تاکنون سابقه نداشته که رؤسای دولتها به شورای شهر- تهران یا هر شهر دیگری - بروند، این دعوت چمران از روحانی شاید فتح بابی در این زمینه باشد.
شهردار تهران در چند دهه گذشته از شخصیتی صرفا اجرائی به شخصیتی سیاسی تبدیل شد و از همان زمان بود که از همین جایگاه، دیوارهایی عینی یا ذهنی را در مقابل سایر نهادها گذاشت یا برایش گذاشتند. شهرداران دهه ٧٠ به لحاظ گرایش سیاسی و همراهی و حمایتی که دولت و شخص رئیسجمهور وقت از آنها داشت، با سایر گروههای سیاسی مواجهه داشتند اما آنچه خللی در آن نبود، کار شهر و شهرداری بود که خوب پیش میرفت. اما این مناسبات از دهه ٨٠ به بعد به چالشی رسید که یک طرف مهم ماجرا یعنی منفعت شهر و شهروندان روی هوا رفت و هنوز هم در همین هوای آلوده تهران، روی هوا مانده است. شهرداران تهران در نزدیک ١٠، ١٥ سال اخیر در سودای ریاستجمهوری، شهرداربودن تهران را به چالشهای زیادی کشاندند که مهمترین این چالشها، مواجهه و رودررویی مستقیم و غیرمستقیم با سه رئیسجمهور و چهار دولت بوده است. همان لحن و شیوه رفتاری و انتظاراتی که محمود احمدینژاد از همان ابتدا خط و نشانش را برای محمد خاتمی میکشید و در تحقق خواستههای شهرداری و شهر ناکام ماند، بعدها قالیباف در تعامل با احمدینژاد و روحانی تکرار کرد و جواب هم نگرفت.
در این سالها دولت و شهرداری تهران با میانجیگری شورای شهر تهران قدمهایی را به سمت هم برداشتند، قدمهایی که حتی اگر به قصد حل اختلافات و رفع مشکلات بود، به دلایل زیادی از جمله دراولویتبودن نگاههای سیاسی و منهای بزرگ دو طرف، زمان زیادی ادامه نداشت و از یک جای کار به بعد قفل میماند. محمود احمدینژاد به عنوان اولین شهرداری که تا به حال رئیسجمهوربودن را تجربه کرده است، با وجود آشنایی نزدیک و حزبی با اعضای شورای شهر و بهخصوص مهدی چمران- رئیس شورای شهر در سه دوره گذشته - به عنوان یک اصولگرا و البته آشنایی با مسائل و نیازهای شهر تهران، نخواست یا شاید بتوان گفت نتوانست کاری برای تهران کند. در دوره هشتساله ریاستجمهوری احمدینژاد، شهردار تهران و اعضای شورای شهر تهران تنها چند جلسه مشترک و نمایشی داشتند و اعتبارات و سهم دولتی مربوط به حملونقل شهر تهران به شکل قطرهچکانی پرداخت و داده میشد. محمدباقر قالیباف هم در آن دوران هشتساله سعی میکرد با پول شهرداری که در دوره او از حدود دو هزار میلیارد به ١٨ هزار میلیارد بودجه رسمی رسیده بود، از زبالهسوز گرفته تا اتوبوسهای جدید BRT بدون کمک دولت تأمين و وارد کشور کند. او در این دوران در عین انتقادات و واگویههای گاهوبیگاه، پروژههای بزرگی مثل تونل توحید و نیایش- صدر را همزمان با پروژههای مترو اجرا کرد و دست از آنچه فکر میکرد باید اجرا کند برنداشت؛ روندی که از سال ٩٢ به شکلی چشمگیر افت داشت.
قالیباف از سال ٩٢ به بعد که در شهرداری تهران ماندگار شد، روندی متفاوت را در پیش گرفت و اگرچه شورای شهر تهران در تلاش برای شروع یک تعامل سازنده بود اما حضور قالیباف در جلسه هيئت دولت و تشکیل کمیته مشترک شورا و شهرداری خیلی زود کنار زده شد. تنها کار خوبی که تکرارش امیدوارکننده بود و مقام معظم رهبری هم در جلسه مشترک با شهردار و اعضای شورای شهر در دوره چهارم بر ادامه آن تأکید داشتند، حضور وزرا در شورا بود.
وزرای دولت به دلیل نقاط مشترک بیشتر با آنچه مدیریت شهری خوانده میشود، فراخوانده و ميهمان شورا میشدند تا مشکلات برطرف شود و این اتفاق هم در موارد زیادی اثر مطلوب خود را بر جا میگذاشت. در این میان میتوان نمونه بارزی از تعاملات شورا و شهردار تهران با دولت را در تعامل این دو با فرمانداری و استانداری تهران و البته وزارت کشور دید که مراجع بالاسری شورا و شهرداری تهران محسوب میشوند و بیشترین کار مشترک را با هم دارند. به جز جلسات ویژه در موارد خاص ترافیکی، بحرانها و آسیبهای اجتماعی و آلودگی هوا، شهرداری و شورای شهر تهران تعامل نزدیکی با استانداری و وزارت کشور در بیش از یک دهه گذشته نداشتهاند. وزیر کشور و استاندار تهران هیچگاه به شورا و شهرداری تهران نرفتهاند و اتفاقا شهردار تهران هم در معدود مواردی در جلسات شورایی استان حاضر میشود و باید پرسید در این مدت که وزرا به شورا آمدند، چرا وزیر کشور جزء این ميهمانان نبوده است؟
واقعیت این است که بسیاری از مواردی که بین دولت و شهرداری لاینحل باقی مانده و به جان و زندگی شهروندان افتاده است، میتوانست از سالها قبل با تعاملی سازنده و بدون رفتار سیاسی حل شود اما هر بار با دیوارکشی و صفبندی از هر دو سوی ماجرا مشکلات ماند و شهرداران و رؤسای جمهور رفتند و نفر بعدی آمد و همان روند را ادامه داد. از سوی دیگر میتوان گفت چه در دولتهای نهم و دهم اصولگرا که شورا و شهرداری اصولگرا با آن همزمان بود اما همراهش نبود و چه در دولت یازدهم که رئیس آن بنای تعامل داشت، روزنه امیدی برای پایتخت ایجاد نشد. در چند هفته گذشته شهردار تهران با واردکردن تعدادی واگن به مترو تهران برای افتتاحهای جدید در ماههای پایانی این دوره مدیریت شهری خود قولهایی داده و دولت هم در ماههای پایانی عمر خود قولهایی را برای تأمين واگن و فراهمکردن زمینه برای فاینانس واگن مترو داده است. باید منتظر ماند و دید که این قولها چطور و چهموقع به سرانجام میرسند؟ به هر روی ممکن است در چند ماه آینده این مانورهای سیاسی و رسانهای از هر دو طرف دولت و شهرداری باز تکرار شود.
بههرروی مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران که در سالهای گذشته به عنوان یک ریشسفید اصولگرا بارها تلاش کرده راهی را در میان این راههای بسته باز کند و البته موفق هم نبوده، در حرکت جدیدی نامهای به رئیسجمهور نوشته و از او خواسته این بار خودش با شورا جلسه بگذارد.
رئيس شورای اسلامی شهر تهران در این نامه از ریاستجمهوری خواسته به منظور بررسی راهکارهای ایجاد مدیریت یکپارچه، بهبود حملونقل عمومی و کاهش آلودگی هوا یکی از جلسات شورا، با حضور رئيسجمهور و برخی وزرای دولت برگزار شود. مهدی چمران در این نامه با اشاره به اهمیت و جایگاه کلانشهر تهران به عنوان پایتخت و نماد ملی کشور، یادآور شد: شهر تهران نیاز به تدابیر و اقدامات ویژه در جهت ارتقا و بهبود کمی و کیفی شرایط محیطی و زیستشهری و مقابله با مشکلاتی مانند حملونقل، ترافیک و آلودگی هوا دارد.
چمران همچنین در این نامه تأکید کرد: اقدامات اصولی و مبنایی برای کنترل یا کاهش این مشکلات، مستلزم همکاری و هماهنگی همهجانبه نهادها و دستگاههای اجرائی کشور و مجموعه مدیریت شهری با رویکرد فراسازمانی و اتخاذ تصمیم در سطوح عالی کشور است.
وی که حالا پس از استعفا و رفتن احمد مسجدجامعی به عنوان یکی از راههای ارتباطی با دولت و تعامل سازنده با جریان اصولگرا، باید بهتنهایی این تلاش برای ارتباط را زنده نگه دارد، در نامه خود خطاب به حجتالاسلاموالمسلمین روحانی پیشنهاد داد: یکی از جلسات شورای اسلامی شهر تهران در معیت شهردار تهران، در حضور حضرتعالی به عنوان عالیترین مقام اجرائی کشور و وزرای کشور، راه و شهرسازی و رئيس سازمان برنامه و بودجه تشکیل شود و راهکارهای مدیریت یکپارچه و تعامل هر چه بیشتر بین دولت و مجموعه مدیریت شهری در حوزههای مختلف از قبیل بهبود حملونقل، کاهش آلودگی هوا، ارائه تسهیلات و ساماندهی بافت فرسوده شهر تهران و سایر موضوعات مرتبط مورد بررسی قرار گیرد.