رویداد۲۴ | لیلا فرهادی: از زمان انتخابات، رسانههای معیار مترقی خودشان را برای اینکه استدلالهای قویتری علیه ترامپ به کار نبردند سرزنش میکنند، در حالی که رسانههای جناح راست به این رسانهها برای اینکه تا این اندازه علیه ترامپ مطلب منتشر کردهاند، حمله کردند. اما مجله تایم معتقد است در این انتخابات به سختی میتوان ثابت کرد که افزایش آرای ترامپ نتیجه یک کار رسانهای باشد. از طرفی برای فهم میزان شکست روزنامهنگاران در انتخابات، نیازی به نظرسنجی یا انبوهی از دادهها نیست: رسانههای جریان اصلی از یکی از بزرگترین اتفاقات سیاسی زمان، یعنی چرخش رایدهندگان آمریکایی به سمت راست غافل بودند.
مجله تایم در گزارشی نوشته: بی اعتباری کم سابقه رسانهها یک اتفاق جدید بود. طبق گزارش گالوپ، تنها ۳۱ درصد از آمریکاییها اطمینان دارند که مطبوعات اخبار را «کاملا، دقیق و منصفانه» گزارش میکنند. آنها نتوانستند موج قرمز خزندهای که تمایل رأی دهندگان را در بیش از ۹۰ درصد ۳۰۰۰ شهرستان آمریکا به سمت ترامپ نشان میداد، ببینند. طبق تجربه من، روزنامه نگاران رسانههای معیار قرار است بیش از اینها را هم از دست بدهند، زیرا بیشتر وقت خود را به جای تماشای رای دهندگان به تماشای همدیگر صرف کرده اند.
بله، و این اصلاً چیز بدی نیست. بخشی از این اقتدار با ظهور و فراگیر شدن روزنامهنگاری اعتقادی از دست رفته است. (روزنامه نگاری که بدون ادعای صحت، فقط نظرات را منتشر میکند.)
بدون شک این گزاره درست است. سوال اینجاست که آیا این چیز جدیدی است؟ غالبا در طول تاریخ آمریکا، روزنامهها به این یا آن حزب وابسته بودند. مردم یک روزنامه جمهوریخواه یا یک روزنامه دموکرات را میخوانند. تعداد کمی از مردم هر دو را مطالعه میکردند. امروزه دانشمندان علوم اجتماعی از حبابهای فیلتر با عناوینی، چون «سوگیری تأیید» یاد میکنند. توضیح آن این است که ما به دنبال اطلاعاتی هستیم که از قبل با آنها موافقیم. این تعصب همه را تحت تأثیر قرار میدهد. نام دیگر آن فطرت انسان است. انجام این کار سادهتر از همیشه شده است. اما این حبابهای فیلتر نیستند که شکافهای بین ما را ایجاد میکنند، بلکه آنها تنها این شکافها را برجسته میکنند.
مجله تایم میگوید بارها و بارها از دانشمندان داده پرسیده که، آیا شواهدی وجود دارد دال بر اینکه میزان اطلاعات نادرست بیشتری نسبت به اطلاعات دقیق و درست وجود دارد؟ همه سرشان را با خجالت تکان دادند به این معنا که ما نمیدانیم. امروزه اطلاعات بسیار دقیقتری از هر زمان دیگری در تاریخ بشر وجود دارد. اما دسترسی به مطالب نادرست بسیار آسانتر از قبل شده است. این باعث میشود که اطلاعات نادرست بیشتر به نظر برسد.
این عبارت درست است. اما همیشه درست بوده است. مطالعات نشان میدهد که افراد دهه بیست و سی سال، کمترین مصرف اخبار در بین گروههای سنی را دارند. یک زمانی معروف بود که مردم با خرید اولین خانهشان، شروع به خرید اشتراک مجله و روزنامه میکنند.
نویسنده گزارش میگوید: روز گذشته، همکارانم در مجله تایمز میگفتند فکر میکنند باید بپذیریم که دونالد ترامپ کشور ما را بهتر از ما میشناسد. بخشی از این واقعیت ناشی میشود که مطبوعات زمان بسیار زیادی را صرف پوشش خبری ترامپ میکنند و به اندازه کافی برای پوشش آرای او وقت صرف نمیکنند؛ و این همان چیزی است که او میخواهد.
حبابهای فیلتر و تئوریهای توطئه باید با یک ضربه واقعی مواجه شوند. نشریات و شبکههای خبری باید مطالبی را که خوانندگان و بینندگان خودشان نمیبینند جمع آوری کنند. این موضوع خوانندگان را در مورد آنچه در خارج وجود دارد، آگاه میکند و ممکن است مزیتی تحت عنوان «انصاف» را به آنها اضافه کند.
بیشتر بخوانید:
حکومتهای توتالیتر از رسانه چه میخواهند؟
چرا حکومتهای استبدادی رسانهها را سانسور میکنند؟
افشای رسوایی واترگیت و استیضاح نیکسون رئیس جمهور آمریکا
رسانههای مستقل چگونه سلاخی شدند؟
کلمات خود را با دقت انتخاب کنند. بحثهایی در مورد اینکه آیا دروغ ها و اطلاعات نادرست و ساختگی ترامپ را باید "دروغ" بنامیم، وجود دارد. دروغ یک کلمه با بار منفی است. این کلمه بار عمدی بودن را حمل میکند و دارای یک قضاوت اخلاقی است که احتمالاً برخی افراد را از خود دور میکند. قرار نیست یک نسبی گرای حقیقت باشیم، اما به عنوان یک سازمان رسانه ای، مهم است که از حقایق و اسناد را برای اثبات عدم صحت هر چیزی استفاده کنیم، به جای اینکه به سادگی به آن برچسب دروغ بزنیم.
اتکای ترامپ به پادکستها به جای رسانههای متعارف نباید مورد انتقاد قرار گیرد، بلکه باید تقلید شود. اینکه میلیونها نفر یک پلتفورم طولانیتر را ترجیح میدهند، چیزی است که سازمانهای خبری باید به آن توجه کنند. جایی برای چنین پلتفورمی در اکوسیستم رسانههای معیار وجود دارد.
انفجار یک نفره اطلاعات نادرست که نام آن ایلان ماسک است، به معنای متقاعد کردن مردم به دیدگاه او نیست، بلکه به این معنی است که مردم واقعیات تجربی را زیر سوال میبرند. همانطور که هانا آرنت میگوید، هدف از اطلاعات نادرست این است که به مردم بباورانیم که "هر چیزی ممکن است و هیچ چیز درست نیست. " پادزهر به نوعی جواب نمیدهد، بلکه باز هم راه حل کشف دروغ توسط پزشکی قانونی با گزارشهای مبتنی بر سند است.
خود سازمانهای رسانهای باید از شفافیت رادیکال استقبال کنند، یعنی در مورد منابع و گزارشهای خود بازتر عمل کنند. چرا لینکهای آنلاین مصاحبه خبرنگاران، منابع فکری آنها و حتی یادداشتها منتشر نمیشود؟ اجازه دهید مردم معماری گزارش مبتنی بر واقعیت را ببینند. یکی از چیزهایی که از طریق انتقاد ترامپ از مطبوعات در سال ۲۰۱۶ کشف کردیم این بود که اکثر مردم نمیدانستند مطبوعات چگونه کار میکنند. اوه، و یک چیز دیگر: لطفا از منابع ناشناس کمتری استفاده کنید.
در دوره دوم ترامپ، اجازه ندهید او روایت را شکل دهد. روی اتفاقاتی که در آژانسها و بخشهایی میافتد که اغلب در آنها سیاستگذاری اتفاق میافتد و جایی که آن سیاستها بر مردم آمریکا تأثیر میگذارد، تمرکز کنید. آنچه را که در کمیتههای کنگره میگذرد، پوشش دهید، جایی که قانونگذاران در تلاشند تا سخنان ترامپ را به سیاست تبدیل کنند.
بیایید هر خبری را که در یک برنامه تلویزیونی با عبارت «من فکر میکنم» شروع میشود، متوقف کنیم. گفتن حقیقت چیزی که باعث شده مطبوعات تنها صنعتی باشد که در قانون اساسی واقعاً از آن حمایت میشود. اما این حقیقت همیشه باید مبتنی بر حقایق، دادهها و گزارشها باشد، نه احساسات.
اگر وزارت دادگستری در دوره دوم ترامپ علیه رسانهها مسلح شود، مجوزهای پخش را سیاسی کند، قانون جاسوسی قدیمی علیه افشاگران را مورد استناد قرار دهد و سعی کند گزارش را جرم انگاری کند، هیچ کدام از اینها تفاوت زیادی ایجاد نمیکند. اما اشتباهاتی را که در دوره اول ترامپ مرتکب شدیم مرتکب نشویم. گفتن حقیقت نباید فقط زوزه از سر خشم باشد. زمانی که با حقایق و شواهد پشتیبانی شود، همیشه قدرتمندتر و مؤثرتر است.
سال ۲۰۱۶، ترامپ از بسیاری جهات ناشناخته بود. ما الان دیگر نمیتوانیم همین را بگوییم.