رویداد۲۴ | امیرحسین جعفری: حملهٔ اسرائیل به ایران در روزهای اخیر، کماکان در ابهام قرار دارد. برخی معتقدند این حمله آسیبهای فراوانی به دنبال داشته، در مقابل نیز برخی معتقدند که این حمله بیشتر وجههای نمایشی داشته است. پایان جنگ سایه میان ایران و اسرائیل پس از حملات اخیر و پاسخهای موشکی، وضعیتی جدید پیش روی ایران و اسرائیل و خاورمیانه قرار داده است، وضعیتی که پس از آن مشخص نیست هر یک از این دو طرف چه سرنوشت سیاسی در منطقه پیدا کنند. انتخابات آمریکا و روند آتشبس غزه و لبنان میتواند تا حدی این مسیر را روشنتر کند.
محمد خواجویی، مدیرگروه مطالعات لبنان مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه، معتقد است که بدون انتشار اخبار دقیق – که به مرور زمان صورت خواهد گرفت، نمیتوان بزرگنمایی و یا کوچکنمایی حملهٔ اخیر اسرائیل را بررسی کرد. او میگوید: «به طور کلی در جنگها و درگیریها، دسترسی به اطلاعات دقیق و صحیح دشوار است. هر دو طرف جنگ، تلاش میکنند اخبار جنگ را در کنار نوعی تبلیغات و پروپاگاندا منتشر کنند. حملهکننده خود را مؤثر نشان میدهد، ضربهخورده تلاش میخورد ضربه را کمتر از میزان واقعی نشان دهد تا بتواند قدرت خود را در دفاع به رخ طرف بکشد. تفکیک بین این دو و خبر صحیح در اینگونه موارد کار دشواری است. برای اینکه بتوانیم صحنه را دقیق ارزیابی کنیم، در گذر زمان باید ابعاد آن را تحلیل کرد. در حملهی اخیر اسرائیل هم این وضعیت کاملاً مشاهده میشود. از یک طرف رسانههای ایران این حمله را دارای آسیبهای محدود میدانند، از طرف دیگر رسانههای رقیب هم این عملیات را دارای اثرگذاری گسترده تحلیل میکنند. به نظر من هرگونه اظهارنظر دقیق درباره این موضوع، نیازمند انتشار اخبار دقیق است.»
خواجویی معتقد است که جنگ ایران و اسرائیل از نبرد نیابتی به سوی نبرد مستقیم کشیده شد و این روند محصول هفتم اکتبر است. او میگوید: «به طور کلی بعد از انقلاب ایران، دو نگاه درباره مسألهٔ فلسطین و اسرائیل درون نظام شکل گرفت. یک نگاه که ریشه ایدئولوژیک داشت و معتقد بود اسرائیل در ادامهٔ پروژه استعماری غرب در منطقه است و باید به سمت از بین بردن آن حرکت کرد. نگاه دوم معتقد به این بود که گرچه اسرائیل بر اساس حمایت غرب و الگوی اشغالگری شکل گرفت، اما ایران باید به سمت مهار آن حرکت کند و نیاز نیست به سمت از بین بردن آن حرکت کنیم. این نگاه عملگرایانه بود. معدل دو نگاه فوق این شد که ایران به سمت تقویت گروههای ضداسرائیلی در منطقه حرکت کرد تا خودش درگیر حمله به اسرائیل نشود. این سیاست هر دو نگاه را میپوشاند، هم نگاهی که دنبال از بین بردن اسرائیل است، هم آن نگاه را که با احتیاط نگاه میکرد. سالهای این الگو مطرح بود که ایران از طریق حمایت از گروههای فلسطینی و لبنانی، در درجهٔ اول اسرائیل را مهار میکند تا بیش از این پیشروی نکند، از طرفی این نگاه هم مطرح بود که تقویت گروهها، منجر به از بین بردن اسرائیل هم خواهد شد. عملاً ایران و اسرائیل در یک جنگ در سایه قرار داشتند و ایران اعلام میکرد که از هرگروه در مقابل اسرائیل حمایت میکنیم. از همان موقع پیشبینی میشد وضعیت جنگ در سایه شکننده است و میتواند به یک جنگ تمامعیار تبدیل شود. اسرائیل تحلیل دقیقی از مسأله نداشت چون ریشهٔ بحران در آن منطقه ارتباطی با جمهوری اسلامی نداشت و بحران ناشی از شکلگیری اسرائیل و عدم توجه به حقوق فلسطین بود. انقلاب ایران این وضعیت را با حمایت از گروهها، تشدید کرد.»
او در همین رابطه ادامه داد: «بعد از عملیات هفتم اکتبر، شرایطی برای اسرائیل خلق شد که از آن تنگنای راهبردی خارج شود و تلاش کرد این روند را متوقف کند و از یک باخت، یک برد بسازد. اسرائیل ضربهای در عملیات هفتم اکتبر خورد اما تلاش کرد این حمله را جبران کند و به سمت نظم موردنظر خود حرکت کند. در این چارچوب اسرائیل به سمت تضعیف حماس و حزبالله رفت. حزبالله قویترین و مؤثرترین نیروی عملیاتی در محور مقاومت بود و طبیعتاً از نظر اسرائیل، حزبالله یعنی ایران؛ روند تحولات به این سمت رفت که با تشدید تنشها، جنگ سایه ایران و اسرائیل به تقابل مستقیم رسید. درآوریل با حمله به کنسولگری ایران نخستینبار این تنش جدی شد، بعد از ترور سیدحسن نصرالله هم ایران برای بار دوم به صورت گستردهتر به اسرائیل حمله کرد و اسرائیل هم متقابلا عمل کرد. به باور من عملیات هفتم اکتبر نقطه عطفی بود که جنگ سایه ایران و اسرائیل را پایان دهد. نبرد این دو هم یک نبرد سرنوشت ساز است چون هر دو طرف نگاهشان این است که این نبرد بر سر نظم آیندهٔ منطقه است. اسرائیل این فرصت را برای خود میبیند که با تضعیف قدرت ایران، قدرت محور مقاومت را هم محدود کند. ایران میداند با تضعیف بالهای قدرتش، اسرائیل و غرب در یک وضعیتی قرار میگیرند که خواستههای بسیار بزرگتری درباره برنامه هستهای و موشکی و منطقهای خواهند داشت. به باور من ما از جنگ در سایه به سمت جنگ مستقیم حرکت کردیم اما روند تدریجی است. اگر این جنگ برای هر دو طرف پرهزینه باشد، کنترل خواهد شد. اگر باور هر یک از دو طرف ماجرا این باشد که میتواند برنده باشد، میتواند به سمت جنگ گستردهتر حرکت کند.»
بیشتر بخوانید:
رژیم اسرائیل دوباره به ایران حمله میکند؟ | رسانه اسرائیلی: این بار زیرساختها را میزنیم
اسرائیل از حریم هوایی کدام کشورها به ایران حمله کرد؟ | اردن، عراق و سوریه در مظان اتهام
پاسخ؟ شاید وقتی دیگر!
این کارشناس منطقه معتقد است که ایران در شرایطی قرار ندارد که به سرعت به اسرائیل پاسخ دهد و عملیاتهای وعدهی صادق نیز برای اثبات ارادهٔ ایران بوده است. او میگوید: «پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است؛ ایران در یک وضعیتی قرار گرفت که وضعیت مطلوب نیست. گزینههای پیش روی ایران، پرهزینهاند. اساساً سیاست ایران تقابل مستقیم با اسرائیل نبود. ایران برای این شرایط خود را آماده نکرده بود. بر این اساس کاملاً شرایط ایران دشوار است. از یک طرف اگر ایران آمادگی نظامی خود را نشان ندهد و خود را کنار بکشد، این باور را دارد که اسرائیل به این حد بسنده نکند. بنابراین باید در این نقطه کم نیاورد. به هر حال ممکن است پاسخ در این مرحله ایران و اسرائیل را به سوی جنگ بزرگتر ببرد. ایران در شرایط کنونی در یک شرایط اقتصادی خوب قرار ندارد و تابآوری پایین است، متحدی هم وجود ندارد که بتواند ضربههایش را جبران کند. ما شاهد بودیم که در وعدهٔ صادق ۱ و ۲ ایران به دنبال اثبات ارادهٔ خود است ما شاهد این بودیم که موشکهای شلیک شده نشان میداد ما توانایی تقابل را داریم اما بنا نداریم ضربات مؤثری بزنیم. ما گزارش قابل استنادی که این حملات ضربه زیادیزده است را نداریم.»
خواجویی معتقد است که ایران منتظر انتخابات آمریکا و آتشبس منطقه باقی خواهد ماند، پس از آن به پاسخ فکر میکند. او میگوید: « در کوتاهمدت ایران اقدامی را انجام نمیدهد و منتظر نتایج انتخابات آمریکا و روند آتش بس خواهد ماند. ایران این اتفاقات را باعث کاهش تنش میداند. از طرفی پاسخ ندادن هم مشکل است. حملهٔ اسرائیل اولین بار بود که رخ میداد و در آینده میتواند پرهزینهتر باشد. به هر حال مقامات ما بیشتراز هرکسی میدانند ضربههای اخیر اسرائیل چقدر مؤثر بوده است. رهبر انقلاب اعلام کرد که نباید کوچکانگاری صورت بگیرد.»