رویداد۲۴| مازیار وکیلی: بدون شک هادی حجازیفر یکی از پدیدههای بازیگری در سالهای اخیر سینمای ایران است. بازیگری که با حضور در ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز سبک متفاوتی از بازیگری را وارد سینمای ایران کرده که هیچ ربطی به پیشینیان او ندارد. درخشش حجازیفر باعث شد تا او تبدیل به یکی از محبوبترین بازیگران سینمای ایران شود. بازیگری که خیلی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران از ابراهیم حاتمیکیا تا سروش صحت علاقه مند هستند با او کار کنند. با شهرت حجازی فر در بازیگری شرایط برای انجام فعالیتهای او در سایر حوزهها فراهم شد. حجازیفر با نوشتن فیلمنامه آتابای نشان داد علاقه مند به سینمای کیارستمی و فیلمسازان شرق اروپا است و بلد است یک داستان روشنفکرانه و در عین حال جذاب را به فیلمنامهای پرکشش تبدیل کند. آتابای بسیار مورد توجه قرار گرفت و شرایط را برای ساختن اولین فیلم سینمایی حجازیفر یعنی موقعیت مهدی مهیا کرد. فیلمی درباره یکی از متفاوتترین سرداران جنگ یعنی مهدی باکری. موقعیت مهدی یکی از بهترین فیلمهای جنگی سالهای اخیر سینمای ایران است که ستایش یک پارچه منتقدان را به دنبال داشت و نشان داد حجازیفر علاوه بر بازیگری و نویسندگی در کارگردانی هم استعداد زیادی دارد. همین موضوع توقع را از حجازیفر بسیار بالا برد و همه منتظر بودند تا ببینند او بعد از موقعیت مهدی برای کارگردانی سراغ چه پروژهای خواهد رفت. او تصمیم گرفت سریالی سیزده قسمتی بنام داریوش برای شبکه نمایش خانگی بسازد. سریالی که تبلیغات گسترده و پرتعداد آن تماشاگر را بسیار کنجکاو کرد تا ببیند حجازیفر این بار چه کرده است و آیا توانسته یک اثر موفق دیگر به کارنامه کاری خود اضافه کند یا نه.
بزرگترین مشکل سریال داریوش فیلمنامه آن است. حجازیفر در این سریال تلاش کرده از پرسونای خودش آشناییزدایی کند و تماشاگر را با وجوهی تازه از تواناییهای خودش آشنا نماید. به همین خاطر او برای شخصیت اصلی سریالش سراغ انسانی ترسو و بزدل رفته که همیشه به جای ماندن و مبارزه کردن ترجیح داده از مشکلات زندگی فرار کند. انتخاب چنین کاراکتری باعث شده داستان این سریال دچار انفعال شود، چرا که قهرمان اصلی داریوش فردی کنشگر نیست که نویسنده با تکیه بر آن بتواند داستان را پیش ببرد. همین انفعال قهرمان هم هست که دو سوم میانی داریوش را دچار خلاء میکند.
بعد از سه قسمت ابتدایی که بسیار مطول و طولانی هم هست و نویسنده در آن تلاش میکند تا کاراکترهای خود را معرفی کند و جهان سریال را برای بیننده جا بیاندازد ما با فقدان ماجراهای جذاب روبه رو هستیم. ماجراهایی که تماشاگر را به تماشای سریال ترغیب کند. از طرف دیگر استفاده افراطی حجازیفر از طنز باعث شده تا سریالی که قرار بوده یک تریلر معمایی باشد دچار دو لحن متضاد شود. این تضاد لحن در نهایت تاثیرش را روی کلیت سریال گذاشته و باعث شده تا تماشاگر داستان را چندان جدی نگیرد. فیلمنامه داریوش البته یک بدمن بسیار جذاب بنام بهرام دارد که به مدد درخشش خیره کننده محسن قصابیان تبدیل به مهمترین عامل جذابیت سریال شده است. جذابیتی که البته نقض غرض از کاردرآمده است. مواجهه قهرمان و ضدقهرمان زمانی معنادار است که قهرمان و ضد قهرمان در یک سطح باشند نه این که ضد قهرمان کیلومترها جلوتر از قهرمان باشد.
شاید مشکل اصلی زمانی پیش آمد که منتقدان به شکل غلوآمیزی از موقعیت مهدی تعریف کردند و فیلم خوبی که ضعفهایی هم داشت را تا حد یک شاهکار سینمایی بالا بردند. نتیجه آن تعریفهای بی ضابطه ساخت سریالی در حد و اندازههای داریوش است که به اندازه یک سریال معمولی تلویزیونی هم کشش و جذابیت ندارد. حجازیفر باید متوجه این موضوع باشد که کیفیت موقعیت مهدی به عوامل زیادی از جمله حضور یک نویسنده توانا بنام ابراهیم امینی در آن پروژه ربط داشت. عواملی که در سریال داریوش غایب بودند. شاید بهتر بود حجازیفر در این سریال از یک نویسنده برای بهتر شدن سریال کمک میگرفت تا با همکاری یکدیگر سریال بهتری بنویسند. شاید هم باید از یک بازیگردان کمک میگرفت تا بازیگری که در موقعیت مهدی همسرش بوده را در سریال داریوش به عنوان بازیگر نقش دختر داریوش انتخا نکند. داریوش را مجموعهای از تصمیمهای غلط تبدیل به سریالی ضعیف کرده است. تصمیمهایی که هم فیلمنامه و هم کارگردانی را شامل میشود. حجازیفر به عنوان کارگردان بسیار از حجازیفر بازیگر عقبتر است و این را به راحتی میتوان از سریال داریوش متوجه شد.