رویداد۲۴ | ترجمه از لیلا فرهادی: سیاستگذاران و رسانههای غربی، محور مقاومت را به عنوان یک «شبکه تروریستی» میشناسند و آن را تهدیدی برای ثبات در خاورمیانه میدانند.
پس از ترور سید حسن نصرالله در ۲۸ سپتامبر، جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، حمله هوایی اسرائیل به حومه جنوبی بیروت را ستود و آن را حملهای به «گروههای تروریستی مورد حمایت ایران» و «حکومت وحشت» آنها توصیف کرد.
مقامات اسرائیلی این محور را اختاپوس مینامد و میگوید «ایران سر اختاپوس است و شاخکهای آن را از حوثیها گرفته تا حزب الله و حماس تشکیل دادهاند.»
پس از آنکه وزیر دفاع اسرائیل فلسطینیان را «حیوانات انساننما» خواند، توماس فریدمن، ستوننویس نیویورک تایمز، این محور را «انگل مهاجم» توصیف کرد. او ضمن توجیه و تقلیل نسلکشی اسرائیل، نوشت که ایران یک زنبور انگلی است و حوثیها، حزبالله، حماس و کتائب حزبالله تخمهای آن هستند و نتیجهگیری کرد: «ما هیچ راهبرد متقابلی نداریم که ایمن و کارآمد این انگل را نابود کند بدون اینکه کل جنگل را به آتش کشیده شود.» انکار انسانیت و عاملیت این بازیگران در منطقه، دست به دست هم میدهد تا مقاومت آنها را نفی کنند.
در حالی که رسانههای جریان اصلی در جهان به طور مکرر از محور مقاومت انسانزدایی میکنند، ریشههای ایدئولوژیک این محور به قبل از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ بر میگردد. انقلاب ایران ایدئولوژی که فلسطین را به عنوان نقطه مرکزی ایدئولوژیک خود در نظر گرفت و با توسعه شبکه فراملی از ایده ها و افراد تکامل یافت و به محور و به نیرویی تاثیرگذاری در منطقه تبدیل شد.
نشریه «میدل ایست آی» در گزارشی به قلم محمد عطایی، استاد تاریخ دانشگاه ماساچوست آمهرست، تولد محور مقاومت از دل آرمان فلسطین را شرح داده و گفته چگونه این جنبش در چهار دهه گذشته از پس جنگها و اختلافات داخلی برآمده و به جنبشی تبدیل شده که با وجود ترور بسیاری از سران گروههای محور مقاومت، همچنان زنده و پابرجاست.
این گزارش ترجمه بخشهای عمده یادداشت عطایی در نشریه میدل ایست آی است.
در سال ۱۹۶۸، آیتالله خمینی فرمانی مذهبی در حمایت از نیروهای چریکی فدایی فلسطین صادر کرد و به پیروان مسلمان شیعه خود اجازه داد تا به آنها زکات اهدا کنند. در طول دهه ۱۹۷۰، فتح که جناح مسلط سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود، به عنوان یک کانون مهم در جنبش فراملی ضد شاه محسوب میشد.
تحت رهبری فرماندهان باتجربهای مانند یاسر عرفات و خلیل الوزیر، فتح به دلیل رهبری قوی، منابع، کادرهای ماهر و ایدئولوژی فراگیرش در راس سازمان آزادیبخش فلسطین قرار گرفت.
رهبران ساف و انقلابیون سرگردان ایرانی در دهه ۱۹۷۰ با هم برادر شدند. پس از انقلاب ۱۹۷۹، سازمان آزادیبخش فلسطین نقش اساسی در تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایفا کرد و آزادی فلسطین الهام بخش دیدگاه جهانشمول پاسداران انقلابی بود. بسیاری از بنیانگذاران سپاه - از جمله محمد منتظری و عباس آقازمانی، در دهه ۱۹۷۰ در اردوگاههای آوارگان فلسطینی آموزش دیده بودند. آنها از آموزش نظامی، تخصص و روابط جهانی که از صدقه سر فتح به آنها رسیده بود، برای ایجاد بازوی نظامی انقلاب استفاده کردند. در چشمانداز جهانی انقلاب ایران که تحت تأثیر پاناسلامیسم ضد استعماری و همبستگی جهان سومی بود، آرمان فلسطین همچنان یک ایده مرکزی بود.
انقلابیون مذهبی در ایران تحت تأثیر پاناسلامیستهایی مانند سید جمالالدین افغانی و حسن البنا بودند و از اتحاد مسلمانان علیه امپریالیسم دفاع میکردند.
فلسطین، به عنوان یک آرمان جهانی اسلامی، در مرکز وحدتی بود که روحانیون انقلابی آرزوی رسیدن به آن را داشتند.
انقلابیون ایران از مبارزات احمد بن بلا در الجزایر، پاتریس لومومبا در کنگو و جمال عبدالناصر مصری علیه استعمار و استعمار نو درس و پیروزیشان را جشن گرفتند.
محور مقاومت پس از سال ۱۹۷۹ و طی چندین رویداد مهم در جریان انقلاب در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۷۹ در ایران، حمله عراق به ایران در سال ۱۹۸۰ و حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ ظهور کرد.
عراق، تحت ریاست جمهوری صدام حسین، از گسترش انقلاب ایران در هراس بود و اسرائیل نگران یک محور نوظهور ساف-ایران در لبنان بود.
این تهاجمها که به دنبال مهار انقلاب در داخل مرزهای ایران بود، ایران را به سمت سوریه سوق داد و بذر محور مقاومت را همان جا پاشید. بنابراین، برخلاف روایات رایج در رسانههای غربی که شکلگیری محور مقاومت را یک اقدام توسعهطلبانه توصیف میکنند، این محور از یک اقدام تدافعی بین ایران و سوریه سرچشمه میگیرد.
در آن زمان، ایران و سوریه نگرانیهای ژئوپلیتیکی مشترکی در مورد جاهطلبیهای صدام در منطقه داشتند. آنها از سقوط لبنان به دست رژیمهای عربی مانند اردن و مصر که اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند، میترسیدند.
بین این دو کشور، [دشمنی با] اسرائیل به نقطه مشترک ایران و سوریه تبدیل شد.
در ژوئن ۱۹۸۲، اسرائیل به لبنان حمله کرد و طی آن نزدیک به ۵۰۰۰۰ لبنانی و فلسطینی کشته شدند. این تهاجم توانست سازمان آزادیبخش فلسطین را از لبنان بیرون کند، اما آن را با مقاومت مسلحانه قدرتمندتری جایگزین کرد. این آغاز ظهور مقاومت اسلامی در هر دو حوزه لبنان و فلسطین بود.
حزبالله از دل مقاومت لبنان و فلسطین در برابر تهاجم اسرائیل بیرون آمد و توانست تا سال ۱۹۸۵ ارتش اسرائیل را از بیروت و بیشتر خاک لبنان در جنوب بیرون کند.
همکاری ایران و سوریه با فراهم کردن پایگاهها، آموزش نظامی و تسلیحات، در موفقیت حزبالله در برابر ارتش اسرائیل، که منجر به خروج اسرائیل از لبنان در سال ۲۰۰۰ شد، بسیار مهم بود.
این دستاوردها در ژوئیه ۲۰۰۶، زمانی که اسرائیل در پی دستگیری سربازان اسرائیلی توسط حزبالله در یک حمله فرامرزی، به منظور مبادله آنها با اسرای لبنانی در اسرائیل، حمله همه جانبهای را به لبنان آغاز کرد، به اوج خود رسید.
اسرائیل ارتش خود را به لبنان سرازیر و اعلام کرد که تا زمانی که حزبالله را سرکوب نکند، جنگ متوقف نخواهد شد. سی و سه روز بعد، اسرائیل بدون دستیابی به هیچ یک از اهداف خود با آتشبس موافقت کرد: هیچ سربازی بازگردانده نشد و حزب الله از جنگ هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی قویتر بیرون آمد.
این دستاوردها چهره حزبالله را به عنوان تنها سازمان مسلح مقاومت که توانسته بود اسرائیل را مجبور به تسلیم سرزمینهای اشغالی کند، شناساند. در واقع، حزبالله خط قرمز دیرینه اسرائیل را از بین برد؛ خط قرمزِ هرگونه سازش در مقابل مقاومت مسلحانه.
ساف در تشکیل حزب الله تأثیرگذار بود. برخی از رهبران کلیدی آن، مانند عماد مغنیه یا ابوحسن سلامه، در اصل اعضای فتح بودند.
سلامه، اهل جبل عامل در جنوب لبنان، نمونهای از نفوذ اولیه فتح بر حزبالله، از جمله تعهد استوار این حزب به مقاومت مسلحانه فلسطین بود.
ابوحسن سلامه به عنوان فرمانده حزبالله از سال ۱۹۸۲ تا زمان ترور وی توسط اسرائیل در سال ۱۹۹۹، مقاومت را در جنوب سازماندهی کرد و از ساف، حماس و جهاد اسلامی حمایت گستردهای کرد.
بیشتر بخوانید:
آیا جنگ غزه روح تازهای به کالبد محور مقاومت دمید؟
دگرگونی مقاومت فلسطین به رهبری حماس و جهاد اسلامی به ویژه توسط مقاومت اسلامی در لبنان اتفاق افتاد.
تحقیر تاریخی اسرائیل در سال ۲۰۰۰ برای فلسطینیها که مدتها از توافقنامه اسلو سرخورده بودند، لحظهای شگفتانگیز بود. انتفاضه دوم (۲۰۰۰-۲۰۰۵) در این پسزمینه، با خیزش مجدد مقاومت مسلحانه علیه صهیونیستها شعلهور شد. حماس و جهاد اسلامی برای تقویت توان نظامی خود به ویژه در غزه آزاد شده تلاش زیادی کردند.
خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵، نه تنها برای غزه، بلکه برای پیشبرد هدف گستردهتر آزادی فلسطین لحظهای مهم در مسیر مقاومت بود.
گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس و گردانهای قدس، شاخه مسلح جهاد اسلامی، از طریق همکاری با محور مقاومت، بهطور پیوسته تواناییها و تخصصهای نظامی خود را توسعه دادهاند و به چالشی اساسی برای ارتش اسرائیل تبدیل شدند.
مسلسلهایی که زمانی برای عقبنشینی اسرائیل از غزه استفاده شده بود به زرادخانههایی شامل فناوری موشکی تبدیل شد که میتوانست تا تل آویو و فراتر از آن برود. ارتقای چنین قابلیتهای نظامی ناشی از همکاری طولانی با ایران، سوریه و حزبالله بود که در زمینه توسعه موشکها و پهپادها با حماس و جهاد اسلامی تخصص داشتند.
این توانایی در نبردهای مختلف، به ویژه در نبرد ۱۱ روزه در سال ۲۰۲۱ به نمایش گذاشته شد و توانایی مقاومت را برای مقابله با اسرائیل در سراسر قلمرو خود را نشان داد.
از سال ۲۰۰۰، محور مقاومت در کانون جنگها و درگیریهای منطقه گسترش یافت. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و حمله داعش در سال ۲۰۱۴، چندین گروه شبهنظامی عراقی را وارد محور کرد.
پس از انقلاب ۲۰۱۱-۲۰۱۲ در یمن، انصارالله قاطعانه در کنار محور قرار گرفت و با حزبالله، حماس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روابط خود را توسعه داد.
با این حال، آرمان فلسطین، در تقاطع جهان گرایی اسلامی و آزادیخواهی جهان سومی، عامل وحدتبخش در میان بازیگران مختلف محور باقی مانده است.
تاریخ محور مقاومت مخلوطی از تنشها و درگیریهای زیاد بر سر سیاست بینعربی و درگیری میان گرایشهای پانعرب، چپ و اسلامگرایی بازیگران آن بوده است.
در مقاطع دشوار، ایران، سوریه، حزبالله و حماس از هم جدا شدند و حتی با هم برخورد کردند و شایعات و گمانهزنیهایی را در مورد از بین رفتن قریبالوقوع شراکتهایشان به وجود آمد.
در طول سالهای شکلگیری روابط ایران و سوریه در دهه ۱۹۸۰، اختلافاتی بین حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه و آیت الله خمینی بر سر موضوعات مختلفی از جمله پیوند ایران با عرفات و مخالفان اسلامی در سوریه، بر سر حزبالله و امل در لبنان و جنگ ایران و عراق ظاهر شد.
روحانیون انقلابی در ایران با اخوانالمسلمین همدردی کردند و روابط خود را با گروهی از اخوانالمسلمین در سوریه حفظ کردند که اسد را نگران کرد. حمایت روحانیون ایران از جنبشهای سنی لبنان و حزبالله منجر به تنشهای بزرگی بین دمشق و تهران بر سر لبنان شد.
اسد در ابتدا نسبت به حزبالله بیاعتماد بود و میترسید که اخوانالمسلمین در سوریه را تقویت کند و از دشمن ارشدش عرفات حمایت کند. اسد همچنین نسبت به نفوذ ایران در لبنان که به نظر او حیاط خلوت سوریه بود، ابراز نگرانی میکرد.
در طول دهه ۱۹۸۰، اختلافات بین دمشق و تهران، حزبالله را در مسیر درگیری با سوریه قرار داد و منجر به قتل عام ۲۸ نفر از اعضای حزبالله توسط ارتش سوریه در سال ۱۹۸۷ شد.
در همان زمان، رقابت و درگیری بین حزبالله و امل که طرفدار سوریه بود نیز وجود داشت، زیرا امل میترسید که جایگاه خود را در جامعه شیعه از دست بدهد. درگیری حزبالله و امل که به «جنگ برادران» معروف شد، در اواخر دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت تا اینکه سوریه و ایران در سال ۱۹۹۰ توافقی را بین دو گروه لبنانی امضا کردند.
با تحکیم شراکت تهران و دمشق در دهه ۱۹۹۰، حمایت ایران از نیروهای مقاومت فلسطین و لبنان به طور فزایندهای با اتحاد آن با سوریه مرتبط شد. بنابراین، یک دهه طول کشید تا تهران و دمشق به همزیستی مسالمتآمیز برسند و بسیاری از انتظارات در مورد فروپاشی این مشارکت را نقش بر آب کنند.
با این حال، در پی حمله آمریکا و سرنگونی صدام حسین در عراق در سال ۲۰۰۳، تنشها بین تهران و دمشق بر سر دیدگاههای متفاوت آنها برای نظم سیاسی پس از صدام ظهور کرد.
سوریها خواهان ایفای نقش حزب حاکم سابق بعث بودند، در حالی که ایران فعالانه آن را تضعیف میکرد. یک دشمن مشترک از بین رفته بود و گمانههایی را در مورد از بین رفتن احتمالی شراکت ایران و سوریه ایجاد کرد. با این حال، این شراکت دوام آورد و توانست بیش از انتظارات ظاهر شود.
با قیامهای عربی پس از سال ۲۰۱۰، محور مقاومت با یکی از چالشبرانگیزترین بحرانهای خود مواجه شد؛ زمانی که اعتراضات ضد رژیم، سوریه را فرا گرفت و این کشور به سمت جنگ داخلی تبدیل شد. سرکوب معترضان و مخالفان سیاسی در سوریه و نقش بعدی ایران، به مشروعیت هر دو رژیم ضربه زد.
در اوایل سال ۲۰۱۲، حماس بیسروصدا پایگاه خود در سوریه را ترک کرد و وجود گسلی را در محور مقاومت بر فراز سوریه آشکار کرد.
با نظامیشدن اعتراضات در سوریه و تبدیلشدن به جنگ با مجموعهای از بازیگران منطقهای و بینالمللی، حزبالله در اوایل سال ۲۰۱۳ شروع کرد به دخالت در جنگ سوریه.
حزبالله به دلیل نادیدهگرفتن نقش مقاومتی خود در برابر اسرائیل و ورود به جنگ داخلی در سوریه، هم در داخل لبنان و هم در سرتاسر منطقه با واکنش شدیدی مواجه شد.
از نظر اسد، حماس به او خیانت کرد و در کنار دشمن اصلی او، اخوانالمسلمین قرار گرفت. در یک لحظه شکاف در سراسر منطقه، که به نظر میرسید فرقهای باشد، از دست دادن حماس یک شکست بزرگ برای محور مقاومت بود. با این حال رابطه حماس با ایران و حزب الله قطع نشد.
حتی شاخه نظامی جنبش، گردانهای قسام، از طریق همکاری با نیروی قدس سپاه و حزبالله به تقویت تواناییهای خود ادامه داد.
طی چند سال، نقش میانجیگری قاسم سلیمانی، رهبر سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حسن نصرالله رهبر حزبالله، روابط بین سوریه و حماس را احیا کرد و با سفر رهبری حماس به دمشق در سال ۲۰۲۲ به اوج خود رساند.
این تلاشها زمانی آشکار شد که ایالات متحده، هم در دوران ترامپ و هم بایدن، به شدت به دنبال پیمان ابراهیم برای ایجاد یک خاورمیانه جدید با محوریت عادیسازی روابط با اسرائیل بودند. این پیمان، در واقع صلح اسرائیل با فلسطینیها را با عادیسازی روابط اسرائیل با مستبدان منطقه، از جمله خاندانهای حاکم بر عربستان سعودی، بحرین و امارات جایگزین میکرد.
با این حال، اقدامات حماس در ۷ اکتبر نه تنها پیمان ابراهیم را از مسیر خود خارج کرد، بلکه محور مقاومت را نیز احیا کرد.
حتی با ترور رهبر حزب الله در سپتامبر ۲۰۲۴، از بین رفتن محور مقاومت همچنان یک احتمال دور از ذهن باقی مانده است.
آرزوی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای خاورمیانه جدید و احیای پیمان آبراهیم، به چیزی بیش از حملات هوایی، خرابکاریهای اطلاعاتی و ترور رهبران مقاومت نیاز دارد.
فلسطین جهانی
در طول چهار دهه گذشته، محور مقاومت به یک نیروی مهم شکلدهنده چشمانداز سیاسی خاورمیانه تبدیل شده است. چگونه این محور از تضادها و پارادوکسهای فراوان خود در منطقهای ناآرام که در طول تاریخ شاهد ائتلافهای کوتاهمدت بسیاری بوده، جان سالم به در برده است؟
چه چیزی میتواند صفبندی مجدد حماس در محور مقاومت در منطقه را که در کمال تعجب بسیاری از ناظران، برنامه بزرگ دیگر ایالات متحده برای خاورمیانه را از مسیر خود خارج کرده، توضیح میدهد؟
به هر حال، برای صهیونیستها، اتحاد بین اعراب، ایرانیان، سنیها و شیعیان «غیرطبیعی» است و با توجه به دیدگاههای فرقهای آنها از جوامع و سیاست خاورمیانه، باید مدتها پیش از بین میرفت.
تصور این طول عمر بدون جنبش جهانی فلسطین و آرمان آزادی قدس که نقطه تجمع امت مسلمانان است، دشوار بود.
به قول فتحی شقاقی، بنیانگذار جهاد اسلامی: «فلسطین و اتحاد... دو طرف دستور کار اسلامی را تشکیل میدهند. در مقابل تجزیه و موجودیت صهیونیستی؛ دو طرف طرح استعماری.»
فلسطین فراتر از اینکه به مسالهای برای مسلمانان تبدیلش شود، همچنان یک مسئله اساسی جهان سوم است. ارتباط آن با مبارزات گستردهتر برای عدالت اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی یکی از متحدکنندهترین قضایا در جنبش عدالتخواه جهانی است.
از اوایل دهه ۱۹۸۰، رشد محور مقاونمت به طور قابل توجهی پویایی قدرت بین آن و اسرائیل را تغییر داده است.
زمانی بود که اسرائیل رفتن به جنگ را یک «اقدام تجملاتی با حداقل تلفات» میدانست.
در روزهای منتهی به تهاجم سال ۱۹۸۲ به لبنان، رافائل ایتان، رئیس وقت ستاد نیروهای اسرائیلی، به خود میبالید که اسرائیل «یک ماشین نظامی خوب روغن کاری شده و آماده دارد. چرا از آن استفاده نکنیم؟»
تاریخ انقضای جنگهای سریع اسرائیل که با کمترین تلفات در زمینهای دیگران انجام، و به پیروزیهای قاطع منجر میشد، به پایان رسیده است. این تغییر بیشتر مرهون چهار دهه همبستگی و همکاری فراجناحی و فراملی بین شرکای محور مقاومت است.