اما، با نگاهی گذرا به فضای حاکم بر توییتر فارسی و پژوهشهای موجود، به این نتیجه خواهیم رسید که این فضا به مراتب سمیتر و آلودهتر است. محیطی سرشار از نفرت و خشم، در یک فضای سیاسی به شدت دو قطبی شده، به همراه لشکرهای سایبری و هزاران اکانت ناامن که در حال دامن زدن به این فضای آلوده هستند.
این افزایش قطبیت، تفرقه سیستماتیک و تنشهای سیاسی باعث شده بسیاری از کاربران بهجای تبادل نظر سازنده، به حملات شخصی، برچسبزنی و جدلهای بیپایان روی آورند که باعث شده فضای گفتگو آلوده شود. از دلایل عمده و شاخص این فضا میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱- تمرکز بر جنجالها؛ به دلیل الگوریتمهای شبکههای اجتماعی که محتواهای جنجالی و واکنشبرانگیز را برجسته میکنند، کاربران به سمت تولید محتوای تفرقهانگیز و قطبیشده هدایت میشوند.
۲- نبود گفتوگوی واقعی و تشدید پدیده حباب فیلتر؛ در بسیاری از موارد، کاربران به دنبال تأیید عقاید خود هستند و از مواجهه با نظرات مخالف پرهیز میکنند. این امر باعث تشدید قطبیت و کاهش گفتگوهای سازنده میشود.
۳- کمبود اعتماد به دلیل لشکرکشیهای سایبری؛ نبود اعتماد بین کاربران و همچنین بیاعتمادی به منابع اطلاعاتی، سبب شده که گفتمانها بیشتر به جنگ لفظی تبدیل شوند تا بحثهای علمی و سازنده.
۴- تحلیلهای سیاسی و اجتماعی بر اساس حباب فیلتر؛ به دلیل خلأ نرمافزاری و فنی در ایران و وجود نرمافزارهای پژوهشی دسترسپذیر و منبعباز بودن اطلاعات توییتر، عمده پژوهشهای شبکههای اجتماعی فارسی از این شبکه استخراج میشود. این در حالی است که از پلتفرمی صحبت میکنیم که کمتر از یک درصد جامعه ایران در آن عضو هستند و شرح شد که چه مختصات آلودهای برای تحلیلهای سیاسی و اجتماعی دارد. اطلاعات و آمارهای استخراجشده توسط نرمافزارهای موجود، روزانه خطای تحلیلی را خصوصا در میان سیاسیون در کشور دامن میزند. در بدترین شکل، بسط دادن فضای توییتر به فضای جامعه را بین تحلیلگران شاهد هستیم و در اشکال تقلیلیافتهتر، ترند شدن موضوعات و مسائل توییتر در مقابل مسائل اساسی جامعه ایران را مشاهده میکنیم.
در ده سال اخیر، توییتر فارسی مسیر پر پیچ و خمی را گذرانده است؛ در این مسیر، با سرمایهگذاریهای گروههای سیاسی برای تأثیرگذاری بیشتر و همینطور تغییرات الگوریتمی توییتر، باعث شده که ایجاد گفتمان سیاسی در این پلتفرم تا به این حد آلوده تقریباً غیرممکن شود.
این حرکت شجاعانه گاردین، بهعنوان یک رسانه که یک سکوی پلتفرمی مؤثر خود را بدون در نظر گرفتن منافع فراوان مالی و برد رسانهای ترک میکند؛ شاید تلنگری برای سیاسیون ما باشد که حداقل کمتر وقت و توجه خرج این پلتفرم کنند و برای گفتمانسازی سیاسی نگاه به جریان سازی در فضاهای مردمیتر داشته باشند.
در انتها، بهجای حضور مستمر در توییتر، چند پیشنهاد برای حضور مؤثر و گفتمانساز ارائه میشود:
۱- رویکرد برنامهسازی: تولید محتوای مستمر و هدفمند در حوزههای تخصصی و سادهسازی پیامهای پیچیده به پیامهای سادهتر یک رویکرد مؤثر برای نزدیک شدن به جامعه است. تولیدات کوتاه ویدیویی ترند امروز شبکههای اجتماعی هستند که بیشترین بازدهی را داشتهاند. از طرفی، تولید پادکست، برنامههای یوتیوب و ... هر روز در حال پیشرفت و توسعه مخاطب در کشور است.
۲- رویکرد کمپینسازی: در مواجهه با مسائل و معضلات سیاسی و اجتماعی، بهجای مجادله توییتری و ایجاد موجهای گذرا، به سمت طراحی کمپینهای فراخوانمحور (Call To Action) باید رفت. طراحی مشارکت برای توده کاربران فارسیزبان کار مؤثری است و از جدلهای بیپایان دو قطبی چیزی نصیب جامعه ایران نمیشود. از بازدیدهای میلیونی باید به سمت مشارکتهای میلیونی ذیل کمپینهای سیاسی و اجتماعی رفت.
۳- رویکرد سالمسازی گفتگو: گفتگوها را از توییتر خارج کنید. فضای توییتر ضد گفتوگوست. از مسیرهای لایو در شبکههای اجتماعی پرمخاطبتر مثل اینستاگرام استفاده کنید. گفتگو را رودررو، زنده کنید تا آداب گفتگو رعایت شود و اگر اهل گفتگوی مکتوب هستید، از رسانههای مکتوب دیجیتال (کانالهای تلگرامی، روزنامههای دیجیتال و ...) استفاده کنید.
*کارشناس ارتباطات جمعی