صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - 2023 August 17
کد خبر: ۴۱۱۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۲ - ۱۰ بهمن ۱۳۹۴

تناقض‌نمايی رد صلاحيت‌ها

رویداد 24- عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اين يادداشت در مقام توصيه كردن به دست‌اندركاران امور سياسي و كشور براي كاهش يا حذف كلي رد صلاحيت‌ها نيست. ولي مي‌خواهم كه يك واقعيت مهم را با توجه به تجربه تاريخي اخير خودمان نشان دهم و توضيح دهم كه رد صلاحيت‌ها چگونه به نتايج ناخواسته‌اي و برخلاف انتظار اوليه‌اي كه از آن مي‌رود منجر مي‌شود. مي‌خواهم نشان دهم كه چگونه در عمل رد صلاحيت‌ها دور زده مي‌شود و اينكه رد صلاحيت كردن سياسي مثل حركت روي دايره و براي دور شدن از نقطه مبدا است و هرچه سريع‌تر دور شويد، به نقطه مبدايي كه مي‌خواهيد از آن دور شويد، با سرعت بيشتري نزديك مي‌شويد.

فرض كنيد كه يك جمع محدود صد نفري راي‌دهنده داريم و چهار نفر نيز خود را نامزد انتخاب شدن ميان اين صد نفر كرده‌اند. اين چهار نفر را با چهار گرايش موجود در جامعه شبيه‌سازي مي‌كنيم. نفر اول اصولگراي تندرو است، نفر دوم اصولگراي ميانه است، نفر سوم اعتدالي و نفر چهارم اصلاح‌طلب تحول‌خواه است. خيلي خود را در بند تعاريف اين اصطلاحات نكنيد. تقريبا مي‌توانيد مصداق‌هاي اين گرايش‌ها را در جامعه پيدا كنيد. تركيب و گرايش صد نفر راي‌دهنده چگونه است، فرض كنيد حدود ٢٥ درصد به اصولگرايان گرايش دارند. حدود ٥٠ درصد نيز به دو گروه اعتدالي و اصلاح‌طلب و ٢٥ درصد نيز فراتر از اصلاح‌طلبان يا بي‌موضع هستند. البته اين درصدها فرضي است ولي از واقعيت چندان دور نيست. شايد آن ٢٥ درصد اصولگرايان زيادتر از واقعيت باشد، ولي در كل قابل فهم است و تاثيري در نتيجه ندارد.

فرض كنيد دو نامزد اصلاح‌طلب و اعتدالي به هر دليلي رد صلاحيت شوند. و رقابت منحصر شود به نامزدهاي دو گرايش اصولگرايي. در اين صورت هركدام از آنها به جاي تاكيد بر مطالبات و ارزش‌هاي مخاطبان محدود خود كه راي چنداني نيست و كسب آن را براي خود قطعي مي‌دانند، كوشش مي‌كنند تا خود را با ارزش‌ها و مطالبات آن ٧٥ درصد ديگر تطبيق دهند و حتي از ابتدا كساني را معرفي كنند كه بهتر از سايرين مي‌توانند چنين هدفي را تامين كنند.

البته اين وضع به شرطي رخ مي‌دهد كه آن ٧٥ درصد ديگر كه نامزد موردنظر خود را در ميان تاييد صلاحيت‌شدگان ندارند، ‌بخواهند يا انگيزه داشته باشند كه در انتخابات شركت كنند و يكي از عوامل انگيزه‌دهنده به آنان شنيدن مطلبات‌شان از زبان افراد باقيمانده در انتخابات است. در اين صورت آنان با راي دادن خود و بالاجبار مجموعه نامزدهاي موجود را به سوي خود و سر دادن شعارهايي مناسب با مطالبات خويش جلب مي‌كنند. 

بخش مهمي از تحولات نيروهاي سياسي در چند دهه اخير ايران را مي‌توان از اين زاويه تحليل و فهم كرد. يكي از دلايل گرايش نيروهاي اصلاح‌طلب به بخشي از نيروهايي كه فاصله بيشتري با حكومت داشتند، همين بود. يكي از دلايلي كه دولت پيش در پي انداختن طرحي نو در زمينه ايران‌گرايي بود را از همين زاويه مي‌توان جست‌وجو كرد. حتي كاهش حساسيت‌هاي آن دولت در زمان انتخابات به مسائلي چون حجاب و متوسل شدن به هنرمندان و ورزشكاران دقيقا در همين چارچوب قابل فهم است. نه‌فقط در چارچوب نيروهاي سياسي، بلكه روند رسمي سياسي نيز تبعيت از همين منطق دارد. اگر نيك بنگريم و جايگاه ورزش قهرماني را در ابتداي انقلاب و حالا مقايسه كنيم، متوجه مي‌شويم به جاي آنكه ورزشكاران را با ارزش‌هاي رسمي اوليه انقلاب انطباق دهيم، اين سياست رسمي است كه براي جلب نظر افكار عمومي خود را به طور نسبي با ورزشكاران تطبيق داده است.

ضرر چنين وضعي زيادتر از آن است كه در ابتدا به نظر مي‌آيد. مشكل سياست رسمي اين است كه وقتي يك گرايش رد صلاحيت مي‌شود، به طور منطقي نبايد طرفداران آن گرايش در عرصه انتخابات حاضر شوند. مثل اين است كه مغازه‌اي حق عرضه جنس و كالاي موردنياز ما را نداشته باشد، طبعا براي خريد به آنجا نمي‌رويم. 

ولي چون ما پول داريم و پول خوبي هم براي خريد كالاي موردنيازمان مي‌دهيم، آن مغازه هم كالاي موردنظر را به صورت قاچاق عرضه مي‌كند، ولي بسته‌بندي آن در كالاهاي مجاز عرضه مي‌شود. كافي است كه بسته‌بندي را باز كنيد تا كالاي موردنظر را پيدا كنيد. چه كسي گمان مي‌كرد كه نامزد نزديك به اصولگرايان در سال ١٣٩٢ بتواند پرچم شعارهاي نيروهايي را بردارد كه نامزد مطلوب خود را ندارند. 

حتي اگر آقاي روحاني هم در ميان نامزدها نبود، به احتمال زياد يكي ديگر از نامزدهاي اصولگرا كه ظرفيت بيشتري داشت خود را با مطالبات اصلاح‌طلبان هماهنگ‌تر مي‌كرد. بنابراين رد صلاحيت نامزدهاي انتخاباتي وضعيتي متناقض‌نماست (پارادوكسيكال) و به نتايجي برخلاف خواست اوليه آن منتهي مي‌شود. البته بايد ميان نتايج كوتاه‌مدت و ميان‌مدت و بلندمدت كمي تفاوت گذاشت.

اين امر به شرطي رخ مي‌دهد كه آن ٧٥ درصدي كه نامزد مطلوب خود را در ميان نامزدهاي تاييد صلاحيت‌شده نمي‌بينند، عزم خود را براي حضور انتخاباتي جزم كنند و با حضور خود منشأ اثر شوند در غير اين صورت نامزدهاي موجود دچار تحول و دگرديسي نخواهند شد. اين نكته را در يك جمعي بيان كردم كه اگر مردم و اصلاح‌طلبان در سال ١٣٩٢ در انتخابات حاضر نمي‌شدند، به احتمال قوي فرد ديگري رييس‌جمهور مي‌شد. در اين صورت همه منتقدان از روي انفعال اظهار مي‌داشتند كه انتخابات مهندسي شده بود. در حالي كه اكنون همه آنان از وضع پيش‌آمده براي ايران راضي هستند، آن انتخابات را آزاد معرفي مي‌كنند. چرا؟ فقط به اين دليل كه با حضور خود رنگ مناسب را به واقعيت و تابلوي انتخاباتي زده‌اند.

نظرات شما