رویداد۲۴- در فضای گسترده سیاسی کشور، عده ای هستند که راه کسب شهرت و تاثیرگذاری بر مخاطب را هتاکی و فحاشی برگزیده اند و تلاش می کنند با هجمه به بزرگان کشور، بر رونق دکه خود بیفزایند. یکی از این افراد، شخصی به نام «حسن عباسی» است.
فردی که به سخنران هتاک معروف شده و به تازگی بار دیگر پایش به تلویزیون هم باز شده است. وحید یامین پور مجری برنامه جهان آرا در شبکه افق تلویزیون که در جبهه پایداری عضویت دارد، شب گذشته در برنامه زنده خود میزبان این سخنران هتاک بود، کسی که رفتارهای هتاکانه خود را سالها است به طور مداوم، تکرار میکند و در روزهای گذشته هم عباراتی را به کار برده است که حاوی اتهامات فراوانی به مسئولان نظام و مراجع تقلید بود.
وی اخیرا در اظهاراتی هتاکانه، آیت الله هاشمی رفسنجانی را متهم اصلی وقایع سال 88 دانسته و همچنین رفتار بسیاری از مراجع تقلید را در سال 88 نادرست برشمرده است.
اما مگر حسن عباسی کیست؟
حسن عباسی را همه می شناسند؛ اما نمی دانند از کجا آمده و اصالتش از کجاست یعنی اصلا اصالتی دارد یا نه؟ همه میدانند دکتر است؛ اما نمیدانند در کدام دانشگاه درس خوانده و از کجا مدرک گرفته است.
همه میدانند متخصص است اما نمیدانند دقیقا تخصصش در چه موضوعی است و آیا میشود از مباحث مربوط به فوتبال، تخصص داشت تا مسائل سینما، و تا مسائل سیاست و اقتصاد؟
همه میدانند نظریهپرداز است اما نمیدانند نظریاتش بر چه مبنایی ارائه شده و اصلا آیا ارائه شده است یا نه؟ همه میدانند ایدهپرداز قهاری است اما نمیدانند ایدههایش در مورد تمام مشکلات جهان، آیا کاربردی است یا فقط از منظر هوچیگری باید به آن نگریست؟و بسیاری از این موارد که همه در مورد آنها مطلعند.
تنها یک موضوع وجود دارد که هیچکس از آن مطلع نیست و آن هم این است که چرا با این همه خصوصیات، هیچکس او را به حساب نمی آورد؟
رفتارهای حسن عباسی نشان میدهد که او هیچگاه مورد توجه نبوده است و او اکنون به گونهای رفتار میکند که این خلا را پر کند. لذا با خود عهد بسته است که «برترین» شود یعنی به جایگاهی برسد که از او به عنوان «تک برند» نام ببرند و به او مباهات کنند.
استراتژیست قصه ما برای «تک برند» شدن، دو استراتژی را تدوین کرده است. اولین استراتژی حسن عباسی، «نظریه پرداز سازی» از شخصیت خود است بدین معنی که در موضوعات مختلف، صاحب نظریه -ولو پوچ و بیهوده- باشد.
او با خود اندیشیده است که اگر بتواند «خوب» حرف بزند دیگر نیازی نیست که «حرفِ خوب» بزند و لذا تلاش کرده است که در موضوعات مختلف، از سینما و فوتبال گرفته تا سیاست و اقتصاد، «خوب» حرف بزند و به ارائه نظریه! بپردازد.
عباسی می داند که قرار نیست دانشمندان و صاحبان اندیشه، به نظریات بیاصالت او توجه کنند و آن را مورد نقد قرار دهند لذا نظریات خود را مسیری برای کسب درآمد قرار داده است.
اگر هم افرادی در سطوح بسیار پایین بخواهند در نقد نظریات او وارد میدان شوند تلاش میکند با «اتصال بدون مبنای نظریات»، «هوچی گری» و «تخریب شخصیت»، آنان را از میدان به در کند و مانع از انقطاع کسب فیض برای خود شود.
به همین دلیل است که «کیسینجر جهان اسلام»! در افاضهای شاز و در نظریهای بدیع، در یک لحظه، هم مجتهد علوم دینی میشود و هم کارشناس ورزش و هم تحلیلگر سینما و میگوید: فوتبال، قمار است و تماشای آن، معادل تماشای نبرد گلادیاتورهاست!
استراتژی دیگر «کارشناس تمام مسائل موجود بر روی زمین» برای «تک برند» شدن، استراتژی تعیین «فردِ مقابل» توسط خود است. بدین معنی که حسن عباسی می خواهد خودش مشخص کند که سطح و جایگاه او در چه رتبهای است و این تعیین سطح را با انتخاب رقیبی که دارای سطح بسیار بالاتری از خود است انجام میدهد تا به واسطه جایگاه و سطح رقیب، خودش هم بالا بیاید.
حسن عباسی، رئیسجمهور را خطاب قرار میدهد تا به وسیله جایگاه او و پاسخ رئیس جمهور، خودش هم جایگاهی بدست آورد. اگر رئیس جمهور، پاسخ او را بدهد حسن عباسی سطح خود را در سطح رئیسجمهور تعریف میکند و از آن به بعد، با «انداختن باد در غبغب» می گوید : من همانم که رئیس جمهور هم مجبور شد تا پاسخ مرا بدهد و مرا شخصیت دانشمندی بیابد.
به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هتاکی میکند تا بلکه اگر وی پاسخش را نداد یکی از نزدیکانش-که یا وزیرند و یا مدیر- پاسخ او را بدهند و از این کشمکشهای سیاسی، برای خود جایگاهی ساخته و پرداخته کند و شخصیتی تاثیرگذار شود.
راز هتاکی و عصبانیت های حسن عباسی هم همین است که در جواب هتاکیهای وی، پاسخ افرادی چون آیت الله هاشمی و دکتر روحانی یک آیه قرآن است: و إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً/فرقان/63 (هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام می گویند.) البته پیگرد قضایی هتاکیها و فحاشیها، مانعی در این امر، ایجاد نمیکند.
با توجه به اینکه استراتژی حسن عباسی نسبت به مقامات ارشد کشور، هتاکی و هوچیگری است و این اقدام، با هدفِ بیان شده انجام میگیرد لذا اگر پاسخ وی هم داده شود باز هم بنا نیست که او از چنین اقداماتی دست بکشد.
داستان حسن عباسی همانند داستان شخصی است که به داروخانه مراجعه کرد و درخواست میخ کرده. متصدی داروخانه با اشاره به اینکه اینجا داروخانه است و نه ابزار فروشی، آدرس ابزار فروشی را به او داد اما آن شخص، با فحاشی و اعتراض به این موضوع که چرا میخ ندارید داروخانه را ترک کرد.
روز بعد هم چنین اتفاقی رخ داد و با فحاشی مراجعه کننده به پایان رسید. برای روز سوم، متصدی داروخانه، تعدادی میخ تهیه کرد تا در صورت مراجعه آن شخص، به او بدهد.
هنگامی که مراجعه کننده، طلب میخ کرد و با میخهای متصدی داروخانه مواجه شد شروع به فحاشی کرد که این چه داروخانهای است که میخ دارد و رفت.
روز چهارم که به داروخانه مراجعه کرد و درخواست میخ کرد متصدی داروخانه به او گفت: تو فحاشی خود را انجام بده و برو.
داستان حسن عباسی هم مشابه همین داستان است که وی، در هر صورت باید لفاظیهای هتاکانه خود را انجام دهد تا التیام بر زخمهایش باشد؛ زخمهایی که احتمالا ریشه در گذشته او دارد.
علاوه بر موارد گفته شده، ادعاهای حسن عباسی دارای سند نیست و فقط برای هوچیگری به کار میآید؛ چرا که اگر متقن بود تاکنون هزاران بار، آنها را منتشر کرده بود.
برای نمونه، یکی از موارد ادعایی او در مورد ارتش بود که در سخنانی عجیب گفته بود :« اگر آب کشور را ببرد ارتش صدایش هم در نمیآید و هیچ موضعی نمیگیرد.» با شکایت ارتش و بازداشت حسن عباسی، نامه ندامت او منتشر شد و قضیه فیصله یافت.
حسن عباسی از حامیان محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری وی بود و بارها در سخنرانیهای خود از او حمایت کرده و همچنان هم از او به نیکی یاد میکند اما پاسخ احمدینژاد هم همانند دیگران، به او در حد همان «سلام» بود چرا که او را با وجود تخصص در تمام مسائل جهان!، مناسب برای هیچ منصبی ندانست و از ظرفیت عظیم! او در هیچ مسوولیتی بهره نجست و با بررسیهای دقیق، همان معاونان و مشاورانی که تعدادی از آنها در حال حاضر، مشغول «آب خنک» خوردن هستند را بر حسن عباسی ترجیح داد.
سالها است که حسن عباسی، استراتژیهای گفته شده را دنبال میکند و در این مسیر، مرتبا بر حجم برجستگی «رگ گردن» خود میافزاید ولی هنوز به نتیجه دلخواه خود نرسیده است.
براستی چرا هیچکس حسن عباسی را به حساب نمیآورد؟
مرد. میدان شجاع و حق طلب
دزدان ازش ترس دارند