نسل اول از ته دل هاشمي را دوست ميداشتند و در عين حال او را نقد ميكردند اما برخي از جواناني كه در ده، دوازده ساله اخير به سن سياستورزي رسيدند و نقاد هاشمي شدند، جرعههايي از تنفر و عطوفت منفي را با نقد درآميختند. از مهمترين چالشهاي توليدي براي هاشمي در اين دوران، خاطرات «خودنوشت» ايشان در حوزه شخصي بود.
براي بسياري از جواناني كه جنگ و انقلاب و امام را با تراز آرماني و الهي شنيده بودند، هضم خاطرات هاشمي در مسائل فردياش ممكن نبود كه نمونه جت اسكي در روز عاشورا در سد لتيان قله آن بود. درست است كه اين مشي از سوي يكي از استوانههاي انقلاب توسط جوانان انقلابي قابل باور و هضم نبود اما روي ديگر سكهاش دوري هاشمي از ريا و پنهانكاري و زهدفروشي بود زيرا هاشمي اهل نقش بازي كردن نبود ولي سرجمع اين رفت و برگشت تصويري مبهم از هاشمي ميساخت و ساخت.