رویداد ۲۴ | متین غفاریان: یکی از ویژگیهای ما ایرانیان علاقه و تمایل شدیدمان به اختراع دوباره چرخ است. با اینکه در امثال و حکم ما ایرانیها آمده که چرخ را دوباره نباید اختراع کرد اما در سطح عملی، این میزان اشتیاق ما به اختراع دوباره چرخ در میان ملل و تمدنها یگانه و بینظیر است.
یکی از نمونههای این اشتیاق، اطلاعرسانی در مورد مسایلی است که بعُد امنیتی و اطلاعاتی دارند. همین مورد ترور آقای هنیه در تهران را در نظر بگیرید. رسانههای خارجی از قول «منابع آگاه» تقریبا ۳-۴ سناریو درباره ترور او ترتیب داده و به خورد مردم دادهاند. البته ممکن است بگویید این سیاست دستگاه امنیتی در تهران است که مخاطبان را با انواع روایتها بمباران کنند: آنقدر بمباران کنند که مردم برگردند سراغ اخبار دلار و قید پیگیری اخبار ترور مهمترین رهبر فلسطینی در قلب تهران را بزنند. حالا همه دارند درباره «جنگ روایتها» صحبت میکنند و این یعنی بیخیال موضوع.
منتهی پیشفرض ما این است که مقامات امنیتی در ایران از این بازیها به دور هستند و خود را متعهد به اطلاعرسانی و آگاهسازی شهروندان ایرانی میدانند. هرچه باشد کشور را باید با حقیقت اداره کرده نه جنگ روانی.
مضاف براین که راهبرد بمباران اطلاعاتی حتی به فرض درست بودن، کارآمد نیست. در این بمباران اطلاعاتی در نهایت کسی موفق میشود که صدای بلندتر و اعتبار بیشتری دارد. شاید به همین خاطر باشد روایت نیویورکتایمز با توجه به سابقه این روزنامه و پژواکی که در رسانهّهای فارسیزبان خارج از کشور داشته، بیشتر مورد توجه قرار گرفته؛ تا آنجایی که سپاه پاسداران مجبور شده در سومین بیانیه خود رسما به نحوه ترور اشاره کند و ادعای بمبگذاری در اتاق آقای هنیه را رد کند. اولیای امور بهتر از ما میدانند که اتفاقا در جنگ روانی دست پائین را در مقابل دشمن دارند. ممکن است تازهکارها تصوراتی غلطی داشته باشند، کارآموزدهها حتما آنها را متنبه خواهند کرد. حالا واقعا زمانی است که اولیای امور باید با صدای بلند بگویند: النجاة في الصدق.
بیشتر بخوانید: ترور اسماعیل هنیه در تهران؛ همه آنچه باید بدانید
سیاست رسانهای نظام جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته، پائینآوردن صدای رسانههای مستقل به نفع رسانههای خودی و برکشیده بوده است؛ رسانههایی که در برهههای حساس باید «کار را درمیآوردهاند» البته که این رسانهها در برهههایی موفق بودهاند. حتی خودشان برهه حساس را به وجود آوردهاند. زمانی بود که ما هر روز باید فلان و بهمان خبرگزاری را پیگیری میکردیم که ببینیم برای کدامیک از ما یا دوستانمان پروندهسازی را شروع کرده است.
حالا اما این بازی تمام شده است. اگر از مایه بخورید، آخر زمانی میرسد که مایه و داراییتان تمام میشود که الان تمام شده. برگردیم به چرخ. چرخ کارکرد سادهای دارد؛ میچرخد. هر چرخی کارکردی دارد که در طول تاریخ مشخص شده. چرخهایی که ما دوباره از اول اختراع میکنیم قرار است کارهای دیگری بکنند. مثلا رسانه قرار است خبرهای موثق را در کوتاهترین زمان به دست ما برساند اما رسانههایی که ما میسازیم قرار است در کوتاهترین زمان «کار را برای ما درآورند.» نتیجه مدتها است که مشخص است.
الان در جایی قرار داریم که باید از همان چرخی که اول اختراع شده استفاده کنیم و چرخهای «بومی» و «دانشبنیان» خودمان را کنار بگذاریم. اول از همه باید به معدود رسانههایی مستقل و نیمهحرفهای که در کشور ماندهاند توجه کنیم. ثانیا راه ارتباط با رسانه را یاد بگیریم.
تنها راه ارتباط درست و معمول در جهان، برگزاری کنفرانس خبری درباره هر موضوعی است. برقراری شخصی و موردی با رسانهها و تقسیم رسانهها به خودی و غیرخودی و توزیع رانت خبری در میان رسانهها از همان چرخهایی است که خودمان دوباره اختراع کردهایم.
به نمونه ترور دونالد ترامپ نگاه کنید. مثل هر ماجرا، یک مجری وجود دارد، یک نهاد ناظر و مجوعهای از رسانهها. آقای کریستوفر ری، رئیس اف.بی.آی به جلسه استماع کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا رفته و گزارشی روشن و شفاف از ماجر داده است. نمایندگان او را سئوالپیچ کردهاند و تازه بعد از گزارش او، رسانهها بدون هیچ مشکلی نه تنها حرفهای او را منتشر کردهاند بلکه شروع به اشکالگیری و بررسی موارد ابهامی گزارش او کردهاند. این همان چرخی است که در جهان اختراع شده و همه از آن استفاده میکنند و اگر نکنند مانند ما قادر به حرکت نیستند.