گویی تمام پیش بینی ها درباره رفتار جبهه پایداری در حال تحقق است. دوباره موسم انتخابات رسیده و وحدت شکنان داستان اصولگرایان راهی دیگر برای حضور در رقابت برگزیده اند، آنهم درست در شرایطی که اصولگرایان، جبهه ای جدید برای وحدت سروسامان دادهاند. حال و هوای اظهارات دو سوی ماجرا این را هم می گوید ک مساله البته یک طرفه نیست ؛ گویا از این سو هم اتفاقات تازه ای رخ داده است. یک نوع عدم تمایل به «با هم بودگی».
ما نامزد جداگانه می دهیم
اتفاق تازه ای رخ نداده؛
از قبل هم گفته بودند وارد ائتلاف اصولگرایان با آن شکلی که توصیف می کردند
نخواهند شد. این حرف را اولین بار صادق محصولی مطرح کرده بود :« اگر عده
ای بدون هماهنگی با دیگران خود را محور قرار داده و ادعای دعوت از دیگران
برای کار مشترک داشته باشند مسلما وحدتی شکل نمی گیرد یا عدهای دیگر اگر
از قبل روی نامزدی به قطعیت رسیده باشند و بخواهند با مکانیزم دلخواه
خودشان ولو تحت عنوان ائتلاف و وحدت، آن را به دیگران تحمیل کنند مطمئنا
نتیجه لازم را نخواهند گرفت بنابراین هم فهرست احزاب یا افرادی که می
خواهند کار مشترک کنند باید با مشورت هم و قبول همدیگر تنظیم شود و هم
مکانیزم رسیدن به نامزد واحد و الی آخر.اگر احیاناً اسم کار، وحدت شود، اما
خروجی آن، حاکمیت ارزش ها نباشد بلکه نوعی حاکمیت قدرت به هر قیمتی محسوب
شود تا احزاب یا جریانی خاص به قدرت برسند و مردم آن را تعبیر به تبانی
کنند، آن مدل را نمیپذیریم، بلکه باید وحدت را حول اصول و در جهت حاکمیت
ارزشها شکل دهیم، لذا اگر مسئله بدین شکل دنبال شود، قطعاً از نظر تاکتیک
و اهداف میتوانیم به نتایج خوبی برسیم.»
بعد از آن هم حسین طلا از یک تاکتیک رونمایی کرده بود که مجوز عبور و گذار پایداری ها از وحدت را مطرح می کرد . او گفته بود :« «اگر مبنا را بر این بگیریم که آقای روحانی رئیسجمهور مستقر و یک طرف معادله است، فکر میکنم طرف مقابل میتواند وحدت را در عین کثرت ایجاد کند و آن «نه به روحانی» است بنابراین هر نامزد اصولگرایی که میآید رقیب اصلیاش باید آقای روحانی باشد، یعنی آقای روحانی را نقد کند و موجب ریزش آرای آقای روحانی شود چون جامعه آمادگی پذیرش دارد. نهایتا با وحدتی که در عین کثرت اتفاق میافتد، هر که به مرحله دوم رسید، همه با او وحدت خواهند کرد، حالا قدیمی باشد یا جدید»»
حسین طلا که این حرفها را زده است یک نکته دیگر را هم به همه یادآوری کرده بود: «بعید میدانم در مرحله اول کل جریان اصولگرایی روی یک کاندیدا تفاهم کنند.»
حرف های جدید آنها اما چیزی جز مواضع قبلی را روایت نمی کند. آنجا که سعید جلیلی، گزینه دلخواه پایداریها در یک سخنرانی ،به صورت کنایه آمیز گفته است :« نمیشود هر کسی حرف متضاد بزند و بعد هم گفته شود موقع انتخابات وحدت کنیم! ای مردم! حالا ما یکی شدیم و به یک نفر رأی بدهید. مردم میگویند اینکه 180 درجه خلاف دیگری حرف میزند! پس اگر یکی شدهاید فقط برای این است که قدرت را در دست بگیرید؟!» یا مثلا در نوشتاری یکی از افراد نزدیک به سعید جلیلی نوشته است : «بر فرض محال که سامانه وحدت جواب بدهد و گزینه ی مورد نظر جبهه ی به اصطلاح مردمی نیروهای انقلاب، رئیس جمهور بشود. به نظر شما رئیس جمهوری که از ابتدا وامدار همه ی طیف های سیاسی اصولگراست، چگونه می خواهد دولت تشکیل بدهد؟ رئیس جمهوری که یک طیف حامیانش لابیست هایی همچون محمدرضا باهنر است و یک طیف دیگرش نظامیانی مثل محسن رضایی، قدرت انتخاب یک فرماندار را هم نخواهد داشت، چه مانده به تشکیل کابینه. با چنین مکانیزمی، گزینه منتخب جَمنا به فرض رای آوری، هرچقدر هم که قوی باشد، ضعیف ترین رئیس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی خواهد بود. مگر اینکه باور کنیم طراحان پشت پرده ی جَمنا و صدها فرد و تشکل سیاسی حامی آن، برای رضای خدا و ادای تکلیف انقلابی پای کار آمده اند و از رئیس جمهور منتخب، توقعی جز خدمت صادقانه به مردم ندارند!»
آنها البته مصداقی هم سخن گفته اند . فاطمه آلیا در این مورد گفته است :« جبهه پایداری نیز قطعا برای انتخابات 96 گزینه دارد. گزینه ما برای انتخابات سال آینده فردی اصلح است چرا که حرکت جبهه پایداری گفتمانی و براساس مبانی انقلاب اسلامی و مواردی است که مورد توجه قاطبه مردم است.» در اظهار نظری صریح، سخنگوی جبهه پایداری هم گفته است؛ « از جمع احزاب و نامزدها، گزینه انقلابی درنمیآید. نگاه ما به وحدت و گزینه، در چارچوب فضای ارزشی و انقلابی است. هدف همه جمعها و تشکلها برای یک موضوع و خروجی است. همه ساز و کارها باید با توجه به گفتمان انقلاب، پیگیری شوند. این گفتمان، قابل مصادره برای مطامع سیاسی نیست.» همسو با او محمد جواد ابطحی هم گفته است؛ « با این مسیر ،وحدت برای انتخابات سال بعد در جریان اصولگرا یک سراب بیشتر نیست» . همه این ها یعنی اینکه جبهه پایداری و سعید جلیلی هم تکلیف خود را با انتخابات مشخص کرده اند و هم تکلیفشان را با جبهه مردمی تعیین کرده اند .
یک حس مشترک و دو طرفه
این احساس البته دو طرفه است
. طرفه آنکه جبهه مردمی و حامیان آنها هم چندان تمایلی به به ائتلاف
ندارند یا اینکه از آن ناامید شده اند. همه این ها را می شود از همان جایی
ریشه یابی کرد که رئوس ائتلاف روی خوشی به زنده کردن نقش آیت الله مصباح در
داوری و تصمیم گیری برای ائتلاف نشان ندادند. مباحثات پنهانی و محرمانه که
از چند ماه پیش آغاز شد اما در نهایت به سرانجام نرسید. همین هم شده که
حالا دو طرف برای خودشان کار میکنند.
به عنوان مثال، مرضیه وحید دستجردی که سخنگویی جبهه متحد را بر عهده دارد گفته است :« ما حمایت آیات موحدی کرمانی و محمد یزدی را داریم و هر زمانی که خودشان صلاح بدانند، اعلام حمایت خواهند کرد.» او هیچ نامی از آیت الله مصباح یزدی نمی برد اما یک خبر دیگر را هم مطرح می کند . او گفته است:« با جبهه پایداری نیز درحال مذاکره هستیم و این مذاکرات همچنان ادامه دارد.» از به کارگیری کلمه مذاکره می توان به این نتیجه ریسد که همچنان این «با هم بودگی» زیر سوال است. نخواست برای با هم بودن البته دلایل دیگری هم برای جبهه مردمی دارد . صریح ترش را حسین سبحانی نیا گفته است :« کاندیداتوری جلیلی رای روحانی را بیشتر میکند».
همه این ها نشان می دهد که جبهه مردمی به چند دلیل مهم چندان به دنبال ائتلاف با پایداری و سعید جلیلی نیست؛
1- آنها به این نتیجه رسیده اند که سعید جلیلی برای حضور در انتخابات تصمیم قطعی دارد و منصرف کردن او لااقل از مسیر جبهه مردمی غیرممکن است.
2- برداشت عمومی از سطح جامعه این است که سعید جلیلی و پایداری ها دارای رای منفی بالا در بین مردم هستند و این ممکن است نتیجه انتخابات مجلس در تهران را تکرار کند و آنها دوباره هزینه شوند.
3- ائتلاف به امید کناره گیری جلیلی، در صورتی که او مانند انتخابات گذشته هیچ قصدی برای کناره گیری نداشته باشد کل روند وحدت را مختل می کند و آن وقت دلیلی برای کناره گیری سایر مصادیق نیست .
4- سعید جلیلی در مناظره های انتخابات سال 92 نشان داد که همه افراد حضار در رقابت را رقیب خود می داند . آنها نمی خواهند با حضور سعید جلیلی در جمعشان ، رقابت را از همین حالا شروع کنند . می دانند سعید جلیلی پتانسیل ریزش آرا برای نامزدهای دیگر اصولگرایان را دارد .
با این تفاسیر یک حس دو جانبه پدید آمده ؛ «دو طرف به جدایی فکر می کنند!»