رویداد۲۴| داوود حشمتی - در هفته گذشته دو تجمع از سوی جریان سوپرانقلابی در میدان پاستور و مقابل مجلس برگزار شد تا حاکمیت را برای اقدام نظامی دوباره علیه اسرائیل تحت فشار قرار دهد. صرفنظر از انگیزههای این اقدام و تبعات آن، اینجا بررسی میکنیم چرا این تجمعات تبدیل به تجمعاتی لاغر و نحیف شده که به صورت تکراری بعد از نمازجمعهها برگزار میشود؟ چرا جریان انقلابی با وجود آنکه دستش برای برگزاری هر تجمعی حتی در امنیتیترین منطقه پایتخت یعنی (انتهای خیابان آذربایجان) باز است، اما جامعه از آن استقبال نمیکند؟ در عین حال تجمع هواداران یکی از رپرها در شرق تهران که برای افتتاح مغازه اش فراخوان صادر کرده بود، با چنان گستردگی روبه رو شد که ناگزیر به متفرق کردن آنها شدند.
تجمع کنندگان نشان دادند که از قدرت سازماندهی کردن سریع در تجمعات برخوردار هستند. آنها به راحتی میتوانند در حدود ۲۰۰ نفر اولیه را برای برگزاری یک تجمع گردهم جمع کنند. پلاکاردها و پرچمهای مورد نیاز از قبل آماده است. حتی وسیله ایاب و ذهاب برای انتقال افراد به محل برگزاری تجمع هم برای آنها در دسترس است. در آخرین تجمع مقابل مجلس، کانالهای ایتایی به اهالی قم اعلام میکردند که با رسیدن به تهران امکان انتقال آنها از ترمینال تا محل برگزاری تجمع فراهم شده است.
برای برگزاری هر تجمع و هر اقدام اجتماع سنگ بنای اول جمع آوری همان حلقه محدود و پیوستهای است که قادر باشد در فرصت زمانی اندک همدیگر را پیدا کنند و بر سر قرار حاضر شوند. این جریان از چنین قابلیتی برخوردار است. اما با این وجود، این تجمعات قدرت و قوتی که لازم بود را تولید نکرد. سیستم هم با آنها برخورد نکرد. دلیلش همین بود که از سمت مردم مورد استقبال قرار نمیگیرد.
ضعف آنها در قدرت بسیج کنندگی است. آنها دیگر حتی قادر نیستند برای برگزاری تجمعات خود رسانههای انقلابی و صداوسیما را هم به خط کنند تا از مردم برای حضور در این تجمعات دعوت کند. کاری که پیشتر صورت میگرفت و رسانههای جریان اصولگرا به صورت یکپارچه از فراخوانهای آنها استقبال و اخبار آن را پوشش میدادند. حالا دیگر آنها هم تبدیل شدند به تجمعات بی رونق و جمعیتی که بعد از هر نماز جمعه در شهرها برگزار میشد و البته مدتی است که به دلیل همین کم فروغ بودن، از راه اندازی آن هم اجتناب میکنند.
مساله اینجاست که این تفکر انقلابی که به دولت ابراهیم رئیسی هم بسیار نزدیک بود و حالا احساس میکند قدرت را از دست داده، نه توان این را دارد که در لایههای جامعه مردم را با خود همراه کند، نه میتواند در لایههای حاکمیتی برای این تجمع همراهی ایجاد کند.
شکل بیرون مساله هم این است که جامعه نسبت به آنها با بی تفاوتی کامل عبور میکند. در مقابل کافی است همین امروز فراخوانی برای تجمع در مورد حجاب از سوی احزاب قانون داخل کشور صادر شود. طبیعتا با استقبالی مواجه میشود که قابل انکار نیست.
با این وجود در مورد گردانندگان این تجمعات دو حالت اتفاق خواهد افتاد. حالت اول این است که با برایشان اهمیتی ندارد که مردم نسبت به آنها بی تفاوت هستند و یا چقدر جمعیت دارند. آنها همچنان به راه خود ادامه میدهند و انتظار دارند روزی وقتی حاکمیت در نقطه تقابل با مردم رسید به آنها نیاز داشته باشد و به سمت آنها باز گردد.
در حالت دوم آنها تندتر شده به لایههای اصلی حاکمیت فشار وارد میکنند و در مقابل آن قد علم میکنند. نشانههایی از این رفتار در حال مشاهده است. همچنان میبینیم یکی از نمایندگان مجلس منتسب به این جریان کل سیستم را متهم به این میکند که آگاهانه در مورد مرگ ابراهیم رئیسی به مردم حقیقت را نگفته است. مهدی غضنفری در یکی از اجتماعات این جریان گفته است «رئیسجمهور را به شهادت رساندند؛ اما بعضی آقایان به صلاح نمیدانند اعلام کنند» همین جمله بیانگر سرنوشت این جریان است. آنها امروز از «آقایانی» که «صلاح نمیبینند» نام نمیبرند. اما در آینده مستقیما نام خواهند برد.
این البته مسیری است که به نظر میرسد حتما در مورد آنها طی خواهد شد.