صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۰۵ بهمن ۱۴۰۱ - 2023 January 25
کد خبر: ۳۸۹۸۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۱۵ دی ۱۳۹۵

با کرباسچی؛از حجت‌الاسلام شدن تا بلوف نبودن نامزد پوششی

دبیر کلی حزب کارگزاران می‌گوید اصلاح‌طلبان به هیچ وجه از اینکه از روحانی در سال 92 حمایت و پشتیبانی کردند پشیمان نیستند.
رویداد۲۴-دبیر کلی حزب کارگزاران می‌گوید اصلاح‌طلبان به هیچ وجه از اینکه از روحانی در سال 92 حمایت و پشتیبانی کردند پشیمان نیستند.

شهردار دیروز و دبیر کلِ تکنوکراتِ امروز حزب کارگزاران در حالی می گوید که از حمایت حزب و هم طیفی هایش از حسن روحانی پشیمان نیست که معتقد است اصلاح طلبان بیشتر از انگشتان دستش کاندیدای اصلاح طلب برای ریاست جمهوری در نظر دارند.

غلامحسین کرباسچی این روزها در حالی بر صندلی دبیر کلی حزب کارگزاران اسلامی در خیابان جردن تکیه زده است که مسیر چند سال اخیر اصلاح طلبان را عاقلانه می داند و معتقد است«شاید این طیف در گذشته اشتباهاتی هم کرده باشند اما پشیمان نیستند و در حال حاضر اصلاح طلب پراگماتیست هستند و نه آرمانگرا.»

غلامحسین کرباسچی پس از پایان اجباری کارش در شهرداری تهران در سال ۱۳۷۷و با گذراندن دوران محکومیت و انفصال ۱۰ ساله از حضور در مناصب دولتی، با اینکه دیگر بر هیچ منصب رسمی یا دولتی دیگری تکیه نزد اما یکی از چهره های شاخص جریان اصلاحات است که اظهارات هر ازچندگاهش درباره مسائل سیاسی کشور همچنان برای دیگر فعالان سیاسی حائز اهمیت است. با او در یک عصر پاییزی سرد در دفترش در خیابان جردن به گفت وگو نشستیم.

***

آقای کرباسچی! بعد از انتخابات سال 92 شاهد تغییر فاز حرکتی- تاکتیکی اصلاح طلبان در نوع کنشگری سیاسی بودیم. به نظر شما این تغییر فاز حرکتی در جبهه اصلاحات، اصلاح گراها را به سمت عقلانیت بیشتر سوق داده است یا حسن روحانی گزینه ای برای سوق دادن اصلاح طلبان به سمت دیگری بود؟

من معتقد نیستم که حسن روحانی اصلاح طلبان را به سمت کنشگری عقلاني سوق داده است بلکه این اعتدالي فکر کردن جبهه اصلاحات بود که باعث روی کار آمدن دولت روحانی بود. اگر در سال 92 بنا بود همان گرایشات احیانا احساسی غالب باشد با رد صلاحیت شدن هاشمی پس هیچ کس نباید از سوی این طیف شركت در آن انتخابات را تشويق می کرد. به هرحال تجربه کار سیاسی در ایران رو به تکامل است و بعد از انقلاب یک افت و خیزی درسياست ورزي داشته ایم. بعد از جنگ کار احزاب و سازمان ها به تدریج فعال شده است. طبیعی است که هر جریانی در ابتدای کار با یک نوساناتي مواجه می شود. در مقاطعی در ایران کار حزبی به صورت موج انسانی بوده که خیلی پایدار نبوده است. اما آنچه که به صورت تشکیلاتی جا افتاده و ادامه مسیر داده است چه در راست و چه در چپ، مسیر قابل قبولی است.

یعنی معتقدید این مسیر قابل قبول در سال 92 ، اصلاح طلبان را به سمت نوعی بلوغ سیاسی برد؟

بله همینطور است. بعد از جریان رد صلاحیت آقای هاشمی که شوک بسیار بزرگی بود، اصلاح طلبان توانستند با حمایت از روحانی و دولتش از همان گرایش اعتدال و اصلاح طلبی حمایت کنند و نتیجه اش هم بد نبوده است.

در این صورت می توان گفت که اصلاح طلبان قبل از سال 92 بالغ نبوده اند؟

جریان اصلاح طلبی بعد از جنگ توانست به تجربه اندوزی بپردازد و به بلوغی نسبی دست پیدا کند. اما در سال 92 اصلاح طلبان جلوه ای از آن بلوغ را نشان دادند. سال 92 نمادی از هماهنگی بین طیف اصلاح گرای کشور بود. از آغاز انقلاب هم شکل گیری جریان های سیاسی به این گونه بود و بعد بعضی از آن ها توانستند بالغ شوند و بعضی نه. در زمانی جریان چپ توانست عده ای را به خود جذب کند و در زمانی جریان راست جذب کننده افراد بود. اما بعد از جنگ به تدریج گروه ها و احزاب شکل جدی تری گرفتند و از زمان دولت دوم آقای هاشمی احزابی شکل گرفتند که با یکدیگر رقابت می کردند. در جریان دوم خرداد و یا مجلس پنجم جریان حزبی سازمان یافته نقش داشت. شاید بتوان گفت برای اصلاح طلبان از سال 88 به بعد فرصتی فراهم شد تا از تجربیات گذشته خودشان استفاده کنند و با استفاده از این تجربیات، موفقیتشان در سال 92 را رقم بزنند. بعد از سال 88 نه تنها اصلاح طلبان که بسیاری از طیف های مختلف سیاسی درس های زیادی از تحولات آن سال آموختند. بنظرميرسد در حال حاضر جریان رقیب اصلاحات بعد از انتخابات 92 و انتخابات مجلس متوجه شده اند که باید تغييراتي درکنشگری سیاسی خود إيجاد کنند.

حداقل در جریان اصلاح طلبی بیش از انگشتان یک دست افرادي در ذهن‌ها وجود دارند که می توانند برای ریاست جمهوری کاندیدا بشوند و امیدوار هستیم که در دوره های بعد از وجود آن ها استفاده کنیم.

با این توصیفات باید بگوییم که اصلاح طلبان از دوران بحرانی دهه 80 عبور کرده اند. درست است؟

نمی توان گفت که به نحو کامل از دوران بحرانی عبور کرده اند. به هر صورت اگر بخواهیم به آن محدودیت های دهه 80 در طیف گسترده نگاه کنیم می بینیم که هنوز هم کمابیش محدودیت ها وجود دارد. اما در دولت روحانی بسیاری از مسائل تعدیل شد وحداقل، برخورد دولت با فعالیت های سیاسی ملایم تر شد.

با توجه به همین تغییر و تحولات اگر بخواهیم از شما به عنوان دبیر کل حزب کارگزاران بپرسیم که دنبال کردن مشی اعتراضی گذشته اصلاح طلبان را مناسب تر می دانید یا رویه اعتدال گرایانه کنونی آن ها را، چه می گویید؟

به نظر من اصلاح طلبان اگر از همان اول مشی ديگري داشتند مطمئنا به شرايط امروز نمی رسیدند. تا غلط ننویسیم درست نوشتن را یاد نمی گیریم. نمی شود به یک جریان سیاسی گفت که ای کاش از همان اول اعتراضی عمل نمی کردید. فعالیت سیاسی درکشور قبل و بعد از انقلاب با محدودیت ها و ممنوعیت ها مواجه بوده وهزینه دار بوده است. در جریانات سیاسی تندروی ها و کندروی ها همیشه وجود داشته است و تا رسیدن به مرز اعتدال خطاهایی هم صورت گرفته است.

یعنی شما و یا بعضی از اصلاح طلبان دیگر از تندروی هایی که شاید بعضا در درون جریان اصلاحات وجود داشته، پشمیان هستید؟

ممكن است اشتباه کرده باشیم اما بحث پشیمانی مطرح نیست. تا زمین نخوریم که راه رفتن یاد نمی گیریم! شاید بتوان گفت به یک سری از رفتارهای گذشته مان نقد داریم اما پشیمان نیستیم.

با توجه به این نقدهای درونی به اصلاح طلبان، غلامحسین کرباسچی قبلا خودش را بیشتر اصلاح طلب می دانست یا الان که پای او و دیگر اصلاح طلبان به گعده های معتدلینی که اصولگرایان هم در آن ها رفت و آمد می کنند، باز شده است؟منظورم طیفی است که پشت سر کسی مانند روحانی قرار می گیرند که برند اصولگرایی دارد و یا پای لیستی را برای انتخابات مجلس امضا می کنند که اصولگرایان هم در آن حضور دارند...
اگر اصلاحات به معنای فقط ایده های نظری نباشد و جنبه های عملی هم در نظر گرفته شود، به نظرم در حال حاضر اصلاح طلب تر هستیم. قبلا خیلی آرمانگرایانه به مسائل نگاه می کردیم اما اصلاح طلبی پراگماتیستی در حال حاضر اتفاق افتاده است و بهتر هم هست. اگر بتوانیم رشد و توسعه و رفاه مردم را در نظر بگیریم توانسته ایم به اصلاح طلبی واقعی برسیم. به عنوان مثال مطبوعات در گسترش فهم سیاسی و مطالب اجتماعی و اقتصادی در حال حاضر نسبت به مطبوعات دوم خرداد چیزی کم ندارد. اگر توسعه مطبوعاتی برای کشور یک ایده اصلاح طلبانه باشد، الان بادوام تر و بهتر شده است.

در این صورت شما آرمان خواهی های اصلاح طلبان را بعد از سال های 76 تا قبل از سال 92 قابل نقد می دانید؟

هیچ نگرانی ای از اینکه خودمان را نقد کنیم نداریم؛ ممکن است روزی روش امروزمان را هم نقد کنیم. اعتقاد به نقد و نقدپذیری یک نوع اصلاح طلبی است. بله امروز می توانیم بگوییم که خیلی از رفتارها در گذشته به نفع نبوده است.

شما در ابتدای اظهارات تان از شکل گیری و پا گرفتن جریان راست کشور پابه پای جریان اصلاحات سخن گفتید. در حال حاضر نگاه تان به جریان رقیب در مقایسه با دهه 70 و 80 چگونه است؟به نظر می رسد الان دردسرتان با رقیب اصولگرا بیشتر شده باشد، منظورم همین طیف نواصولگرایان است...

تعبیر درد سرساز برای توصیف جریان رقیب درست نيست. هر حرکت سیاسی نیازمند رقیب است. هرچقدر رقیب سیاسی فعال تر، جدی تر و حتی باهوش تر باشد طبعا فعالیت سیاسی انسان هم می تواند رشد و ارتقا پیدا کند. ما خیلی باید خوشحال باشیم که اگر روزی رقیبی سیاسی در صحنه داشته باشیم که بداند چگونه باید عمل سیاسی داشته باشد. این موضوع باعث می شود که ما هم ارتقا پیدا کنیم. چیزی که باید در رقابت سیاسی مد نظر همه باشد این است که هم ما و هم رقبایمان حتما نیاز به رقیب داریم.

نباید فکر کنیم که اگر رقیب را به صورت کامل از صحنه خارج کنیم پیروز شده ایم. کسی که رقیب را بتواند کامل از صحنه خارج کند شکستش را شروع کرده است. اینکه افراد به جای اینکه بنشینند و درست یکدیگر را نقد کنند فقط به فکر حذف كامل ديگري باشند واقعا یک نقص در احزاب سیاسی است. كاراساسي احزاب ورقباي سياسي تبيين مواضع سياسي واقتصادي وفرهنگي خود براي جامعه وبيان برنامه هاي اداره كشوراست نه توسل به هروسيله اي براي بيرون راندن ديگران، اين روشها پايدارنيست.

جریان متبوع شما در سال 92 از همین جریان رقیب یارگیری کرد. این یارگیری قرضی از راست ها یک تصمیم هوشمندانه و فکر شده بود یا چاره ای نداشتید؟

اگر بخواهیم اسم یارگیری بر آن بگذاریم باید بگویم که حتما هوشمندانه بوده است. البته در عین حال این یک جریان دو طرفه است. یعنی آن جریانی هم که ما از آن یارگیری کردیم متوجه شدند که عاقلانه است که آن ها هم در این تیم حضور پیدا کنند و به روحانی رای بدهند. این تصمیم هوشمندانه هر دو طرف است که به یک روش اعتدالی رسیدند که از شاخصه های جدا کننده از هم کمی فاصله بگیرند.

به نظرم در حال حاضر اصلاح طلب تر هستیم. قبلا خیلی آرمانگرایانه به مسائل نگاه می کردیم اما اصلاح طلبی پراگماتیستی در حال حاضر اتفاق افتاده است و بهتر هم هست. هیچ نگرانی ای از اینکه خودمان را نقد کنیم نداریم.

ادامه این استراتژی در سال 96 هم اتفاق می افتد؟ یعنی ادامه این راه با همان پیش فرض های سال 92 است یا نوع مناسبات جریان اصلاح طلبان با روحانی و نوع حمایت از او قرار است عوض شود؟

بله باید ادامه داشته باشد و قاعدتا هم ادامه پیدا می کند. یعنی امروز این استراتژی قوی تر هم هست. بسیاری از جریانات رقیب که در گذشته رقباي اصلاح طلبان بودند این انگیزه های همگرایی را بیشتر درک می کنند. هدف های مشترک و منافع ملی مشترک از موضوعاتی است که دلیلی برای ادامه راه سال 92 است.

بی تعارف روحانی همانی بود که چند روز مانده به انتخابات بر سر حمایت از او اجماع کردید؟ آیا تا به حال شده گاهی تصور کنید کاش عارف کنار نمی کشید؟ از جایگاه حزبی تان نه از جایگاه غلامحسین کرباسچی منظورم است؟

من هم در حزب و هم در نیروهای اصلاح طلب تا به حال با کسی مواجه نشدم که بگوید کاش روحانی بر سر کار نبود و کس دیگری به جای او رئیس جمهور بود.

یعنی همچنان از انتخابتان پشیمان نیستید...

نه به هیچ وجه پشیمان نیستیم و واقعیت هم این است که با توجه به مسائل و مشکلات کشور روحانی بیش از آنچه که فکر می کردیم ظاهر شده است. البته این به معنای این نیست که هیچ نقصی در کارش وجود ندارد در چند زمینه به او نقد جدی هم داریم. اما از آنچه که از او انتظار هم می رفته بهتر ظاهر شده است.

به خاطر همین است که در این سه سال و اندی گذشته تلاشی نکردید که گزینه ای را برای ریاست جمهوری 96 آماده کنید؟ فضا فراهم نیست یا کاندیدایی ندارید یا ترس از نهادهای نظارتی اجازه هر نوع ریسکی را از شما گرفته است؟

حداقل در جریان اصلاح طلبی بیش از انگشتان یک دست افرادي در ذهن هاوجود دارند که می توانند برای ریاست جمهوری کاندیدا بشوند و امیدوار هستیم که در دوره های بعد از وجود آن ها استفاده کنیم. ریاست جمهوری به صورت معهود و سنتی 8 ساله بوده است مگر اینکه اتفاقاتی پیش آمده که نتوانسته ادامه دهد. در ذهن نیروهای سیاسی هم همین است که نیرویی که روی کار می آید علی القاعده باید دو دوره روی کار باشد. بنابر این در این 4 سال اینگونه نبوده است که نتوانسته ایم در این زمینه فعالیت کنیم  بلکه خودمان نخواسته ایم. همه در پی این هستند که روحانی بتواند در چهارسال دوم برنامه هایش را به صورت بهتری تحقق ببخشد و این حمایت از او به این معنا نیست که افراد دیگری را در ذهن نداریم.

پس ممکن است از این چهره های در انتخابات سال 1400 رونمایی شود...

امیدوار هستیم که از این چهره ها در انتخابات 1400 بهره ببريم. این چهره ها شخصیت هایی هستند که حتی نهادهای نظارتی هم با آن ها مشکلی ندارند و برای مدیریت کشور مناسب هستند.

شما از وجود ظرفیت های گوناگون در جریان اصلاح طلب می گویید. آیا ممکن است سال 1400 عارف کاندیدای مطلوبتان باشد یا نه فکر می کنید ظرفیت بیشتری در جبهه اصلاحات وجود دارد؟

ترجیح می دهم راجع به افراد صحبت نکنم و باید این موضوع را به زمان سپرد. زمان بسیاری از افراد را تغییر می دهد و ماهیتشان دچار تحولات می شود. بنابراین باید صبر کرد.

برای اصلاح طلبان از سال 88 به بعد فرصتی فراهم شد تا از تجربیات گذشته خودشان استفاده کنند و با استفاده از این تجربیات، موفقیتشان در سال 92 را رقم بزنند. بعد از سال 88 نه تنها اصلاح طلبان که بسیاری از طیف های مختلف سیاسی درس های زیادی از تحولات آن سال آموختند. بنظرميرسد در حال حاضر جریان رقیب اصلاحات بعد از انتخابات 92 و انتخابات مجلس متوجه شده اند که باید تغييراتي درکنشگری سیاسی خود إيجاد کنند

آقای کرباسچی در همان اوایل شکل گیری دولت یازدهم ما شاهد این بودیم که بعضی از اصلاح طلبان قائل به سهم گیری از روحانی به خاطر حمایتشان از او بودند. حالا هنوز دولت دوم روحانی شکل نگرفته باز هم شاهد اذعان به این سهم گیری ها هستیم. این در حالیست که روحانی در دولت اول هم نگاه مثبتی در بکارگیری از نیروهای اصلاح طلب داشت آنقدر که نقد اصولگراها را هم تحمل کند، این سهم خواهی زودهنگام چقدر آسییب زا و ضربه زننده برای این جریان است؟

این نوع سهم گیری ها اگر به صورت غیر معقول مطرح شود حتما ضربه زننده است. سهم خواهی یک حد معقول و پذیرفته شده ای دارد. هر فعالیت سیاسی یک فعالیت جمعی است و بعضی از سهم خواهی هایی که صورت می گیرد شاید زیاد مربوط به یک فرد نباشد مربوط به جمعی است که دنبال کننده اهداف و شعارهای مشخص هستند. اگر اصلاح طلبان در صحنه حضور پیدا می کنند و مطرح می کنند که مثلا آزادی های مطبوعات باید بیشتر باشد یا سیستم کاغذبازی در سیستم اقتصادی کشور نباشد، وقتی در انتخابات پیروز می شوند این حق آن ها است که سهمشان را از آن دولت بخواهند که بخواهند به خواسته هایشان برسند. حالا بخشی از سهم خواهی ها اینگونه مطرح می شود که مثلا فردی را استاندار کنند یا فرماندار. آن هم البته یک حرف نامعقولی نیست اما تا حدی. اینکه مثلا روی هر انتصابی دست بگذاریم و بگوییم باید حتما ار فلان گروه باشد یا این رئیس جمهور حق ندارد از گروه مخالف خود در مدیریت کلان یا غیرکلان فردی را باقی بگذارد. این سهم خواهی ها معقولانه نیست چون نباید دست رئیس جمهور را در اتخاذ تصمیماتش بست.

در این چند ماه شاهد اظهاراتی درباره نامزد پوششی از سوی جریان اصلاحات بودیم. این پیشنهاد جدی است یا بلوفی انتخاباتی برای همان سهم گیری است؟

به نظر حرف زدن از یک نامزد پوششی چندان هم غیرعاقلانه نیست. روحانی اگر در انتخابات حضور داشته باشد و در رقابت انتخاباتی باشد قطعا هیچ کاندیدای اصلاح طلب یا معتدلی با او رقابت نخواهد کرد. اما بالاخره نمی شود در مورد وضعیت انسان ها به صورت قطعی سخن گفت. شاید خدای نکرده کسالتی يااتفاقي برای روحانی پیش آمد ، باید نامزد پوششی وجود داشته باشد. این موضوع نه یک بلوف است و نه اینکه بخواهند کسی را بترسانند یا امیدوار کنند. نیروهای متعدد توانمند ومستعد برای اداره کشور وجود دارد اما با حضور روحانی در انتخابات سال آینده هیچ نیروی اصلاح طلبی در مقابل او نخواهد بود.

فکر می کنید اصولگرایان پدیده انتخاباتی داشته باشند که دقیقه اخر رو کنند و شما را مجبور به تغییر فاز حمایتی از روحانی کنند؟

مگر اینکه از غیب کسی را وارد انتخابات کنند و یا کاندیدا از خارج بیاورند یا از قوطی عطاری کسی را پیدا کنند! چون چیزی که ما الان مشاهده می کنیم همان افرادی هستند که می شناسیم ودررقابت باروحاني مشکل ساز نیستند.

یعنی شما هیچ موفقیتی را برای اصولگرایان برای مقابله انتخاباتی با روحانی متصور نیستید؟

من فکر می کنم اصولگرایان تا به حال آموخته اند که از چهره ای که قبلا در مقابل روحانی شکست خورده استفاده نکنند. ولی این کار شاید حقشان است و به همین هم عمل کنند که چهره های متعددی را با بیان های متفاوت وارد انتخابات کنند. مثلا بعضی را با بیان معتدل و معقول یا بعضی ها را با زبان تند و افراطی وارد عرصه رقابت کنند. به نظر من اصولگرایان نیروهایی را وارد انتخابات می کنند که خیلی صریح و شفاف در کنار بخشی از اصولگرایان معتدل که معقول تر هستند، اظهارات تندی علیه روحانی و اصلاح طلبان داشته باشد تا با تخریب روحانی آرای او را در انتخابات پایین بیاورند تا رای روحانی زیر 50 درصد بشود و احتمالا با یکی از آن نیروهای اصولگرا به دور دوم انتخابات برود و آن وقت در دور دوم همه مقابل روحانی متحد شوند.

البته باز هم به نظر من نیروهای معقول اصولگرا به این گزینه ها فکر نمی کنند؛ چون جریانات معقول این را فهمیده اند که تخریب در انتخابات نتیجه معکوس دارد و حرف های از سر حقد و کینه که معمولا در فضای انتخاباتی زده می شود در آرای مردم اثر مثبت ندارد. بهمين خاطربعضي دوستان رقيب می گویند که نگاهشان به سال 1400 است و نه 96.

یادم هست که امام (ره) زمانی حکمی به من دادند که رياست عقيدتي در ژاندارمری باشم. لقبی که ایشان برای من در آن حکم نوشته بودند" حجت الاسلام" بود. من خدمت ایشان عرض كردم من لباس نمی پوشم و این لقب چندان سازگار نیست. بعد ایشان عنوان حکم را عوض کردند و به جای حجت الاسلام نوشتند "دانشمند محترم"( عنواني كه خودرالايق آن نميدانستم).

خب همین ترفندِ کشاندن انتخابات به دور دوم از سوی اصولگرایان برای روحانی خطر آفرین نیست؟ آن ها مشابه این ایده که با چندین کاندیدا به مقابله با رییس جمهور مستقر بروند را سال 80 هم اجرا کردند ولی اتفاقا رای اقای خاتمی بالا رفت...

در عالم سیاست همه چیز خطرآفرین و پر ریسک است ولی برآوردها چنین چیزی را نشان نمی دهد. برداشت خود من از رصدی که ار فعالیت های نیروهای رقیب روحانی می کنم این است که ميخواهند با فعالیت های انتقادي وأحيانا تخریبی رای روحانی را بشکنند و به دور دوم بروند و به پیروزی برسند یا اگرنتوانستند روحانی را رئیس جمهوری با رای پایین نشان دهند تا بتوانند در مجلس یا مطبوعات او را بیشتر از گذشته تحت فشار قراردهند و امتيازبگيرند. اما به نظر نمی رسد این ترفند هم برایشان زیاد کارساز باشد.

اینطور که معلوم است پس از سبد رای حسن روحانی مطمئن هستید...

باید ببیند که چه فضای انتخاباتی شکل می گیرد. حتی نظر سنجی ها هم الآن ملاک انتخابات نیست و مردم در روز انتخابات تصمیم می گیرند که چه کسی را انتخاب کنند. اصل شکل گیری فضای انتخابات همان روز است. در حال حاضر خیلی حوادث اتفاق افتاده یا گرفتاری های زیادی برای دولت بوده است اما آن دید عمومی مردم است که تصمیم گیرنده است. آن ها 8 سال دولت کاملا اصولگرای احمدی نژاد و چهار سال دولت اعتدالی روحانی را دیده اند. احمدی نژاد ما را تا لبه پرتگاه تهدیدات نظامی و تحریم و قطعنامه و تورم بالای 40 درصد برد، اما روحانی توانسته کشور را از تهدید و حمله و جنگ دور کند. بنابراین سبد رای روز انتخابات معلوم می شود و اينكه بايد بين روحاني وچه كسي انتخاب كنند؟ فكرنمي كنم عموم مردم دوباره به همفكران وهمراهان دولتي كه كشوررابه تحريم وتورم وپرتگاه انزواي بيسابقه اي كشاند نظرمثبتي داشته باشند ولواينكه با اسمها وعناوين جديد خودرامعرفي كنند. اما قطعا مجموعه نیروهای معتدل و اصلاح طلب از سبد رای روحانی حذف نشده و نمی شود.

چرا برخی تشکل های اصلاح طلب گاها از کارگزاران دل خوشی ندارند؟ مثلا از اینکه به کارگزاران پدرخوانده لقب داده می شود گلایه دارند یا گاهی می گویند شما و حزبتان مشی خودخواهانه و تک روانه در جریان اصلاح طلب دارید؟

ما خودمان را پدرخوانده وخودخواه وتک رو نمی دانیم. هرکسی می تواند به ما نقد داشته باشد. بالاخره مواقعی فرزندان هم به پدر خودشان انتقاد دارند(خنده) از سوی دیگر به نظر می رسد کارگزان اهل بده بستان با جریانات سیاسی است؟ مثلا شما با برخی اصولگراها خوب بر می خورید گاهی... همه جریانات سیاسی که بخواهند کاری را در جامعه محقق کنند و نه فقط حرف بزنند باید با همه نیروهای سیاسی تعامل کنند. ما الان معتقد هستیم که نیاز رشد و توسعه کشور این است که تمام نیروها حتی نیروهایی که رقيب دولت هستند بر سر منافع ملی با یکدیگر کنار بیایند و در کارهایی که مربوط به منافع ملی کل کشور هست اخلال ایجاد نکنند.

آقای کرباسچی اگر روحانی به شما پیشنهاد کند که مسوولیت یک وزارتخانه را قبول کنید کدام وزارتخانه را انتخاب می کنید؟

من هیچ وزارتخانه یا کار دولتی را قبول نمی کنم. چون سن من از 60 سال گذشته است و با وجود اينهمه نيروي جوان ولايق وتوانمند نيازي به وزیر بالای 65 سال نيست.

شما تحصیلات حوزوی دارید و در مقطعی هم ملبس به لباس روحانیت بودید و در کسوت روحانیت هم در زمان شاه دستگیر شدید. چه شد که تصمیم گرفتید لباس روحانیت را کنار بگذارید؟

من ازقبل ازانقلاب و در دانشگاه كه مي آمدم بدون لباس روحانيت بودم. مرحوم شهيد بهشتي كه با مشورت ايشان من دانشگاه رفتم ، به من گفتند که شما برای اینکه آزادانه بخواهید فعالیت کنید خودتان را مقید نکنید. در آن زمان هم در دانشگاه تهران مجموعا فكر ميكنم سه نفر بودند که با لباس روحانیت بودند. آغاز برداشتن عبا و عمامه همان زمان بود. سه سال هم که در زمان شاه در زندان بودم و خلع لباس. بعد از آزادی هم دانشگاه در ثبت نام تعلل می کرد و به خاطر همین به قم برگشتم و دوباره معمم شدم تا فاصله انقلاب هم معمم بودم. بعد از انقلاب به قم رفتم و معمم هم بودم اما بعد از شهادت شهید مطهری من ماموریتی پیدا کردم که به تلویزیون بروم. فضای آن موقع تلویزیون آنگونه نبود که بشود با لباس روحانيت آنجا رفت و آمد کرد. براي من خيلي موضوع ملبس بودن يا نبودن موضوعيت نداشت أصل مسأله فعاليت مفيد بود. یادم هست که امام (ره) زمانی حکمی به من دادند که رياست عقيدتي در ژاندارمری باشم. لقبی که ایشان برای من در آن حکم نوشته بودند" حجت الاسلام" بود. من خدمت ایشان عرض كردم من لباس نمی پوشم و این لقب چندان سازگار نیست. بعد ایشان عنوان حکم را عوض کردند و به جای حجت الاسلام نوشتند "دانشمند محترم"( عنواني كه خودرالايق آن نميدانستم).
نظرات شما