جریان اصلاحات به دلیل اینکه در یک دهه اخیر و بهخصوص پس از اتفاقات سال 88 به شکلهای مختلف بیرون از فضای حاکمیت زیست کرده، تلاش میکرد از ظرفیت آیتالله هاشمی برای چانهزنی در پازل قدرت و نهادهای سنتی قدرت استفاده کند. به همین دلیل با رحلت آیتالله هاشمی مهمترین جایگاه این جریان در سطح نخست قدرت در کشور از بین رفته است.
این در حالی است که اغلب رهبران جریان اصلاحات که زمانی در قدرت رسمی کشور حضور داشتند در شرایط فعلی به دلایل مختلف از قدرت رسمی دور شدهاند و امکان حضور آنها در فضای تصمیمگیری کلی نظام فراهم نیست. به همین دلیل جریان اصلاحات تلاش خواهد کرد یک جایگزین تأثیرگذار در فضای قدرت برای خود پیدا کند.
اصلاحطلبان برای جایگزینی آیتالله هاشمی دو راهحل پیش روی خود میبینند. نخست اینکه به شخصیتهایی چون ناطق نوری، سید حسن خمینی و حسن روحانی و یا هر سه متوسل شوند و دوم اینکه بهجای تکیه روی افراد به یک رویکرد جمعی و فراگیر روی بیاورند.
شاید نخستین فردی که اصلاحطلبان برای جایگزینی آیتالله هاشمی روی آن فکر کنند حسن روحانی است که از یکسو وامدار جریان اصلاحات در سال 92 است و از سوی دیگر از قرابت و همراهی فکری مطلوبی با آیتالله هاشمی برخوردار است.
بااینوجود حسن روحانی به دو دلیل نمیتواند جای آیتالله هاشمی را برای اصلاحطلبان پر کند. نخست اینکه وی بهمانند آیتالله هاشمی از پیشگامان درجه اول انقلاب به شمار نمیرود و پس از انقلاب نیز مسئولیتهای کلیدی چندانی نداشته است. این در حالی است که آیتالله هاشمی با دو دوره ریاست قوه مقننه و مجریه و همچنین ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام یک شخصیت استثنایی برای حضور در پستهای کلیدی نظام به شمار میرفت.
مسئله دوم اما به حضور آقای روحانی در رأس قوه مجریه و گرفتاریهای دولت بازمیگردد که فرصت کافی را به وی نمیدهد که بتواند بهعنوان یک وزنه سیاسی برای جریان اصلاحات نقشآفرینی کند.
بدون شک نگاه اصلاحطلبان پس از روحانی به ناطق نوری بهعنوان یکی از وزنههای جریان اصولگرایی خواهد بود. بااینوجود ناطق نوری نیز در مقطع کنونی نمیتواند نقش آیتالله هاشمی را برای جریان اصلاحات بازی کند. دلیل مهم این قضیه نیز این است که وی در سالهای اخیر هیچگونه تمایل جدی برای حضور در انتخابات و فضای سیاسی کشور نداشته و همواره تلاش کرده خود را از بازیهای سیاسی دورنگه دارد.
این در حالی است که در مقطع کنونی اصلاحطلبان به دنبال فردی هستند که با اشتیاق در فضای سیاسی کشور حضورداشته باشد و تلاش کند بر بازیهای سیاسی تأثیرگذار باشد. نکته دیگر اینکه ناطق نوری هنوز نیز در بین اصولگرایان سنتی دارای پایگاه است و نزدیک شدن بیشازاندازه به اصلاحطلبان ممکن است پایگاه وی را در جریان اصولگرایی مخدوش کند.
از سوی دیگر سید حسن خمینی وجود دارد که بیش از آنکه یک سیاستمدار سیاست ورز و کارکشته باشد یک شخصیت معنوی و کاریزماتیک است که رویکردهای دموکراتیک را دنبال میکند. این در حالی است که سید حسن خمینی در بین برخی نهادهای سنتی قدرت دارای مخالفانی است که به وی اجازه نمیدهد بیشازاندازه به سطح اول قدرت نزدیک شود.
درنتیجه اصلاحطلبان ناچار خواهند بود رویکرد جمعی و فراگیر را در پیش بگیرند و بهجای اینکه به افراد متکی باشند به خرد جمعی و رویکردهای دموکراتیک اتکا کنند.
عباس عبدی بهعنوان یکی از تئوریسینهای مهم جریان اصلاحات بهتازگی دریکی از مصاحبههای خود عنوان کرده که درگذشت آیتالله هاشمی میتواند برای جریان اصلاحات یک فرصت باشد که روی پای خود بایستد. این جمله کلیدی میتواند سرآغاز حرکت جدید اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور پس از درگذشت آیتالله هاشمی باشد. به نظر میرسد اصلاحطلبان پس از رحلت آیتالله هاشمی تلاش خواهند کرد خود را بهصورت جمعی و جریانی به قدرت نزدیک کنند تا بتوانند با عبور از برخی اشتباهات گذشته موقعیت ازدسترفته گذشته را در پازل قدرت دوباره به دست بگیرند.
این در حالی است که شاید یکی از راههای رسیدن به این هدف مهم فراکسیون امید در مجلس دهم باشد که نزدیکترین قسمت اصلاحطلبان به قدرت است. درنتیجه محمدرضا عارف بهعنوان رئیس فراکسیون امید سعی خواهد کرد از فضای به وجود آمده پس از تشکیل فراکسیون امید برای هرچه نزدیکتر شدن به قدرت استفاده کند تا اصلاحطلبان بهجای اینکه به افراد برای چانهزنی در قدرت متکی باشند به یک رویکرد جمعی و فراگیر متکی باشند. بدون شک رویکرد جمعی اصلاحطلبان اصیلتر و پایدار از سیاستهای دیگر خواهد بود.