تعدد احزاب در ایران خیرهکننده است. حدود 240 حزب رسمی در سایت وزارت کشور ثبت شدهاند اما اکثر آنها ناشناخته هستند و حتی فعالترین چهرههای حزبی هم نام بسیاری از آنها را نشنیدهاند. برخی از احزابی که اسم و رسمی نیز برای خود رقم زده و دنبال سهم خواهی سیاسی فعالیت میکنند، «فولکس واگنی» هستند. یعنی اگر تمام فعالان حزب دورهم جمع شوند، در یک فولکس واگن جا میشوند، این اصطلاحی بود که اولین برای حزب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به کار برده شد.
واضح است که این گونه احزاب نمیتوانند بازیگردانهای اساسی در عرصه سیاست باشند و برای همین افراد بسیاری از نبود احزاب تاثیرگذار نالان هستند. حزب، همان دوای دردی هستند که اکثر تیمارگران عرصه سیاسی برای حال و روز کشور تجویز میکنند.
حزب فراگیر برنامه هاشمی بود
پس از درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی، روایتهای گوناگونی از دغدغههای آیت الله مطرح شد. یکی از روایات، برنامه او برای حرکت به سوی شکلگیری حزبی فراگیر است. رسول منتجبنیا، قائم مقام دبیرکل حزب اعتمادملی در مراسم بزرگداشت رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی در حسینیه چهل تن کاشان گفته بود: ایشان به من گفتند قول میدهم بعد از انتخابات اگر بودم، همکاری جدیتری خواهم کرد تا بتوانیم احزاب قدرتمند و فراگیری ایجاد کرده و تقویت کنیم ولی متاسفانه به اراده خداوند دست ما از داشتن چنین فردی کوتاه شد.
علی عسگری مشاور آیت الله روایت کاملتر و اندکی متفاوت از این دغدغه دارد. او در گفتوگو با خبرآنلاین اظهار میکند: آقای هاشمی، میگفت اگر حزب اعلام میکنید در حد همین احزاب کوچک پایین دستی باقی بمانید که کسی کاری به کارتان ندارد. آقای هاشمی میگفت "اگر در قالب حزب اثرگذاری تا حدودی بالا رود، دخل آن از ناحیه نهادهای قدرت درمیآید". آقای هاشمی به معنای واقعی کلمه اش میخواست و میگفت که مثلا اگر احزابی هستند که اعتدالگرایند، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و مستقل، یک جبهه قوی آزاداندیشی ایران اسلامی را باید راه بیندازند و بعد از انتخابات میخواست چنین اقدامی را شخصا پیگیری کند.
عسگری ادامه میدهد: جالب اینکه ایشان میگفت "شما تلاش کنید در قالب جبهه عمل کنید. دیگران هم این زرنگی را میکنند و در قالب جبهه وارد میشوند. اگر دقت کنید جدیدا دو، سه تا جبهه ایجاد شد. اینها درواقع افراد و اشخاصی هستند که ممکن است یک نفر در چند جبهه هم باشد. درواقع یک سرگرمی است ولی آقای هاشمی به معنای واقعی کلمهاش می خواست و میگفت که مثلا اگر احزابی هستند که اعتدالگرایند، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و مستقل، یک جبهه قوی آزاداندیشی ایران اسلامی را باید راه بیندازند.
اما چرا خود هاشمی شخصا عهده دار تشکیل چنین جبهه فراگیری نشده بود؟ عسگری اینگونه پاسخ میدهد: خودشان به برخی از دوستان گفته بود که شاید بعد از انتخابات ریاست جمهوری که پیش رو داریم، چنین اقدامی را شخصا پیگیری کنم. یک جبهه فراگیری که حداقل نیمی از جماعت جویای فعالیت سیاسی کشور و نظام را بخصوص در حوزه نخبگان را بتواند رهبری کند و پیش ببرد.
سوابق ایده
ایده ضرورت شکل گیری احزاب فراگیر اما تنها متعلق به آیت الله هاشمی نبود، بلکه او بر ضرورتش صحه گذاشت و از آنجاکه مرد عمل بود، حضورش احتمال تحقق این ایده را بالاتر میبُرد. اما پیش از این بارها ضرورت شکل گیری احزاب فراگیر، مطرح و حتی تلاشهای برای تحقق آن شده است. زمانی ائتلاف نیروهای خط امام شکل گرفت و توانست در مجلس سوم نقش آفرینی کند، زمانی نیز جبهه دوم خرداد برگ برنده اصلاحطلبان در مجلس ششم و شورای اول بود، اما پس از آن ورق برگشت. در سال 84 هر دو جریان سیاسی کشور با کاندیداهای متعدد پا به عرصه رقابت گذاشتند و نتیجه آن متفاوت با انتظارها رقم خورد. از سال 92 اصلاحطلبان و اعتدالگرایان با رویکرد ائتلافی توانستند تاحدی ورق را به نفع خود برگردانند. همین امر اصولگراها را نیز برای تشکیل حزبی فراگیر به تکاپو انداخته است.
تکاپوی عارف برای حزب فراگیر
سال 92 وقتی کناره گیری عارف باعث شد، روحانی رئیس جمهور شود، خبرهایی میرسید مبنی بر اینکه عارف در کنار توسعه بنياد اميد ايرانيان در سراسر كشور در انديشه تشكيل حزب نيز هست. این خبرها هنوز محقق نشده اما به نظر میرسد او همچنان چنین ایده ای در سر دارد. ایده ای که اکنون توسعه نیز یافته است. عارف شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان را مقدمه ای برای تشکیل یک حزب فراگیر میداند. او در نشست خبری اخیرش گفت: «اگر احزاب فراگیر در کشور وجود داشت نیاز به برخی حرکات جبههای نبود چون جبههها مشورت پذیری بالایی ندارند. نگاه ما این است که حرکات جبههای مقدمه حرکت احزاب باشد. در حرکت جبههای نمیتوان نقش احزاب را منکر شد. در دوره جدید در شورای سیاستگذاری به دنبال آن هستیم که تعداد اعضای حقیقی حداکثر نصف اعضای حقوقی باشد». او البته پیشتر گفته بود که با شکلگیری یک حزب فراگیر فاصله زیادی داریم.
وقتی تعدد حزب، مخرب میشود
محسن میردامادی که دبیرکل جبهه مشارکت بود، به تازگی در نشستی با عنوان «بايدها و نبايدهاي تحزب در ايران» تلاش کرده اهمیت این ماجرا را تئوریزه کند. میردامادی معتقد است که اگر در دوران اصلاحات تشکیلات سیاسی فراگیر داشتند، در سال 84 احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نمیشد. او میگوید: نياز امروز ما هم همين است. يعني اگر نتوانيم تشكيلات سياسي فراگيري را به وجود بياوريم كه بتواند تحول و اصلاحطلبي را در محدوده نظام سياسي موجود هدايت و مديريت كند باز هم اگر در شرايطي مانند دوران اصلاحات قرار بگيريم ممكن است به همان سرنوشت دچار شويم. به گفته میردامادی؛ ما در حال حاضر هم با عناوين و تابلوهاي حزبي بسياري روبهرو هستيم كه بسياري از آنها در عمل اساسا وجود خارجي ندارند، عدهاي وجود دارند اما بسيار كوچك هستند و تاثيرگذار نيستند، مواردي هم احزاب بزرگتر و سازمانيافتهتر هستند اما آنقدر گسترده نيستند كه بتوانند جريانات اصلاحطلبي را مديريت كنند. در جامعه در حال گذار، برخلاف جوامع توسعهيافته و نظام حزبي تثبيت شده، وجود احزاب متعدد ميتواند كاملا مخرب باشد و موجب رقابتهاي منفي درونجناحي شود.
او هم معتقد است که بر اساس واقعيتهايي امروز جامعه ایران، اکنون نمیتوان یک حزب گسترده داشت اما یک جبهه فراگیر میتواند این خلاء را پرکند.
اصولگراها نیز به دنبال حزبی فراگیر هستند
اما تشکیل یک حزب فراگیر تنها دغدغه اصلاحطلبها نیست. اصولگراها نیز به کرات به این دغدغه اشاره کرده اند. محمدرضا باهنر که تقریبا در تمام نشستهای خبری و گفتگوهای اخیرش بر لزوم توسعه احزاب در کشور تاکید میکند، نیز پیگیر تشکیل یک حزب فراگیر است. باهنر در آخرین نشست خبری خود گفته بود: متاسفانه در غیبت احزاب و چند حزب فراگیر قدرتمند بخشی از انرژیمان برای وحدت درونی صرف میشود، ما باید از سرمایه انتخابات گذشته استفاده کنیم تا هر دوره هزینه انرژی اضافی برای وحدت تکرار نشود. البته اصلاحطلبان هم همین مشکل را دارند و همانطور که ما برای وحدت تلاش میکنیم رقبا هم برای شکستن این وحدت تلاش میکنند و هر کس سعی میکند نقاط ضعف رقیب خود را زیاد کند. به گفته باهنر وقتی احزاب فراگیر حضور نداشته باشند، تنور انتخابات در دو ماه مانده به برگزاری گرم میشود.
مرتضی نبوی دیگر چهره شاخص اصولگرا اما فرآیند تشکیل احزاب فراگیر را زمانبر میداند و بر فاصله شرایط امروز ما با آن زمان تاکید میکند. او میگوید: ما امروز به دو یا سه جریان سیاسی عمده تبدیل شدهایم و بنابراین هنوز زمان داریم که دو سه حزب با بدنه اجتماعی فراگیر شکل بگیرد؛ البته این نکته باید فرآیند تاریخی خود را طی کند. تشکلهای سیاسی که در جریان اصولگرا هستند باید با هم جمع شوند و یک فعالیتی را انجام دهند یا احزاب اصلاحطلب و جریان اعتدال نیز میتوانند همین حالت را داشته باشد.
یک حزبی یا دو حزبی؟
چگونگی شکلگیری احزاب فراگیر به دو شکل مطرح میشوند. عمده پیشنهادها بر شکل گیری یک حزب فراگیر در هر جریان تکیه دارد. همانطور که باهنر و مرتضی نبوی از آن یاد میکنند اما صداهای آرام تری هم شنیده می شود که معتقدند باید یک حزب فراگیر از همه جریانهای معتدل شکل بگیرد. به عنوان مثال ابوالقاسم رئوفیان دبیر کل حزب اسلامی ایرانزمین از این دسته است. او در اواخر آبان ماه پیشنهاد داده بود که برای گام اول جبهه اعتدال با محوریت شیخ نور شکل بگیرد. رئوفیان گفته بود: حجت الاسلام ناطق نوری به خوبی میتواند از عهده تاسیس یک حزب فراگیر و با تشکیل جبهه ای متشکل از احزاب معتدل پروانهدار از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب که محوریتش با خود ایشان باشد، برآید و فضای مناسبی برای نهادینه شدن تحزب در کشور فراهم آورد.
چهرههای محوری احزاب فراگیر
هر کدام از جریانهای سیاسی برای چهرههای محوری حزب فراگیرشان پیشنهادهایی دارند. از اردوگاه اصولگرایی اسم افرادی مانند علی لاریجانی و از جبهه اعتدالی و اصلاحطلبی نام حجت الاسلام ناطق نوری و محمدرضا عارف به گوش میرسد. اما به گفته باهنر اصولگرایان دیگر چهره کاریزماتیک ندارند. وضعیت اصلاحطلبان باقیمانده در عرصه سیاست نیز مشابه است. شاید شورای رهبری بتواند مشکل نبود چهره کاریزماتیک را حل کند. کاری که در عمل محمدرضا عارف در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان پی میگیرد اما این شورا هنوز با حزب شدن فاصله دارد و شاید باید گامی بلندتر برای شکل گیری یک حزب فراگیر برداشته شود.
اصولگرایان نیز ظاهرا بیچهره بودن خود را پذیرفتهاند و شکلگیری جبهه مردمی نیروهای انقلاب در غیاب چهرههای شناخته شدهتر این جریان نشانهای از آن است. این جبهه اما هنوز نتوانسته بخشهایی از جریان اصولگرایی را با خود همراه کند و وزرات کشور بدون اینکه مستقیما از آن نامی ببرد، فعالیتش را غیرقانونی خوانده، چراکه این جبهه برآمده از ائتلاف احزاب نیست، بلکه ائتلافی از شخصیتهاست.