رویداد ۲۴ | بختیار پسر یکی از خانهای بختیاری بود که در زمان رضاشاه اعدام شده بود. وی تحصیلاتش را در فرانسه گذرانده بود و دل در گرو دکتر محمد مصدق و جبهه ملی داشت. بختیار با توجه به علاقهاش به دکتر مصدق بارها در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد زندانی شده بود و در تمام موضع گیریهایش بر ضرورت احیای مشروطیت و ترویج آزادی و دموکراسی در کشور تاکید میکرد.
بختیار از روحانیون میترسید و در سال ۵۷ با تبعید آیت الله خمینی مخالفت کرد و در نامهای به شاه چنین نوشت: «نفی بلد و تبعید حضرت آیتالله العظمی خمینی، رهبر شیعیان جهان، بر خلاف اصول قانون اساسی و آزادیهای دموکراتیک جوامع بشری ست و به همین دلیل هم باید ایشان مخیر و مختار باشند که در هر نقطهای از ایران یا خارج از ایران که تمایل داشته باشند بتوانند آزادانه اقامت فرمایند…»
زمانی که شاه از بختیار دعوت کرد نخست وزیری را قبول کند، برای شاه شرط گذاشت که از کشور خارج شود و اختیارات تام به دولت بدهد. شاه قبول کرد و بختیار در ۹ دی ماه سال ۱۳۵۷ نخست وزیر شد. زمانی که بختیار نخست وزیر شد رادیو و تلویزیون در اعتصاب بودند و خبر نخست وزیری وی توام با شایعات بسیاری بود. یرواند آبراهامیان در کتاب ارزشمند «ایران بین دو انقلاب» نوشته است که شاه پیش از رایزنی با بختیار، از احمد بنی احمد و کریم سنجابی خواسته نخست وزیری دولت را قبول کنند که هیچکدام حاضر به پذیرش این سمت نشدند. آبراهامیان میگوید استدلال کریم سنجابی به اعلامیه سه مادهای بوده که بر اساس شاه میبایست از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح کنارهگیری میکرد، اما شاه حاضر به قبول این شرط نشده بود.
شاه ماجرای نخست وزیری بختیار را اینگونه در کتاب در کتاب پاسخ به تاریخ شرح داده است: «با بیمیلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس میدانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم.»
بیشتر بخوانید: ریشههای انقلاب ایران و سقوط پهلوی/ «معترضین اندک» چگونه شاه را سرنگون کردند؟
هنگامی که بختیار به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد، ۶۵ ساله بود و پیش از آن پدرش در حکومت پهلوی به جرم شورش مسلحانه تیرباران شده بود و خودش در دو مقطع در زندان شاه محبوس شده بود. او این شرط را گذاشته بود که نخست وزیری را در صورتی میپذیرد که شاه از ایران خارج شود. مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیا تا بختیار» مینویسد «بختیار در آن زمان از چهرههای درجه دوم جبهه ملی بوده و قبول نخست وزیری برای او فرصتی تاریخی به شمار میآمد، به همین دلیل او این سمت را قبول کرده است.» حمید شوکت، اما در کتاب پرواز در ظلمت که درباره زندگی بختیار است، جاه طلبی او را تایید کرده است. او مینویسد: «بختیار بدون فروتنی دروغین، جاهطلبی را موتور مرد سیاسی میدانست و ضرورتی نمیدید چنین خصوصیتی را نفی کند.»
حمید شوکت ضمن اینکه جاهطلبی بختیار را تایید کرده، درباره او مینویسد: «خویشاوندی بختیار با ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه و تیمور بختیار رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، هر یک امتیازی بود که میتوانست راه صعود او را به قله شهرت و قدرت هموار سازد. اما او به خاطر ارزشهایی که به آنها پایبند بود، از این امتیازات روی برگرداند.
در مراسم معرفی کابینه دولتش به شاه هیچکدام از آنها دست شاه را نبوسیدند. وی در ۱۶ دی ماه کابینه خود را به مجلس معرفی کرد و به مردم وعده دموکراسی پارلمانی داد. بختیار از سران مطبوعات دعوت کرد تا آزادانه هر آنچه میخواهند بنویسند. داراییهای بنیاد پهلوی را مصادره کرد و تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد.
بختیار ساواک را منحل کرد و خطاب به مردم گفت «تمام آنچه در ممالک مترقی دنیا وجود دارد اکنون در کشور ما موجود است.» اقدامات بختیار از تاریخ مشروطه تا آن زمان نظیر نداشت. او حتی آیت الله خمینی را گاندی ایران خواند و از وی دعوت کرد به ایران بیاید و به دولت مشورت بدهد. اما آیت الله خمینی دولت بختیار را غیز قانونی اعلام کرد و او را نماینده شیطان دانست.
جبهه ملی نیز وی را به علت مشورت نکردن با آنها در پذیرش سمت نخست وزیری اخراج کرد. شاه یا دیدن ناکامی بختیار در ۲۶ دی ماه کشور را ترک کرد و بختیار ماند و انقلابیون خشمگین. شاید اگر بختیار یک سال زودتر به نخست وزیری میرسید و چنین اقداماتی را انجام میداد میتوانست حداقل جبهه ملی و مخالفان سکولار شاه را با خود همنوا کند. اما اکنون دیگر برای اقدامات بختیار دیر بود و مخالفان به چیزی جر انقلاب تمام عیار سیاسی راضی نمیشدند.
بختیار با دیدن آشتیناپذیری مخالفان به آیت الله خمینی حمله کرد و مدعی شد در سراسر آثار وی اثری از دموکراسی وجود ندارد و در صورت فروپاشی دولت او یا استبداد یا آنارشی در انتظار ایران است: «جمهوری اسلامی خمینی یک مجهول مطلق است، اگر کسی برای فهمیدن این موضوع به متون گذشته مراجعه کند پشتش به لرزه در میآید. او نه تعدد گروههای سیاسی را میپذیرد و نه دموکراسی را، میخواهد روحانیت قانونی الهی را اجرا کند. همه چیز اینجا شروع میشود و اینجا تمام میشود.» این مواضع اوضاع را برتر هم کرد. اعتصابات فلج کننده و خروج روزافزون ارتشیها از پادگانها کار را برای بختیار سختتر میکرد.
با ورود آیت الله خمینی به ایران بختیار بیش از پیش تضعیف شد و زمانی که در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ارتش اعلام بیطرفی کرد بختیار دفتر نخست وزیری را ترک کرد و به مخفیگاهش رفت و مدتی بعد نیز از کشور خارج شد.