رویداد۲۴ | سیدحسن نصرالله از چهرههای سرشناس و رهبر حزبالله و کاریزماتیکترین روحانی لبنان بود. در پی حمله هوایی ارتش اسرائیل به چهار ساختمان در ضاحیه بیروت، سید حسن نصرالله به همراه چندین تن از فرماندهان حزبالله لبنان به شهادت رسید. سیدحسن نصرالله از سال ۱۹۹۲ به مدت ۳۲ سال رهبری گروه حزبالله را برعهده داشت.
در ادامه درگیریها میان لبنان و اسرائیل جمعه ششم مهر ماه منطقه ضاحیه بیروت با هدف ترور سیدحسن نصرالله هدف حملات سنگین ارتش اسرائیل قرار گرفت. برخی منابع عبری از جمله شبکه کان و یدیعوت آحارونوت مدعی شدند که هدف این عملیات سید حسن نصرالله بود اما در مورد نتیجه این حمله در حال حاضر خبری در دست نیست. شبکه کان اسرائیل تصریح کرد: «درباره حضور سید حسن نصرالله در ساختمانهای مورد هدف، اطمینانی وجود ندارد.» ضمناً مقامات حزبالله خبر دادند که سید حسن نصرالله در یک مکان امن است و آنچه در رسانههای عبری منتشر میشود، صحت ندارد.
اما در نهایت، اول ارتش اسرائیل اعلام کرد که ترور سیدحسن نصرالله موفق بوده و کمتر از یک ساعت، حزبالله در بیانیهای شهادت رهبر خود را تائید کرد.
در پی حملات به ضاحیه بیروت ، تلآویو نیز در حالت آمادهباش قرار گرفت. وبسایت عبری واللا اعلام کرد که درب پناهگاهها در تل آویو باز شده است و همچنین رادیو ارتش اسرائیل نیز گزارش داد که سامانههای پدافند هوایی و گروههای امدادی در سراسر فلسطین اشغالی از بیم حمله گسترده حزبالله به حالت آمادهباش در آمد.
نایب رییس پارلمان اسرائیل در روزهای گذشته مدعی شد که اسرائیل از محل دقیق سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان آگاه است و ممکن است به سمت گزینه ترور وی بروند.
این ادعای مقام اسرائیلی در حالی مطرح شده است که در حال حاضر شهرکهای واقع در شمال اسرائیل زیر شلیک دهها موشک و پهپاد حزبالله لبنان است. نتانیاهو و دیگر مقامات اسرائیل نیز بارها تهدید کردهاند که پس از اتمام جنگ در نوار غزه به مساله تهدیدات حزبالله پایان خواهند داد.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان اوایل شهریورماه سال جاری اعلام کرد که جبهه مقاومت تصمیم گرفت که پاسخ به ترور فواد شکر به صورت عملیاتهای انفرادی علیه اسرائیل باشد.
دبیرکل ۶۴ ساله حزب الله لبنان در شهریور ۱۳۳۹ در یکی از محلات فقیرنشین شرق بیروت به دنیا آمده است. فرزند ارشد خانوادهای ۱۱ نفره که وقتی پنج ساله بود که در لبنان جنگ داخلی ۱۵ ساله آغاز شد. آغاز جنگ موجب شد تا پدر خانواده نصرالله تصمیم بگیرد بیروت را ترک کند و به روستای آبا و اجدادی خود در جنوب لبنان بازگردد: روستایی به نام «البازوریه» که ساکنانش مانند بسیاری از روستاهای شهرستان «صور» در استان «الجنوب» شیعه بودند. حسن نصرالله دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه خود را در جنوب لبنان و در میان شیعیان در فضای فکری گذراند که به شدت علیه «استعمار قدرتهای بزرگ» بود. نصرالله که از نوجوانی تحت تاثیر افکار و شخصیت امام موسی صدر بود، در سن ۱۵ سالگی به عضویت جنبش امل درآمد؛ مهمترین گروه سیاسی-نظامی شیعه لبنان در آن دوران.
در همین ایام بود که نصرالله مطالعات دینی خود را نیز آغاز کرد و مورد توجه روحانیونی که در مساجد «صور» فعالیت میکردند، قرار گرفت و به او پیشنهاد کردند برای آموزشهای حوزوی به نجف برود. پیشنهادی که نصرالله در ۱۶ سالگی آن را پذیرفت و به نجف مهاجرت کرد.
دو سال از تحصیل و حضور نصرالله در حوزه علمیه نجف گذشته بود که صدام حسین دستوری مبنی بر اخراج تمامی طلبههای شیعه لبنان از حوزههای علمیه عراق داد. صدام حسین احساس کرده بود که باید به برنامههایی در راستای تضعیف شیعیان لبنان در عراق دست بزند و این سیاست در راستای اجرای این برنامه اجرا شد. با این رخداد، نصرالله به لبنان بازگشت اما در این ایام اتفاق مهم زندگی او یعنی آشنایی با روحانی به نام «عباس موسوی» رخ داد.
موسوی از شاگردان امام موسی صدر بود که در همان ایام در عراق به شدت تحت تاثیر اندیشههای امام خمینی قرار داشت. او ۸ سال از حسن نصرالله بزرگتر بود و نقش معلم و الگویی سخت گیر برای نصرالله را در زندگی اش ایفا کرد. اخراج طلاب لبنانی از عراق باعث شد تا موسوی و نصرالله به لبنان بازگردند؛ نصرالله به عنوان یکی از اعضای جنبش امل، به صورت جدی واردات مبارزات این گروه شد و در کنار آن نیز در حوزه علمیهای که عباس موسوی در لبنان تاسیس کرده بود، به تحصیل علوم دینی شیعی ادامه داد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اما شرایط و سرنوشت جدیدی را برای نصرالله رقم زد.
یک سال بعد از بازگشت حسن نصرالله به لبنان، انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد و تحت تاثیر این موضوع وضعیت شیعیان و رویکردهای فکری آنها و مبارزات مسلحانهشان در لبنان تفاوت پیدا کرد.
در این فضای سیاسی و فکری حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی برای در سال ۱۳۶۰ آغاز مسیری جدیدی بود؛ حسن نصرالله در سال ۱۳۶۰ در تهران با رهبر انقلاب اسلامی ملاقات کرد و امام او را به عنوان نماینده خود در لبنان برای «تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه» منصوب کرد. موضوعی که محور سفرهای مرتب نصرالله به ایران و ارتباط با اعضاء مختلف در ساختار حکومت جدید در ایران شد.
در همین دوران، لبنان در عین درگیری با جنگ داخلی و ناآرامی به پایگاهی مهم برای مبارزان فلسطینی تبدیل شد. یک سال بعد در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ اسرائیل به لبنان حمله کرد و به سرعت بخشهایی مهم از این کشور را به اشغال درآورد. همزمانی این اتفاق با جنگ ایران و عراق منجر به تشکیل گروه شبه نظامی در لبنان شد؛ حزب الله با رهبری روحانی به نام صبحی طفیلی.
حسن نصرالله ۲۲ ساله و عباس موسوی ۳۰ ساله از جمله کسانی بودند که به همراه برخی دیگر اعضای جنبش امل، به این گروه تازه تاسیس پیوستند که به سرعت خود را در لبنان و منطقه تثبیت کرد و با عملیاتهایی علیه اسرائیل و آمریکا به عرض اندام مقابل آنها پرداخت.
بعد از تثبیت نسبی حزب الله در لبنان، در میانه سال ۱۳۶۶ نصرالله تصمیم گرفت تا تحصیلات دینی خود را ادامه دهد و همین موضوع او را راهی قم کرد. به مدت دو سال در حوزه علمیه قم درس خواند و در این مدت فارسی را به خوبی یاد گرفت و دوستان نزدیک بسیاری در میان نخبگان سیاسی و نظامی ایران پیدا کرد و دو سال بعد به لبنان بازگشت.
در سال های پایانی دهه ۶۰ نصرالله به مرور از عباس موسوی فاصله گرفت. به نظر می رسد موضوع محور اصلی فعالیت حزب الله موضوع مورد اختلاف نظر موسوی و نصرالله بوده است. در این ایام نصرالله به عنوان «نماینده حزبالله در ایران» منصوب شد و دوباره به ایران بازگشت.
در مدت زمان حضورنصرالله در ایران، حزب الله با تنشها و درگیریهای داخلی رو به رو شد تا جایی که در سال ۱۳۷۰، صبحی طفیلی به عنوان مخالف وابستگی «حزبالله» به ایران از دبیرکلی حزبالله کنار گذاشته شد و جایش را به عباس موسوی داد. در این ایام دوباره ارتباط بین نصرالله و موسوی تقویت شد تا جایی که او به لبنان بازگشت و در دوران دبیرکلی موسوی عملاً به مرد شماره دو حزب الله تبدیل شد.
عمر دبیرکلی موسوی اما به یک سال هم نرسید و توسط اسرائیل ترور شد. با ترور دوست و همراه قدیمی، نصرالله در ۳۲ سالگی به عنوان سومین دبیرکل حزب الله لبنان به این صندلی تکیه زد و دبیرکلی او در بیش از سه دهه گذشته ادامه داشته است. دورانی که از ابتدا باعث شد تا شاخه سیاسی «حزبالله» همراستا با شاخه نظامی آن به یک بازیگر جدی در این کشور تبدیل شود.
همزمان با آغاز دبیرکلی حسن نصرالله، حزب الله در ساختار حکومتی لبنان به موقعیتهای جدید و مهمی دست پیدا کرد؛ دست یافتن به هشت کرسی در پارلمان لبنان با ابتکار عمل نصرالله برای تشویق به کاندیداتوری اعضای این گروه در انتخابات یکی از این موارد بود.
همچنین در این دوران بر اساس توافق طائف که به جنگ داخلی لبنان پایان داد، گروه «حزبالله» اجازه پیدا کرد که همچنان اسلحه خود را نگاه دارد.
علاوه بر این با آغاز دبیرکلی نصرالله در حزب الله هویت جنبش سیاسی-اجتماعی شیعیان در لبنان رو به رشد و ترقی رفت. در کنار این موضوع خروج اسرائیل در سال ۱۳۷۹ از جنوب لبنان نوعی دستاورد برای نصرالله و حزب الله لبنان قلمداد شد.
این نخستین بار بود که اسرائیل، بدون توافق صلح و به شکل یک طرفه، خاک یک کشور عربی را ترک میکرد و این مساله در نگاه بسیاری از شهروندان عرب منطقه، یک دستاورد مهم معرفی شد. خروج اسرائیل از لبنان موجب شد تا لزوم مسلح ماندن «حزبالله» از طرف منتقدان این گروه با ابهام و چالش مواجه شود. در نتیجه گروههای سیاسی رقیب و قدرتهای خارجی، درخواست خلع سلاح این گروه را مطرح کنند؛ درخواستی که نصرالله هرگز به آن تن نداد.
نصرالله در سال ۱۳۸۲ در جریان مذاکرات با واسطه با اسرائیل، به توافقی برای تبادل زندانی دست یافت که در جریان آن بیش از ۴۰۰ زندانی فلسطینی، لبنانی و شهروندان کشورهای دیگر عربی آزاد شدند. این مسائل موجب محبوبیت بیشتر نصرالله شد و حتی ترور رفیق حریری در سال ۱۳۸۲ و اتهامات مطرح شده علیه حزبالله در این برهه زمانی نتوانست در موقعیت حزب الله و نصرالله خللی ایجاد کند. در همان سال انتخابات پارلمانی برگزار شد، نه تنها بر آرای «حزبالله» افزوده شد بلکه این گروه موفق شد با تکیه بر کرسیهای پارلمانی، دو عضو خود را به هیات دولت نیز بفرستد و کنترل دو وزارتخانه را نیز در دست بگیرد.
در سال ۱۳۸۷ بعد از ماهها کشمکش سیاسی، دولت لبنان تصویب کرد که سیستم مخابراتی تحت کنترل «حزبالله» برچیده شود و امور مخابراتی تنها در کنترل حکومت باشد. نصرالله نه تنها این تصمیم را نپذیرفت، بلکه در فاصله کوتاهی، شبهنظامیان او کنترل بیروت را به شکل کامل در دست گرفتند.
این اقدام نصرالله با انتقاد گسترده کشورهای غربی روبهرو شد. اما او موفق شد بعد از مذاکرات سیاسی، قدرت گروهش را در کابینه لبنان افزایش دهد و از آن مهمتر، به حق وتو در تصمیمات کابینه دست پیدا کند.
در سال ۸۸ نیز به رغم اینکه از تعداد کرسیهای «حزبالله» در پارلمان لبنان کاسته شد، اما نصرالله موفق شد تا حق وتوو را کماکان در اختیار خود نگاه دارد. در همان سال، کابینه لبنان تصویب کرد که حزبالله اجازه دارد تسلیحات خود را نگاه دارد.
در طی سه دهه گذشته حسن نصرالله به شخصیتی تبدیل شد که نه نخست وزیران لبنان و استعفاهای سیاسیشان، نه بن سلمان و دخالتهایش برای تضعیف او در لبنان و نه درگیریها با اسرائیل نتوانسته است در موقعیت سیاسی او در لبنان خللی ایجاد کند. منتقدانش میگویند این جایگاه با حمایت ایران برای او مهیا شده است. نصرالله نیز بازها تاکید کرده که رابطه حزب الله و جمهوئری اسلامی بسیار عمیق و نوعی رابطه پدر و فرزندی است.
حدود ۷ سال پیش حسن نصرالله در گفت و گویی با خبرگزاری صداوسیما اعلام کرد که ۵ فرزند دارد. بزرگترین پسر او در ۱۸ سالگی در درگیری با اسرائیل شهید شده است. او همچنین در این گفت و گو در پاسخ به سوالی درباره این شایعه که داماد نصرالله محافظ اوست، اینگونه پاسخ میدهد:« نه، درست نیست و از همراهان من نیست. او نیز در تشکیلات حزب الله کار می کند اما به دور از هر گونه ارتباط مستقیم با من. معمولاً تمایل دارم نزدیکانم به صورت مستقیم با من کار نکنند یعنی اعتقادی خاص در این زمینه دارم. اما او در ضمن تشکیلات حزب الله کار می کند اما نه با من و عملاً ارتباط مستقیمی با من ندارد».
نصرالله در همین گفت و گو درباره زندگی مخفیانه خود و نوع مواجهه مردم با او در زمانهای مختلف گفته است:«من و آنها احساسات دوستی و مودت و احترام متقابل را به یکدیگر ابراز میکنیم. آنها احساسات خویش را بیان میکنند و من هم از این احساسات استقبال می کنم .اما آنها معمولا نگران هستند و اظهار امیدواری می کنند که من زیاد نایستم و زیاد با آنها صحبت نکنم و حتی برخی حاضران به من اشاره میکنند که شتاب کن و اینگونه آشکارا در معرض دید نباش!»