صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 19
کد خبر: ۳۸۴۵۰۳
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۶ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

محمدولی خان سپهسالار؛ پایان تراژیک یک انقلابی فرصت‌طلب!

محمدولی خان سپهدار تنکابنی، زمین‌دار معروف و یکی از دو رهبر فاتح تهران در جریان استبداد صغیر بود. وی برای سه دوره نیز نخست‌وزیر ایران بود. سپهسالار تا پیش از کودتای سوم اسفند یکی از ثروتمندترین افراد کل ایران بود؛ اما در چشم به هم زدنی همه چیز را از دست داد و چاره‌ای جز خودکشی برایش باقی نماند.

رویداد۲۴ | «سپهدارِ عهد ناصری، با حال مغضوبیت [شاه نسبت او]خیلی کارش از امروز [مشروطه]بهتر بود که نهصد هزار تومان قرض دارد. شب و روز هم از ترس جان خودش آرام و قرار ندارد، آخرش هم کشته می‌شود.» از خاطرات عین‌السلطنه

زندگی و ثروت محمدولی خان سپهسالار

محمدولى خان تنکابنی، معروف به سپهسالار اعظم، در سال ۱۲۲۵ هجری شمسی در تنکابن به دنیا آمد. وی خانواده‌ی متنفذی داشت و پدرش سال‌هاى متمادى حاکم تنکابن بود. محمدولى خان در سال ۱۳۰۸ حاکم استرآباد شد و در دوره سلطنت ناصرالدین شاه سال‌ها گمرک گیلان را، که آن زمان به علت حجم زیاد داد و ستد با روسیه تزاری پردرآمدترین گمرک ایران بود، در اجاره‌ی خود داشت. مدتی نیز حاکم گیلان شد و با نفوذی که میان شاه داشت تلگراف‌خانه‌ی ایران را از دولت اجاره کرد. در دوران سلطنت مظفرالدین شاه نیز وزیر گمرک شد و مسئولیت ضرابخانه را نیز به عهده گرفت. سپهسالار از این طریق به ثروتش افزود و در اواخر دوران مظفرالدین شاه عملا یکی از ثروتمندترین افراد ایران بود. محمدولی خان همچنین با تقدیم هدایای گران‌قیمت به مظفرالدین شاه قاجار، لقب سپهد را که از مشاغل مهم نظامی آن روز بود، به دست آورد.

انقلاب مشروطه

محمدولی خان در در دوران صدارت عین‌الدوله فرمانده قوای تهران شد و برای خاموش کردن آزادیخواهان، خشونت زیادی از خود بروز داد. یکی از مورخین در این باره چنین نوشته است: «در مشروطیت اول، سپهدار از طرف دولت مامور قلع و قمع متحصنین گردید و فوق‌العاده سختی به اهالی کرد و نیز به حکم یکی از پیشکاران او، فردی از متحصنین کشته شد.»

دوران محمدعلی شاه

سپهدار در جریان مشروطه از رجال مستبد و خودکامه بود و با آزادی و مشروطیت دشمنی داشت و در صف اول دوستان محمدعلی شاه قرار داشت. سپهدار طوری از مشروطه متنفر بود که هرگاه اسمی از آن برده می‌شد تغییر حالت داده و حاضر برای شنیدن نام مشروطه نیز نبود. در جریان استبداد صغیر که آذربایجان نیز به زعامت ستارخان و باقرخان در مقابل مرکز ایستادگی می‌نمود از طرف محمدعلی میرزا، عینالدوله فرمانروای کل آذربایجان شد و سپهدار نیز به فرماندهی نیروی اعزامی تعیین گردید و به همراه عین‌الدوله برای سرکوب آزادیخواهان به سمت آذربایجان رفت. اردوی سپهدار ماه‌ها در خارج از شهر توقف کرد و نتوانست بر آزادی‌خواهان غلبه کند. سپهسالار خود در خاطراتش درباره اعزام به آذربایجان می‌نویسد: «آذربایجان بی‌نظم و مغشوش است و مردمش یاغی. تا خداوند عالم چه قوه و قدرتی بدهد، برای مسافرت به آذربایجان تفال شد...» عبدالله مستوفی نیز در خاطراتش حمله وی به تبریز را چنین وصف کرده: «نه از سبیل‌های سرو و سنباط عین‌الدوله کاری ساخته شد و نه از حرکات دیوانه وار محمدولی خان تنکابنی که زود تحریک می‌شود و زود هم خاموش می‌گردد. هیچکدام نتوانسته‌اند شهر تبریز را تسخیر و تبریزیان را سرجای خود بنشانند».


بیشتر بخوانید: احمد مشیرالسلطنه؛ نخست‌وزیر استبداد صغیر


سپهسالار که از فتح تبریز ناامید شده بود، بدون اخذ نتیجه به تنکابن برگشت و از آنجایی که حدس می‌رد مشروطه‌خواهان پیروز خواهند شد، خود را متمایل به مشروطه‌خواهی نشان داد. به همین دلیل مشروطه‌خواهان گیلان وی را به رشت دعوت کردند و سپهسالار در رشت انجمن عدالت را تشکیل داد و در سال ۱۲۸۸ به همراه نیروی مجاهدین به تهران حمله کرد. اینگونه بود که یکی از دشمنان مشروطیت، سردار فاتح تهران لقب گرفت.

نخست‌وزیری محمدولی خان سپهسالار

سپهسالار پس از فتح تهران و خلع پادشاه، به یکی از قدرتمندترین افراد ایران بدل شد و در تیرماه ۱۲۸۸ که احمد میرزای قاجار به سلطنت رسید سپهدار مسئول امور وزارت جنگرا بر عهده گرفت. سپس در مهرماه ۱۲۸۸ نخست‌وزیر ایران شد و در اردیبهشت ۱۲۸۹ علاوه بر مقام نخست‌وزیری، وزارت داخله را نیز عهده‌دار شد و در ترمیم کابینه مجددا وزارت داخله را بر عهده گرفت. سپهسالار تا مرداد ۱۲۹۴ هجری شمسی سه کابینه تشکیل داد و در دو کابینه نیز وزارت جنگ را بر عهده داشت. در این تاریخ از طرف احمدشاه به وی لقب «سپهسالار اعظم» داده شد. همزمان املاک و دارایی‌های خود را گسترش داد و، به خیال خودش، ثروتش را تثبیت کرد. وی هیچ فکرش را نمی‌کرد که با سرعت برق و باد تمام دارایی‌اش را از دست بدهد.

برآمدن رضاشاه و فرورفتن سپهسالار

کودتای سوم اسفند پایان کار سپهسالار و امثال سپهسالار بود. درساعت یک بامداد سوم اسفند ۱۲۹۹، دو هزار و پانصد تن قزاق به فرماندهی رضاخان که از قزوین حرکت کرده بودند، از دروازه‌های قزوین و حضرت عبد‌العظیم به تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر تهران را تصرف و دولت سپهدار را سرنگون کردند. قزاق‌ها مراکز مهم و استراتژیک شهر را تصرف کرده کنترل سازمان‌های دولتی را به دست گرفته و با احمد شاه وارد مذاکره شدند. پس از این واقعه رضاخان نخستین اعلامیه خود تحت عنوان «حکم می‌کنم» را به عنوان ضرورت نظم و نسق دادن به امور کشور منتشر نمود. بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ محمدولی‌خان به همراه ده‌ها تن از رجال و خوانین قاجاری بازداشت و صد روز زندانی شدند. بعد از آزادی نیز از سیاست مملکت حذف شده و قدرت از آنان گرفته شد.

رضاشاه که پس از به قدرت رسیدن، املاک دیگران را به زور در تملک خود درمی‌آورد، یا به زور می‌خرید، به املاک سپهسالار نیز از طریق وزارت مالیه دست انداخت. ولی خان املاک خالصه استرآباد و شیرگاه را تصرف کرده و به روس‌ها اجاره داده بود. بخشی از این املاک در رهن بانک استقراضی روس بود. پس از واگذاری بانک به وزارت مالیه ایران، وزارت دارایی این املاک را ضبط کرد و رضاشاه از این طریق درصدد تصاحب املاک سپهدار برآمد. هنگامی که سپهسالار به کاخ رضاشاه وارد رفت و در مورد املاکش پرسید، رضاشاه که در این زمان دیگر احدی جرات نفس کشیدن بدون اجازه وی را نداشت، با طعنه پاسخ داد: «ولی خان! تو که بهتر می‌دانی، در سلطنت مشروطه، شاه اختیاراتی ندارد. بهتر است با وزیر مالیه و هیئت وزرا وارد مذاکره شوید.»

خودکشی سپهسالار

سپهسالار که از فشار‌های مالی به تنگ آمده بود، در شهریور ماه سال ۱۳۰۵ هجری شمسی، در خانه‌اش در زرگنده‌ی تهران و با شلیک تپانچه به شقیقه خود، به زندگی‌اش خاتمه داد. سپهسالار در وصیتنامه‌اش نوشته بود که فوری نعش‌اش را در امامزاده صالح شمیران دفن کنند و، چون سن وی دیگر از هشتاد سال گذشته است، لازم نیست گریه و زاری راه بیندازند. سپهسالار روز‌های آخر زندگی این بیت شعر را مدام زمزمه می‌کرد: «مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی.»

باقر عاقلی سپهسالار را چنین وصف می‌کند: «سپهسالار بزرگترین ملاک زمان خود بود و بیش از هزار نوکر و سوار و خدمه داشت. از بذل و بخششی که لازمه‌ی اشرافیت بود کوتاهی نمی‌کرد. وی مردی بسیار متهور، تندخو، متعدی، فاقد نظم، مستبد، خودرای، جاه‌طلب، حریص در جمع آوری اموال به خصوص املاک، در تربیت اولاد بی‌علاقه، لجوج، کینه‌توز و بی‌ملاحظه بود.»

محمدولی خان سپهدار تنکابنی از آن دسته از سیاست‌مدارانی است که آن‌ها را می‌توان «فرصت‌طلب» نامید. سپهسالار که یکی از زمین‌داران بزرگ کشور بود، مدام برای حفظ منافع خود تغییر جهت می‌داد. ابتدا طرفدار محمدعلی شاه بود، سپس به جرگه‌ی مشروطه‌طلبان پیوست، بعد از آن نیز طرفدار روس‌ها شد و در حالی که روسیه کمر به نابودی مشروطیت و آزادی در ایران بسته بود، سپهسالار املاک خود را به دولت روسیه اجاره می‌داد و پرچم تزار را بر سر املاک خود نصب می‌کرد. اما نهایتا این فرصت‌طلبی نجات‌بخش سپهسالار نبود و باعث نابودی وی شد.

نظرات شما