صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ - 2025 January 20
کد خبر: ۳۹۸۴۲۵
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۰ - ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
رویداد ۲۴ گزارش می‌دهد:

چرا روایت آشنا از ترور آسیب زاست؟

در برندینگ فروش محصول یا خدمات، وجود پدیده‌های آشنا با مخاطب یکی از بهترین راه فروش ایده است. اما در سیاست همین مساله می‌تواند یکی از آفت‌ها باشد که نمونه اخیر آن ماجرای روایت ترور دو قاضی دستگاه قضایی است.

رویداد ۲۴| داوود حشمتی: در برندینگ فروش محصول این جایز است که شما ایده‌های تبلیغاتی خود را به ایده‌های قبلی که وجود داشته و مخاطب با آنها آشناست، پیوند بزنید تا در نهایت برند را در ناخودآگاه و ضمیر مخاطب هک کنید. در واقع شما الزام دارید تا تبلیغاتی که میسازید یک خط ارتباطی با اصل «قصه و داستان برند» شما داشته باشد. چون قرار است به صورت مداوم ذهن مخاطب با برند شما پیوند بخورد و یک روایت ثابت را در مورد شما به یاد بیاورد. این کار به کانالیزه شدن ذهن منجر میشود تا به غیر از برندی که شما می‌خواهید، به چیز دیگری فکر نکند. 

اما بیایید در وقایع سیاسی به همین مساله نگاه کنیم. با شروع اولین خبر‌ها در مورد ترور دو قاضی دادگاه (قاضی مقیسه و قاضی رازینی) تحلیل‌های همیشه آشنا شروع شد. اینکه این ترور توسط نفوذی منافقین و یا اسرائیل انجام شده است. این نوع تحلیل‌ها آنی و فوری (و البته دم دستی) چند اشکال عمده دارد: 
۱- ذهن مسئولان و محققان را کانالیزه می‌کند. 
۲- ساده است و قابلیت باورپذیری سریع توسط مردم را دارد، اما راه هر نوع تفکر برای جامعه را مسدود می‌کند 
۳ – اگر در تحقیقات به یک روایت دیگری از آن واقعه برسند، جرات ابراز و بیان آن را نخواهند داشت. چرا که روایت آشنای اولیه آنقدر در ذهن‌ها به سرعت می‌نشیند که نمی‌توان آن را تغییر داد. هر نوع تلاش برای تغییر نیز با برچسب‌های مختلف (از جمله سفیدشویی مجاهدین خلق یا اسرائیل و هزاران برچسب دیگر) مواجه می‌شود. 
۴ – ریشه‌های اتفاقات مهمی از این دست ممکن است نادیده و ناپیدا باقی بماند. فرضا اگر تسویه حساب سازمانی یا مافیایی باشد، می‌تواند در پشت روایت‌های آشنا (مانند اینکه کار سازمان است) پنهان شود.

راه حلی که البته مسئولان به ذهنشان رسیده این است که راه را بر روی هر روایت سازی غیررسمی مسدود کنند. در عین حال تنها برخی اجازه دارند که روایت خودشان را منتشر کنند و خط شکل دهی افکارعمومی را دنبال کنند. کاری که از همان ابتدا با همین ترور‌ها انجام شد، بدون اینکه هنوز هیچ دلیل قاطع و روشنی برای روایت ساخته شده به جامعه ارائه شود.

در رویارویی با این وقایع و نوع مواجهه رسانه‌ای عمده رسانه‌ای وجود دارد: 
۱- می‌شود همه راه‌ها برای بیان روایت‌های دیگر را بست و همه را برای ارائه روایت رسمی منتظر نگه داشت. این مدل در سال اخیر دستکم در ماجرای سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی اجرایی شد. اما می‌بینیم که همین امروز هم روایت رسمی که براساس تحقیقات ستادکل نیرو‌های مسلح بیان شده از سوی بسیاری (از جمله هواداران و حتی افراد نزدیک به خانواده او) زیرسوال می‌رود.
۲- مسیر گمانه زنی‌های مختلف را باز گذاشت تا جامعه آنقدر راجع به آن حرف بزند که روایت‌های مخدوش خودبه خود در مواجهه با نقد‌ها و بیرون آمدن اطلاعات از بین برود. اشکال این روش هم این است که باتوجه به اینکه جامعه ما عادت به این نوع فضای باز ندارد، روایت اول تاثیرگذاری زیادی پیدا می‌کند. در چنین مواقعی جامعه منتظر نیست تا داده‌ها و تحلیل‌های مختلف را جمع آوری کرده و بعد قضاوت کند.

در میانه این دو روش، اما می‌توان یک سیاست درست رسانه‌ای اتخاذ کرد. سیاستی که طی آن این کار‌ها صورت می‌گیرد: 
الف: دستگاه رسمی نخواهد با انتشار خبر ذهن افکارعمومی را به سمت خاصی معطوف کند. 
ب: اجازه داده شود جامعه رسانه‌ای به ابعاد گوناگون مساله از جنبه‌های مختلف نگاه کنند. 
ج: بی اعتبار کردن منابعی که سعی می‌کنند با دادن تحلیل‌های شاذ و اولیه مسیر افکارعمومی را منحرف کنند.

مجموعا اینکه در بروز چنین حوادثی اتفاقا باید مراقب تکرار روایت‌های آشنا با ذهن مردم بود. نباید به سرعت اسیر روایت‌های آشنا و ساده همیشگی شد.

نظرات شما