رویداد۲۴| انجام مذاکره و به خصوص مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل مساله هستهای و خروج از بحرانهای سیاست خارجی موجود که نتیجهاش تحریم و وضعیت اقتصادی کنونی است، از ابتدای دولت پزشکیان به شکل جدیتری مطرح شده و از سوی کارشناسان مورد تاکیدی قرار میگیرد. شاهدش همین مقاله اخیر موسویان که رسانههای اصولگرا را به واکنش واداشته است.
طیف رادیکال همچنان مقابل مذاکره گارد دارد و برایش فرقی نمیکند که طرف مقابل اروپا باشد یا ترامپ یا دیگری. طیف میانهروتر، اما درباره طرف مذاکره، شیوه مذاکره و محورهای مذاکره حرف دارد. مثلا روزنامه فرهیختگان در شماره امروز خود از مذاکره مستقیم انتقاد کرده و آن را راهگشا نمیداند. این روزنامه، اما در عین حال تاکید دارد که آنچه در روند حل و فصل پرونده هستهای اثرگذار است، محورهای مذاکره است.
«فرهیختگان» با تاکید بر اینکه تسلیم شدن هم آدابی دارد، نوشته: «در داخل و خارج دولت، وضعیت کنونی با دوره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مقایسه میشود. در آن زمان، قطعنامه ۵۹۸ دو سال پیش از پذیرش، مطرح و بر سر آن چانهزنی شده بود. امروز، آن قطعنامهای که قرار است پذیرفته شود، کجاست؟ هیچ پاسخی برای این سؤال وجود ندارد، حتی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ایران با حمله مستقیم عراق و منافقین مواجه شد، اما توانست از خود دفاع کند، بنابراین تصور اینکه صرفاً با اعلام آتشبس بتوان تهدیدها را رفع کرد، بدون خلق ابزاری برای مقاومت، حتی با معیارهای قطعنامه ۵۹۸ هم بیمعناست. برخی چنان با هیجان درباره تسلیم صحبت میکنند که گویی تسلیم شدن کاری ساده است، اما حتی تسلیم شدن هم آدابی دارد. باید بدانید چه میخواهید، طرف مقابل چه میخواهد و آیا آنچه او میخواهد در دست ماست یا خیر؟ صرف تکرار اینکه «جام زهر بنوشید» یا «قطعنامهای را امضا کنید که وجود ندارد» چیزی به ما نمیدهد.»
این روزنامه اصولگرا تاکید میکند که «اگر دستور کاری برای مذاکره وجود نداشته باشد، تفاوتی ندارد که مذاکره در سطح بالا انجام شود یا پایین، نتیجه همان است، حتی اگر مذاکرهکننده ایلان ماسک باشد که فرضاً با ترامپ رابطه نزدیکی دارد (برای مثال کسی است که در خانه ترامپ زندگی میکند و فرزندان ترامپ هم به او میگویند دایی.) باز هم اگر حرفی برای گفتن نداشته باشید، اهمیتی ندارد که مذاکره در چه سطحی است، تنها سطح مذاکره سوزانده شده است. آنچه اهمیت دارد، دستور کار مذاکره و ایده پشت آن است. در این مرحله، پرسشهای دشواری پیشمیآیند. نمیشود ایده مذاکره داشت بدون اینکه یک هسته سخت از خواستهها را تعریف کرد. اگر مذاکره مستقیم انجام شود، اما شکست بخورد، آیا دولت آمادگی دارد مذاکره را بهعنوان یک ابزار نه هدف، تلقی کند؟ آیا این ابزار را برای دستیابی به هسته سخت خواستههای خود به کار میگیرید؟»