رویداد۲۴ | مازیار وکیلی: تجلیل از مرتضی عقیلی -یکی از بازیگران پیش از انقلاب سینمای ایران- در جشن حافظ مجله دنیای تصویر باعث شد تا محمد حسین فرحبخش تهیه کننده فیلمهای عامهپسند سینمای ایران یک بار دیگر فرصت را مناسب ببیند و به بهانه تقدیر از این بازیگر سینمای فارسی فرصت را برای حمله به مدیریت سینمایی سینمای ایران در دهه شصت یعنی تیم معروف بهشتی و انوار مناسب ببیند و آنها را «تروریست تفکر» و مدیرانی بداند که کارشان فقط حذف کردن چهرههای محبوب و مطرح سینمای پیش از انقلاب ایران بود.
فرحبخش در تکمیل صحبتهای خود گفت: «بهشتی و انوار کجا هستند تا ببینند چهرههایی که آنها قصد حذف کردنشان را داشتند چقدر میان مردم محبوبیت دارند.» در محبوبیت مرتضی عقیلی، همایون و تمام بازیگران سینمای قبل از انقلاب سینمای ایران شکی نیست. اما آیا روایت فرحبخش از سینمای ایران در دهه شصت روایت درستی است؟ یا ماجرا چیز دیگری بود؟ آیا بهشتی و انوار مدیران آن دهه سینمای ایران تنها مقصران حذف چهرههای مشهور سینمای در سالهای پس از انقلاب بودند؟ به نظر میرسد پاسخ به این سوالات میتواند ابهامهای زیادی را روشن کند و این موضوع را یک بار برای همیشه مشخص کند که آیا روایت کسانی که قصد دارند تمام مشکلات سینمای ایران در دهه شصت را به بهشتی و انوار و تیم سیدمحمد خاتمی در وزارت ارشاد ربط بدهند صادقانه است یا خیر؟
البته این اولین بار نیست که محمدحسین فرحبخش به تیم مدیریتی وزارت ارشاد در دهه شصت حمله میکند. پیش از این او در اظهارنظری جنجالی رئیس حراست وقت وزارت ارشاد یعنی فیضالله عرب سرخی را متهم کرده بود که بسیاری از هنرمندان را مورد آزار و اذیت قرار داده و حتی شکنجه کرده است. ادعایی که توسط خود عربسرخی در برنامه «خشت خام» حسین دهباشی تکذیب شد و هنرمند شاخصی هم آن را تایید نکرد.
اما فارغ از این اظهارنظرهای جنجالی که به نظر بیشتر برای جلب توجه انجام میگیرد باید نگاهی درست به وضعیت سینمای ایران در آن سالها انداخت و به این نکته توجه کرد که بهشتی و انوار در چه شرایطی سینمای ایران را تحویل گرفتند.
طبق اظهارات زندهیاد محمدعلی فردین در جلسه تهیهکنندگان سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب اسلامی که فیلم آن برای اولینبار در برنامه تلویزیونی «هفت» پخش شد سینمای ایران در سالهای پایانی حکومت پهلوی سینمایی ورشکسته بود که توانایی رقابت با محصولات طراز اول اروپایی و آمریکایی را که در سینماهای ایران اکران میشدند، نداشت. در آن فیلم معروف فردین از دولت وقت عاجزانه خواهش میکند که با اختصاص سوبسید به سینمای ایران آن را از ورشکستگی نجات دهد. اما این تنها مشکل سینمای ایران نبود. به درست یا به غلط سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب اسلامی به عنوان مرکز فساد شناخته میشد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اولین جاهایی که توسط مردم انقلابی به آتش کشیده شد سینماها بودند. بعد از اینکه آیتالله خمینی در اظهارنظری تاریخی اعلام کرد: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» مجوز برای بقای سینمای ایران صادر شد. وگرنه در همان برهه هم بودند کسانی که اعتقاد داشتند سینما هم مانند موسیقی باید به طور کلی از جامعه ایران حذف شود چرا که آن را باعث فسق و فجور و فحشا میدانستند.
بعد از یک دوره آشفتگی مدیریتی بهشتی و انوار سکاندار سینمای ایران شدند. آن هم در شرایطی که جامعهٔ تازه انقلاب کرده ایران به شدت رادیکال و ملتهب بود و مردم انقلابی توقع داشتند که مدیران جدید تمام نمادهای سینمای قبل از انقلاب را حذف کنند. مردمی که حتی از تسخیر سفارت آمریکا دفاع کردند و بعد از اشغال سفارت توسط دانشجویان پیرو خط امام با حضور در نزدیکی سفارت با سر دادن شعار «دانشجوی خط امام، بر تو درود بر تو سلام» از دانشجویان میخواستند سفارت را رها نکنند. در چنین شرایطی طبیعی بود فرصت برای حضور بازیگران پیش از انقلاب مهیا نباشد.
بهشتی و انوار باید بین بقای سینما و حذف آن به واسطه حضور بازیگران سینمای قبل از انقلاب دست به انتخاب میزدند. حتی «برزخیها»ی ایرج قادری که با حضور بازیگرانی مانند محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، سعید راد و ایرج قادری ساخته شد اکران شد اما با فشار مردم انقلابی و گروههایی که کلیت سینمای ایران را نمیخواستند از پرده پایین کشیده شد. بهشتی و انوار در چنین دورانی به درستی تصمیم گرفتند که کلیت سینمای ایران را حفظ کنند و آن را از حواشیای که باعث نابودی آن میشود دور نگه دارند.
آنها برای حفظ این سینما حتی شرایط را برای فیلمسازان موج نوی سینمای ایران مانند ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و امیر نادری مهیا کردند. این اقدام جسورانه در شرایطی صورت گرفت که تندروهایی مانند محسن مخملباف اعلام کردند که قصد دارند با بستن بمب به خودشان و حمله به این کارگردانان آنها را نابود کنند. نتیجه مقاومت مدیران سینمایی وقت در برابر چهرههایی مانند مخملباف و سایر تندروها ساخته شدن شاهکارهایی مانند «ناخدا خورشید»، «باشو غریبه کوچک»، «سرب»، «اجارهنشینها» و «دونده» بود.
دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم جنگ میان ایران و عراق شروع شد و دولت وقت میتوانست به بهانههای جنگ و شرایط ویژه کشور از دادن یارانه و سوبسید به سینما جلوگیری و آن را تعطیل نماید. اما نه تنها این اتفاق نیفتاد که با مدیریت درست و اختصاص منابع چراغ سینمای ایران روشن ماند و سالنهای نمایش فیلم هیچ گاه تعطیل نشد.
آنهایی که به مدیریت سوسیالیستی تیم بهشتی و انوار در دهه شصت اعتراض میکنند ظاهراً فراموش کردهاند کشور در آن دوران چه شرایطی داشت. طنز تلخ ماجرا این جاست زمانی که سیدمحمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ به ریاست جمهوری رسید و فضای فرهنگی کشور را باز کرد توسط مخالفانش به لیبرالیسم فرهنگی متهم شد.
یادمان نرود در دوران سیدمحمد خاتمی بود که فیلمسازانی مانند بهمن فرمان آرا و بازیگرانی مانند سعید راد به ایران بازگشتند و فعالیت خود را از سر گرفتند. بعد از ذکر این نکات بدیهی از دوران مدیریت بهشتی و انوار که حتی شرایط را برای فیلمفارسیسازانی مانند ایرج قادری مهیا کردند تا «تاراج» بسازند و گیشهها را فتح کند باید از محمدحسین فرحبخش پرسید هنوز این دو نفر را مقصر اصلی تمام حوادث سیاسی و اجتماعی دهه شصت میداند؟ یا به آنها حق میدهد که به ناچار باید برای حفظ سینمای ایران دست به انتخابهای سخت میزدند؟
* شرح عکس: نمایی از فیلم «اجارهنشینها» ساخته داریوش مهرجویی؛ نقطه اوج سینمای روشنفکری و مردمپسند ایرانی در دهه ۶۰