داستان پردازی و نحوه پیشبرد روایت در کیمیا به سبک پاورقیهای دهه سی و چهل است.کشکولی رنگارنگ از تمام ایدهها و داستانها و خرده روایتها برای پیشبرد داستان.کارکرد تمامی این موارد برای هرچه فربهتر کردن داستان است.به سبک همان پاورقیها شخصیت اصلی سریال دختری است در تندباد حوادث که مورد ظلم و ستم قرار میگیرد ولی با تکیه بر تواناییهای فردی خود و عشقی که در دل دارد نهایتاً به خوشبختی و سعادت میرسد.
مسعود بهبهانینیا همین شیوه نگارش را در نرگس و ترانه مادری پیش گرفته بود.آنجا هم به لحاظ کیفیت چیز دندانگیری نصیب مخاطب نمیشد،اما به لحاظ کمیت و جذب مخاطب موفقیت عظیمی نصیب آن مجموعهها کرد.
سوال اصلی اینجاست پس چرا کیمیا با تمامی این ترفندها و به کارگیری الگوهای سابقاً موفق در داستانپردازی اصلا موفق نیست؟
علتش کهنگی این سبک داستانپردازی است.این الگو در نرگس هم به همین کهنگی بود و در ترانه مادری هم همینطور.منتها به این علت آن زمان جواب داد و میان مردم طرفدار پیدا کرد که دسترسی به سریالهای روز خارجی به این صورت امکانپذیر نبود.
باز کردن صفحات مجازی و اجتماعی در این روزها مساوی است با شوخیها و مطایبه نوشتهای درباره کیمیا.بینندگانی که سریالهای متفاوت و پیچیدهای چون بازی تاج و تخت و زدن به سیم آخر را دیدهاند نمیتوانند چنین شخصیتپردازی تک بعدی و بی ظرافتی را تحمل کنند.همه خوبیها در یک طرف جمع است و تمام بدیها در طرف مقابل.کیمیای خوب آرش بد.فرخ خوب مشفق بد.
این لیست را میتوان همینطور تا پایان ادامه داد.نه شخصیتهای مثبت داستان اندکی شک و تردید و دودلی دارند و نه شخصصیتهای منفی سریال کمی مهربانی و رافت و عطوفت.این نگاه تکساحتی باعث شده تا منطقی هم پشت اعمال و رفتار شخصیتها نباشد و نقش کیمیا در فتوحات خرمشهر همپای شهید جهانآرا ارزیابی شود.یا مثلاً کتاب تفسیرقرآن سید محمود طالقانی برای ویرایش در اختیار کیمیا قرار گیرد.
در مثالی دیگر آن طرف ماجرا را نگاه کنیم:مشفق.زنباره،هرزه و ظالم است.چرا؟دلیل خاصی وجود ندارد این خواست آقای فیلمساز و نویسنده است.بدون اینکه دلایل روانشناختی و زمینههای بروز چنین رفتاری در مشفق بررسی و واکاوی شود.پس چون مشفق بد است و آرش پسر اوست باید به بدی همان پدر باشد و قسعلیهذا.نکته دیگر دست کم گرفتن دیوان سالاری پهلوی است.اگر انقلاب اسلامی حرکت بزرگ و عظیمی است به سبب این است که حکومتی خودکامه و قدرتمند را برانداخت.
حکومتی که چنان از قدرت نظامی و تسلیحاتی برخوردار بود که قرار بود جزیره ثبات آمریکاییها در منطقه باشد.پس چگونه است که در این دیوان سالاری قدرتمند استواری ارتشی میتواند زندانی فراری دهد و بار عتیقه جا به جا کند.آن هم با اطلاعاتی که از زندانهای دوران ستم شاهی موجود است.این سهلگیریها در فیلمنامه را بگذارید کنار سهلگیریهای طراحی تولید تا سطح پایین بودن سریال مشخص شود.از گریم کیمیا که به تنها چیزی که شبیه نیست زنی چهل و چند ساله است تا طراحی فقیرانه صحنه و دکورها و لباسها.
صحنه و دکور جوری طراحی شده است که انگار همین لحظه از لای زرورق بیرون کشیده شده و استفاده شده است.مخاطب ایرانی این روزها با قیاس کیمیا با سریالهای روز دنیا و همچنین سریالهای موجود در شبکه خانگی خودمان این سهلگیری را متوجه میشود.با سریال همراه میشود ولی نه به خاطر جذابیت سریال بلکه برای شوخی نویسی در شبکههای مجازی.عمر این مدل سریالها به کوتاهی زمان پخششان است.مثل نرگس.که به ده سال نرسیده کسی نه شوکت را یادش مانده نه نرگس را.