شاید راست میگویند، هاشمی رفسنجانی در طول تاریخ ایران فردی بینظیر بود. کسی که در تمام طول زندگی خود چه در زمان مبارزه و چه در زمان انقلاب، نقشی پررنگ داشته است. او در تمام سالها نماد اعتدال بود و حتی بسیاری او را «شیخ اعتدال» نامیدند.
درست است هاشمی رفته است و دیگر ایران فردی با او و چنین سابقهای به خود نخواهد دید اما تفکر او که همان اعتدال است زنده و نمرده است.
کافی است به سخنان او در این سالها برگردیم تا با تفکر هاشمی آشنا شویم. آیتالله از همان ابتدای انقلاب با تندروی مخالف بود و آن را آفت بزرگی برای کشور میدانست. او در مورد افراطی گری گفته است:« اقلیتی افراطی همیشه فرصت طلبی می کنند و می خواهند با سؤاستفاده از مفاهیم مقدس در جامعه، اهداف باندی را تأمین کنند. فراط و تفریط وجه مشترک افکار و رفتار آنهاست که در همه جناح وجود دارند. افراط و تفریط وجه مشترک تندروی های اوایل انقلاب و حال است.»
تفکر هاشمی با افراط و افراطیگری رابطهای نداشت. در طول عمر انقلاب اسلامی همیشه افراطیها با او مشکل داشتند. به خاطر همین تفکر بود که زمانی برخی اصلاح طلبان و دورانی اصولگرایان بر او تاختند.
تفکر اعتدال را در کشور با انتخابهای درست میشود نهادینه کرد. بسیاری از این تندروها به واسطه رای مردم به قدرت رسیدند و جامعه را به سوی افراط بردند. سالها تندروی در ایران در سیاست داخلی و سیاست خارجی چندان دور نیست و مردم به خوبی آنها را به یاد دارند.
اعتدال در رفتار سیاسی میتواند کشور را از تندروی دور کند. حالا که هاشمی نیست، باید تفکر او را در کشور رایج کنیم. سال آینده ایرانیها شاهد دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر هستند. دو انتخاباتی که میتواند تفکر اعتدالی که در سال 92 به همت هاشمی در کشور ایجاد شد را نهادینه کند.
طعم خوب اعتدال را دراسفند 94 هم چشیدهایم. مجلسهایی که برخی از نمایندگان آن نماد تندروی در کشور بودند با رای مردم جای خود را به کسانی دادند که همسو با اندیشه هاشمی یعنی اعتدال بودند.
حالا که هاشمی نیست به جای اینکه از خود و دیگران سوال کنیم بعد از او چه کنیم؟ بعد از هاشمی چه بلایی سر جریان اعتدال خواهد آمد؟ بهتر است از همین حالا تلاش کنیم تا جریان اعتدال را در کشور نهادینه کنیم.
نهادینه شدن جریان اعتدال در کشور میتواند جای خالی هاشمی را برای مردم و نظام پرکند.