محسن رفیقدوست طی سخنانی در مراسمی که به مناسبت آغاز دهه فجر در مدرسه رفاه برگزار شد، گفت: من در سال 92 خدمت آیتالله هاشمی رسیدم و ایشان در رابطه با حضور در انتخابات گفتند که من اگر هم در انتخابات ثبتنام کنم کارهایی کردم و حرفهایی زدم که تأیید صلاحیت نمیشوم و من هم گفتم اتفاقاً خدمت شما رسیدم تا بگویم که کاندیدا نشوید.
وی ادامه داد: چند روز بعد در منزل بودم که خبر ثبتنام ایشان را شنیدم و فردای آن روز پیش ایشان رفتم و ایشان گفتند که آیا قبول داری من مجتهدم؟ بعد هم گفتند که تکلیف شرعی بر گردن من گذاشته شد و چارهای جز ثبتنام نداشتم که برای نمونه نامه پدر سه شهید را نشانم دادند.
رفیقدوست خاطرنشان کرد: آیتالله هاشمی گفتند که برای برداشتن این تکلیف شرعی یا مقام معظم رهبری باید دستور رسمی بدهد، یا شورای نگهبان رد صلاحیت کند و یا ملت به من رأی ندهد. نهایتاً فردای روز رد صلاحیت ایشان خدمت آیتالله هاشمی رسیدم و ایشان در رابطه با این موضوع بشاشیت داشت.
این فعال سیاسی همچنین تصریح کرد: در رحلت این ابرمرد هیچ کس در ایران اسلامی به اندازه مقام معظم رهبری تنها نشد چون ایشان دوستی بهتر از آیتالله هاشمی نداشته و اکنون نیز پیدا نمیکند و من به همه آنهایی که نفهمیده یا فهمیده در این رابطه اهانت و جسارت کردند توصیه میکنم که استغفار کنند.
وی همچنین به خاطراتی از زمان مسئولیت آیتالله هاشمی در زمان جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: آقای هاشمی موشک را به این کشور آورد و در آن زمان من را مسئول آوردن موشک از لیبی و سوریه کرد و گفت که بدون موشک به کشور برنگردم.
رفیقدوست همچنین تصریح کرد: خاطرهای نیز تعریف میکنم که تاکنون هیچگاه مطرح نشده و آن این که در آن زمان قرار شد ما یک ناو آمریکایی را به ته دریا بفرستیم و در حال ساخت وسیلهای برای این کار بودیم. اما آیتالله هاشمی در حالی که بیشتر از ساخت وسیله انجام شده بود، ما را از این کار منع کرد و دو سال پیش به من گفت که واقعاً اگر آن روز آن کار را انجام میدادیم اکنون وضع کشور چگونه بود؟ که این نشان از سیاستمداری ایشان دارد.
راننده امام خمینی (ره) از در روز 12 بهمن در ادامه، اظهار کرد: امروز سی و نهمین سالروز ورود امام (ره) به کشور است که من هر سال در این روز از حال طبیعی خارج میشوم.
وی افزود: در آن روز فشار زیادی بر ما بود به طوری که احمدآقا در مسیر بهشت زهرا (س) بیهوش شدند و خود من هم که آدم سختجانی هستم وقتی که امام (ره) به هلی کوپتر رفتند بیهوش شدم اما حالت امام (ره) حتی یک لحظه تغییرن کرد به طوری که من و احمدآقا گاهی میترسیدیم چرا که ماشین از همان میدان فرودگاه از کنترل من خارج شد و اختیار فرمان را نداشتم اما امام (ره) مدام لبخند میزدند و میگفتند که آرام باشید.
رفیقدوست همچنین تأکید کرد: امام راحل فقط و فقط ملت را قبول داشتند و اعتقادی به هیچ حزب، گروه و دستهای نداشته و فقط میگفتند که ملت هرچه بگوید همان است.