رویداد ۲۴ | محمد نوذری: حضور احمد میدری در اولین برنامه کارشناسی تلویزیونی مسعود پزشکیان نقش مهمی در رفع نگرانیهای کسانی داشت که میان او و پنج کاندیدای راستگرای دیگر تفاوتی نمیدیدند. برای بسیاری از کسانی که در دوران انتخابات از مسعود پزشکیان هواداری میکردند، بسیار طبیعی بود که کسی چون احمد میدری با آن همه سابقه و تخصص نه تنها عهدهدار صدارت وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی شود که سکان هدایت اقتصادی دولت پزشکیان را هم در دست بگیرد. حالا معلوم شده که از این خبرها نیست. احمد میدری در بررسی کمیتهها گزینه اول برای این وزارتخانه رفاهی بود اما حالا خبر میرسد از راه غیب، کامل تقوینژاد – گزینه چهاردهم- کمیته به صدر انتخابها راه پیدا کرده است.
در خبرهای تایید نشده به گوش می رسد صلاحیت آقای میدری از سوی مراجع اطلاعاتی رد شده است. نزدیکان آقای میدری این مسئله را رد میکنند و آن را شایعهای برای کنار زدن او از فهرست نامزدهای این وزارتخانه میدانند. یک چهره سیاسی که از پیچوخمهای سیاست ایران به خوبی آگاه است به رویداد ۲۴ میگوید حتی اگر خبر ردصلاحیت او به لحاظ امنیتی درست باشد، مسئلهایست قابل حل شدن دارد زیرا ایشان در دولت روحانی دارای مسپولیت های مختلف است. آقای میدری در دوره روحانی هم از این مشکلات داشت و با پیگیری های لازم موضوع حل شد و او در مقام معاون رفاهی وزارتخانه مربوطه فعالیت جدی کرد.
حدسها درباره کنار گذاشتن میدری زمانی بیشتر قدرت میگیرد که گزینه تازه را برانداز میکنیم؛ کامل تقوینژاد که گفته میشود با لابی سیاستمداران زاگرسنشین به قهر جدول به صدر جدول نامزدهای وزارتخانه رفاهی راه یافته است. با چه کارنامهای؟ ریاست سازمان امور مالیاتی.
آقای تقوینژاد (زاده لنده از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد) بخشی از شبکه قدرتمند حامیپرور زاگرسنشینان است. بعد از حوادث ۸۸ و سیطره احمدینژاد بر سیاست ایران، فعالیت سیاسی سرکوب شد و به جای احزاب سیاسی، انواع شبکههای حامیپروری در ایران سربرآوردند.
حامیپروری شکلی از سیاستورزی است که در آن یک سیاستمدار در ازای حمایت سیاسی پیروانش (در اصطلاح کلاینتها یا آنچه در فارسی خوانده میشود؛ حامیهایش) در هنگام رسیدن به قدرت از آنها حمایت اقتصادی میکند. در واقع، سیاستمدار حامیپرور پاداش حمایت سیاسی را با منابع عمومی اقتصادی کشور میدهد. یکی از اشکال معمول این پاداش، استخدام در ادارات دولتی، اخذ وام کمبهره دولتی، و برندهشدن در مزایدهها و مناقصههای دولتی یا حتی گرفتن پروژه بدون طی تشریفات قانونی است.
بهترین محل رشد نظامهای حامیپرور نظامهایی هستند که به لحاظ سیاسی انتخاباتی هستند اما نه نظام حزبی مشخصی دارند و نه نظام قضایی قدرتمند و سختگیر. تثبیت نظامهای حامیپروری منجر به شکلگیری انواع حلقهها در نهادهای بوروکراتیک میشود. به ادارهای میروید میبینید همه از یک شهر یا روستا هستند. این، نمونه سادهای از حامیپروری است.
شبکه زاگرسنشینان یکی از قویترین شبکههای حامیپروری در ایران است. این شبکه متکی بر رابطه نمایندگان و سیاستمداران سنتی در استانهای غربی کشور (از آذربایجانات تا خوزستان) بنا شده است. در قدرت این شبکه همین بس که حتی شورای نگهبان هم یارای ایستادن در برابر این شبکه را ندارد. نامزدهایی که قبلا با هویت سیاسی اصلاحطلب ردصلاحیت میشدند حالا در سایه قدرت این شبکه به راحتی تائیدصلاحیت میشوند حتی اگر اعتبارنامهشان در مجلس رد شده باشد.
این شبکه تا کنون توانسته سازمان برنامه و بودجه را از آن خود کند. برآمدن و ظهور یکشبه کامل تقوینژاد نشان میدهد هدف بعدی این شبکه کجاست.
براساس اطلاعاتی که به دست رویداد۲۴ رسیده، سسید صفدر حسینی یکی از پرحاشیهترین و البته مهمترین حامیان تقوینژاد برای رسیدن به این پست است. شنیدهها حاکی از این است که سید کامل تقوی نژاد با حمایت سید صفدر حسینی، غلامرضا تاجگردون، علی طیبنیا، حمید پورمحمدی و قائمپناه به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی معرفی خواهد شد.
بررسی سابقه صفدر حسینی میتواند در فهم شکلگیری شبکههای حامیپرور در ایران بسیار کمککننده باشد. او با فعالیت سیاسی در جبهه مشارکت – حزب پیشروی اصلاحطلبان- شروع کرد و حتی در سال آخر دولت دوم سید محمد خاتمی به وزارت اقتصاد هم رسید. اما بعد از پایان دوران خاتمی و بهخصوص با قدرت گرفتن احمدینژاد متوجه شد که هویت اصلاحطلبانه حضور او در قدرت را تضمین نمیکند. او با هویتی مستقل در سال ۹۲ ریاست صندوق توسعه ملی را برعهده گرفت و در سال ۹۵ با افشای رسوایی فیشهای نجومی بلاجبار از این مقام استعفا داد. حضور حسینی به همین مقدار محدود نماند و دخترش فاطمه حسینی بدون هیچ سابقه سیاسی و اجرایی وارد فهرست اصلاحطلبان برای مجلس دهم شد.
فاطمه حسینی واضع کلمه «سفره انقلاب» بود. در ویکیپدیای خانم حسینی آمده است: «او در جریان نطق پیش از دستوری که در دفاع از پدرش ایراد کرد، مدعی شد که او و خانواده اش به صورتی منصفانه از مواهب مترتبه بر مسئولیت و «سفره انقلاب» بهرهمند نشدهاند. رسانههای مختلف از تعبیر سهم این خانواده از «سفره انقلاب» به کرات به صورت طنز یا کنایهآمیز استفاده کردند.»
نگاهی به کارنامه آقای تقوینژاد ظن لابیگری را بیشتر هم تقویت میکند. عمده فعالیت او در حوزه سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد و شرکتهای بیمهای و صنعتی بوده است. او مسیر پیشرفت خود را در سازمان برنامه و بودجه و از سمت مدیرکل برنامهریزی و امور اقتصادی استانداریهای کهگیلویه و بویر احمد و چهار محال بختیاری شروع کرده و معاون این سازمان در استان خوزستان و بعد رئیس این سازمان در استان گیلان بوده است. بعد سر به بانک سپه زده و مشاور دو شرکت بیمهای بوده است. معاونت وزارت اقتصاد و دارایی و همچنین وزارت بهداشت را هم در کارنامه دارد.
نزدیکترین سمت او به وزارت رفاه، معاونت وزیر تعاون – قبل از ادغام آن در وزارت کار و تشکیل وزارت رفاه- بوده است. در حالی که کسانی همچون حجت میرزایی، محمد کبیری، محسنی بندپی و مصطفی سالاری که سابقه معاونت وزارت رفاه را دارند از فهرست نامزدهای این وزارتخانه کنار گذاشته شدهاند، برکشیدهشدن آقای تقوینژاد هیچ علت دیگری نمیتواند داشته باشد مگر لابی قدرتمندی که روابط خوبی در سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد دارد.
مسعود پزشکیان، با رایی شکننده و امیدی شکنندهتر بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زده است. فرصت او برای ترمیم این امید و حل مشکلات کشور و تغییر وضعیت موجود بسیار اندک است. در تحلیل وضعیت موجود، شبکه حامیپرور زاگرسنشین بخشی از مشکل است نه راهحل. دل دادن و همراهی کردن با این شبکه و سایر شبکههای قومگرا که صرفا در صدد نشاندن اعضای شبکه خود بر مصادر قدرت است توانایی دولت در حل مشکلات را بسیار کم میکند؛ چه بسا بر مشکلات اضافه کند.
آقای پزشکیان در قامت نماینده پنج دوره تبریز طبیعتا رابطه بسیار نزدیکی با شبکه زاگرسنشینان دارد. این رابطه زمانی که او نماینده مجلس بود تا حدی طبیعی مینمود اما اکنون او بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زده و نمیتواند محلی و استانی فکر کند. او اکنون نماینده یک ملت و مامور به حل مشکلات در سطح ملی است. تاریخ معمولا قضاوت بیتعارف و بیرحمانهای درباره افراد سیاسی دارد. افکار عمومی هم به واسطه تجربیات چهار دهه حکمرانی پس از انقلاب، بسیار کارآزموده شده. بنابراین رئیسجمهور محترم باید بدانند فرصت بسیار بسیار اندکی برای رفیقبازی و آزمون و خطا دارند.
قدرت زاگرس نشینان فکر نکنم از قدرت باند و لابی اصفهانی ها که کارخانه فولاد در کویر ساختن و خراسانی ها و بطور کلی فارسها بیشتر باشه.
صد ساله مملکت دست شما فارسها افتاده. زبان فارسی رو زبان رسمی کشور کرده اید و حق و حقوق هیچکدام از اقوام غیر فارس حتی موارد صریح قانون اساسی هم اجرا نکردید . چرا که به یکپارچگی تصنعی ایران خدشه وارد میشه ! همان بهتر بخطر بیفته!
شرم و حیا هم خوبه شما ندارید!