هاشمی عزیز از دیدگاه مردم یک چهره فراجناحی مستقل بود که با تمامی گروهها و جناحها در زیر خیمه انقلاب و به ویژه افرادی که عشق به اسلام و انقلاب و کشور در قلب آنها موج میزد، همواره تعامل میکرد و به خاطر مصالح نظام، حتی از درشتی و رفتار نامانوس آنها نیز با بزرگ منشی عبور میکرد و آنها را تحمل مینمود.
با نگاهی به انعکاس خارجی رحلت هاشمی عزیز در فضای بینالمللی به خوبی میتوان دریافت که وی نه تنها چهرهای ملی بلکه وجههای فراملی داشت و در سطح جهانی شناخت خوبی از کارنامه، عملکرد و دیدگاههایش داشته و دارند.
اکنون به خوبی میتوان فهرستی از واژههای دلنشین را یافت که دوست و دشمن در فضای رسانهای و سپهر سیاست جهان از هاشمی عزیز تجلیل و تقدیر و او را شخصیتی ممتاز معرفی کردهاند که با تیزهوشی و عملگرائی، ساختارهای نظام را در برابر هر گزندی مقاوم ساخته، نماد و نظریه پرداز قدرت در حکومت دینی بوده، برای حفظ، تقویت و ارتقاء منافع ملی ایران در سطح منطقه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. وی یک روحانی معتدل و قدرتمند بود که با تاکید بر قانون در مقابل تندروها ایستاده، نقش پررنگی در تعیین خط مشیهای نظام ایفا کرد، برای عمق بخشیدن به دستاوردهای انقلاب، مستمراً تلاش کرد، در تحکیم پایههای حکومت دینی نقش آفرین بوده و در شکل گیری، تاسیس و تقویت نهادهای اصلی و جانبی حکومتی و انقلابی نقش بسیار فعالی داشت.
آنچه در فضای پیرامونی به گوش میرسد، چهره دیگری هم دارد. کسانی که از این انقلاب و از آحاد مردم سیلی خوردهاند، این روزها خوشحالند و حتی مراتب خشنودی خود را پنهان نمیکنند. آنچه این روزها مطرح است، از حد نقد خارج است و نوعی عقده گشائی از جانب معاندین به وضوح قابل رصد کردن است. در واقع این جماعت، مخالف هاشمی رفسنجانی نیستند بلکه با اصل نظام و انقلاب در تضاد و تعارضند و حتی با اسلام و احکام نورانی آن مسئله دارند.
این روزها همان جماعت، احساس میکنند که فرصتهای مناسبی را به دست آوردهاند تا نسبت به اصل انقلاب و نقش هاشمی عزیز در ایجاد معبری برای عبور انقلاب و کشور از عقبههای سخت و سرنوشت ساز تاریخ معاصر، القای شبهه کنند و اهداف سودجویانه و قدرت طلبانه خود را دنبال نمایند.
دشمن، دشمن است و از او جز دشمنی انتظار دیگری نمیرود. تصادفی هم نیست که دشمن سعی کند زهر خودش را بریزد و از چهرههای خدوم و دلسوز نظام انتقام بگیرد ولی از عناصر حاضر در زیر خیمه انقلاب هرگز انتظار نمیرفت و نمیرود که با دشمن و زخم خوردگان و سیلی خوردگان از انقلاب، همصدا و همراه شوند و به هتاکی علیه هاشمی عزیز بپردازند.
جریان هتاک تا آخرین لحظات زندگی هاشمی عزیز از هیچ کوششی برای خدشهدار کردن چهره او و به زیر سئوال بردن کارنامهاش فروگذار نمیکرد. این جریان چند روزی سعی کرد با موج سواری، خود را همراه مردم جلوه دهد ولی اکنون دوباره تغییر روش داده و باز هم به هتاکی و جوسازی کینه توزانه روی آورده است. این جماعت هتاک اکنون در محاسبات خود گویا به این نتیجه رسیده که ادامه همراهی با فضای کنونی به منزله قبول خطا در تقابل و فضاسازی گذشته علیه هاشمی است. دقیقاً به همین دلیل است که آن بوق تبلیغاتی توجیه گر دوران بر خطای 8 ساله با تلخکامی اعتراض میکند که چرا از هاشمی تجلیل میشود؟
این موضع یک باند سیاسی پرخطا است که با خطاهای نابخشودنی و غیرقابل جبرانش کشور را به عمق دره برده و با کابوس جنگ و تحریم و بحران مواجه ساخته بود ولی با آن همه خطای عمدی و ندانم کاریهای محرز، علیه چهرههای خدوم انقلاب، دست از فضاسازی و سمپاشی برنداشته و بر نمیدارد. با آنکه مردم به خوبی این جریان هتاک و ماجراجو را میشناسد و به فضاسازیهای غیراخلاقی آنها آشنائی کامل دارد ولی حفظ هوشیاری و به ویژه ارتقاء سطح آگاهی خود و دیگران در مورد آنها ضرورت عینی است که مردم دوباره فریب این جماعت فریبکار و پرمسئله را نخورند. خوشبختانه حوادث اخیر ماهیت واقعی مسئله و هویت دروغ پرداز مخالفین هاشمی را به خوبی آشکار ساخت. هاشمی در جامعه عزیزتر شد و حتی مراتب عزت و حرمتش در برابر چشمان حیرت زده دوست و دشمن به رخ کشیده شد ولی همین جماعت هتاک از مشاهده همین صحنههای تاریخی و به یادماندنی احساس تلخکامی و شکست میکنند و امیدوارند بتوانند به سمپاشیهای کینه توزانه ادامه دهند.
امروز هاشمی در میان ما نیست ولی جای خالی او را باید مردم با حضور آگاهانه و مسئولانه در صحنههای انقلاب و نظام، پر کنند و نگذارند چهرههای خدوم انقلاب، مظلومانه به حاشیه رانده شوند و انقلاب و نظام از نعمت وجود و نقش آفرینی آنها محروم شوند.