رویداد۲۴| کارآگاهان پلیس آگاهی اوایل سال 1401 وقتی از ناپدید شدن مردی 80 ساله به اسم حسن باخبر شدند، تجسسها را برای یافتن ردی از او آغاز کردند.
همسر ۶۰ ساله حسن به ماموران گفت: من همسر دوم حسن هستم. او از زن اولش جدا شد و بعد با من ازدواج کرد. من دیروز برای کاری بیرون رفته بودم و وقتی به خانه برگشتم دیدم هیچ خبری از حسن نیست اما گوشی موبایلش در خانه است. این در حالی بود که از داخل خانه بوی شوینده به مشمام میرسید اما شوهرم هیچ وقت کارهای نظافت خانه را انجام نمیداد و این موضوع عجیب بود.
این زن همچنین گفت: حسن با پسرش به اسم کاوه و همسر او به نام شیما اختلافهای شدید و دنبالهداری داشت و آنها بارها با هم درگیر شده بودند. من در ماجرای ناپدید شدن شوهرم به کاوه مشکوک هستم .
ماموران بعد از شنیدن اظهارات این زن، پسر 40 ساله شوهر او را بازداشت کردند اما کاوه ادعا کرد از سرنوشت پدرش خبر ندارد.
ضد و نقیضگوییهای این مرد و همسر ۳۶ سالهاش در بازجوییها، ظن پلیس را به این زوج بیشتر کرد تا اینکه بالاخره شیما راز جنایت خانوادگی را برملا کرد.
این زن گفت: کاوه و پدرش بعد از ازدواج دوم حسن با هم دچار اختلاف شدند تا اینکه مدتی قبل شوهرم با مردی شهرستانی به نام کریم که در یک کارواش کار میکرد، آشنا شد و برای قتل پدرش از او کمک گرفت. آنها حسن را به قتل رساندند و جسدش را دفن کردند .
با اظهارات این زن، کریم نیز بازداشت شد و به همدستی در جنایت اعتراف کرد. سپس ماموران موفق به کشف جسد شدند و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست برای کاوه، شیما و کریم به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. طبق این کیفرخواست کاوه متهم اصلی بود و همسرش و کریم نیز به معاونت در قتل متهم شدند.
نماینده دادستان، در جلسه دادگاه کیفرخواست را خواند و به قضات دادگاه کیفری استان تهران گفت: تنها ولی دم مقتول خواهش است که در خارج از ایران زندگی میکند و درخواست دیه کرده است.
در ادامه کاوه به دفاع از خود پرداخت و با رد اتهام قتل گفت: من همیشه برای شستن ماشینم به کارواشی میرفتم که کریم در آنجا کار بود. ما کم کم با هم دوست شدیم و حتی رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آخرین بار من و همسرم و کریم برای تفریح به شمال رفتیم. قرار بود سه روز بمانیم اما در نهایت تصمیم گرفتیم یک روز به سفرمان اضافه کنیم ولی چون غذاهایمان تمام شده بود و مواد خوراکی آنجا گران بود، من و کریم تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم و از خانه مواد غذایی برداریم و به ویلا برگردیم. وقتی جلوی خانه رسیدیم من از کریم خواستم پشت فرمان بنشیند تا اگر لازم شد ماشین را جابه جا کند. او منتظرم بماند و من به طبقه بالا رفتم تا مقداری مواد خوراکی بردارم اما ناگهان از طبقه پایین که خانه پدرم بود، سر و صدا شنیدم و وقتی به آنجا رفتم فهمیدم کریم وارد خانه شده و پدرم با این تصور که این مرد سارق است با او درگیر شده و داد و فریاد راه انداخته است. در این اثنا کریم پدرم را هل داد که سرش به دیوار خورد و فوت شد. کریم من را تهدید کرد اگر به پلیس خبر بدهم مرا هم میکشد. به همین خاطر سکوت کردم.
متهم ادامه داد: کریم بعد از قتل به من گفت باید جسد را به بیابانهای اطراف تهران ببریم. من هم قبول کردم. من اختلافی با پدرم نداشتم و تنها وارث او بودم. من نمیدانم کریم پدرم را به عمد به قتل رسانده یا ناخواسته باعث مرگش شده است.
در ادامه شمیا در جایگاه قرار گرفت و گفت اصلا در ماجرای قتل دخالتی نداشت و از موضوع کاملا بیاطلاع بود.
در ادامه کریم در جایگاه ایستاد و گفت: کاوه نقشه قتل پدرش را کشید و مرا فریب داد تا با او همکاری کنم. او گفت خانه پدرش را میفروشد و ۸ میلیارد تومان به من میدهد یا در شهر ما کارخانهای راه میاندازد تا من مدیر کارخانه شوم. در نهایت کاوه پدرش را کشت و ما با هم جسد را به بیابانهای حاشیه تهران بردیم و دفن کردیم.
بنا به این گزارش در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره متهمان تصمیمگیری کنند.
منبع: سایت جنایی