دونالد ترامپ پس از مدتی سکوت درباره ایران، دوباره به روند دوران کمپین انتخاباتی خود بازگشته و باب تهدید، فشار و ارعاب را در قبال تهران پیاده میکند، اما پرسش اصلی این است، هدف ترامپ از این تهدیدها چیست و میلیاردر نیویورکی تا کجا این بازی خطرناک را پیش خواهد برد.
به نظر میرسد میتوان سه سناریو برای این موضوع متصور شد
۱ - ترامپ میخواهد ایران را سر جایش بنشاند
نخستین، ساده ترین و در عین حال رایجترین تحلیل، همانی
است که خود آقای رئيس جمهور به زبان میآورد. "ایرانی ها قدر مهربانی
اوباما را نمیدانستند و با آتش، بازی میکنند، اما من مثل اوباما نیستم.”
اگر همین گزاره رئيس جمهور آمریکا که جمعه ۱۵ بهمن در حساب جنجالی توییترش
به اشتراک گذاشته شد را مد نظر قرار دهیم، این سناریو درست از آب در می
آید. به این ترتیب که ترامپ همانطور که در کمپین انتخاباتی خود هم وعده
داده بود، به زعم خودش میخواهد "ایران را سر جایش بنشاند” این سناریو با
تحلیل اندیشه مشاوران و نزدیکان ترامپ بیشتر هم قوت میگیرد.
استیو
بنن، مایکل فلین، جیمز متیس و دیگران جملگی نگاه ایران ستیزانه دارند و
تهران را یکی از بحرانهای منطقهای میدانند. در روزهای اخیر هم چندین نفر
از تحلیلگران آمریکایی هشدار دادهاند، راهاندازی جنگ احتمالی از سوی
ترامپ علیه ایران، سناریوی خطرناکی است که شاید ساکن کاخ سفید برای پراکنده
کردن توجهات و انتقادات در عرصه سیاست داخلی به آن دست بزند. مشابه کاری
که مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۲ و در پی شدت گرفتن مشکلات اقتصادی و افزایش
نارضایتیهای اجتماعی انجام داد و با آرژانتین وارد جنگ شد. تاچر در آن
نبرد پیروز از میدان خارج شد و جزایر فالکلند را تحت کنترل بریتانیا در
آورد. بر این اساس ترامپ تا پایان این بازی خطرناک را خواهد رفت، حتی به
قیمت یک درگیری نظامی.
۲ - فشار بر ایران، تا تهران خود از برجام خارج شود
دومین سناریو این است که ترامپ کاری با ایران کند که،
هزینه ماندن در برجام برایش بیشتر از خروج از آن باشد. رئيس جمهور آمریکا
هرچند در دوران کمپین انتخاباتی وعده داده بود این قرارداد را پاره خواهد
کرد، ولی پس از ورود به کاخ سفید و بررسیهای حقوقی خود و مشاورانش و البته
تاکیدهای چندینباره کشورهای اروپایی بر لزوم پایبندی آمریکا بر برجام به
این نتیجه رسیده، پاره کردن این توافق چندجانبه عملی نیست. در نتیجه بهتر
است، کاری کند تا ایران از این توافق خارج شود.
این امر هم با اعمال فشار بیشتر، اعمال تحریمهای فزونتر در حوزه های مختلف و به ویژه تروریسم عملی میشود. بدین ترتیب که شاهدش بودیم پس از آزمایش موشکی ایران، دولت آمریکا به دلیل آنچه تهدید شهروندان آمریکایی و همچنین متحدان منطقهای واشنگتن در خاورمیانه خواند، لیست جدیدی از تحریمها را علیه ایران اعمال کرده است.
اگر با این سناریو هم نظر باشیم، باید شاهد تحریمهای بیشتر، بهانهجوییهای روزافزون و البته حساسیت دوچندان آمریکا در خصوص رفتارهای تهران در کلیه مسائل چالشبرانگیز منطقهای باشیم. چرا که ترامپ و تیم او هر کاری خواهند کرد تا ایران را مجاب کنند، از برجام خارج شود و تهران عملا به این نتیجه برسد قرار نیست دست آوردی در پسِ برجام به دست آورد.
۳ - ترساندن اروپایی ها برای مشارکت با ایران
سومین سناریو اما دونالد ترامپ را فردی باهوش ارزیابی میکند. بدین معنا که رئيس جمهور آمریکا نه قصد حمله نظامی دارد و نه دست به چنین کاری خواهد زد. چرا که ترامپ میداند در صورتی که چنین تصمیمی اتخاذ کند تنها عربستان و اسرائيل را در کنار خود خواهد داشت.
بدیهی است که تهران و مسکو به رغم برخی اختلافنظرها
همپوشانی منافع قابل توجهی در مناقشات خاورمیانه دارند و روسیه قویا با
هرگونه اقدام نظامی علیه ایران مخالفت خواهد کرد، موید این امر حضور تمام
قد روسیه در مناقشه سوریه بود. سوریهای که البته و قطعا قابل مقایسه با
ایران نیست. از سوی دیگر شرکای اروپایی آقای ترامپ همین حالا هم بر سر
موضوعات مختلف با او اختلاف نظر جدی دارند، ضمن اینکه تمام قدرتهای
اروپایی از حصول برجام راضی و تمام قد از استمرار این توافق جامع با جمهوری
اسلامی ایران حمایت میکنند.
اگر جرج بوش پسر برای حمله به عراق، شریک راهبردی به نام تونی بلر داشت و با وجود مخالفتهای فرانسه و آلمان برنامه خود را به پیش برد، این بار ترامپ فقط میتواند دست یاری به سوی نتانیاهو و ملک سلمان و محمد بن سلمان دراز کند.
در نتیجه طرفداران این سناریو بر این باورند ترامپ به دنبال چنین روندی نیست، ضمن اینکه ذهن او اقصادی است و تمام مسائل را از دریچه اقتصاد تحلیل میکند. کافیست به مجموعه انتقادهای او در خصوص برجام طرح میکند، توجه کنید، تحلیل محتوای توییتها و سخنرانیهای او در خصوص برجام نشان میدهد، ناراحتی اصلی ترامپ از برجام این است که چرا آمریکا حاضر شده به ایران پول نقد و ماهیانه پرداخت کند. پس وقتی شما با چنین بیزنسمنی طرف هستید که میداند از حضور در بازار ایران محروم است و نمی تواند از این پتانسیل بهرهمند شود، تنها کاری که از دستش بر میآید، بر هم زدن فضا برای عدم استفاده رقبا از این پتانسیل است.
بدین معنا که ترامپ تلاش میکند با متشنج کردن اوضاع پیرامون مسئله ایران، کشورهای اروپایی و به ویژه شرکتهای اقتصادی را برای انجام سرمایهگذاری بیشتر در تهران نگران سازد. این اتفاق باعث می شود همیشه این دلهره در ذهن کمپانیهای اروپایی وجود داشته باشد که سرمایهگذاری در ایران ریسک بالایی دارد. در چنین اوضاعی ترامپ میتواند ایران را از حصول به امتیازات برجام محروم سازد و یا دست کم تا سر حد ممکن این دست آوردها را برای تهران به حداقل برساند.
کدام سناریو محتمل تر است؟
سناریوی اول به دلایل متعددی دور از ذهن به نظر میرسد. ترامپ با وعده حل مشکلات اقصادی به قدرت رسیده، از حضور نظامی آمریکا در چهارگوشه جهان انتقاد داشته و اعلام کرده ما نباید دنبال تغییر رژیم در کشورهای مختلف جهان باشیم. مولفه هایی که جملگی نشاندهنده رویکرد انزواگرایی و دکترین مونروئه در سیاست خارجی ترامپ است. ضمن اینکه همانطور که در سناریو سوم به آن اشاره شد، متحدان اصلی آمریکا هم از چنین سناریو خطرناکی پشتیبانی نمیکنند و در منطقهای که همین حالا در آستانه انفجار است دست به یک آتش بازی خطرناک دیگر بزنند.
سناریو دوم از اولی محتملتر است و تا اندازهای با مورد سوم همپوشانی هم دارد. به این معنا که ترامپ در سناریو سوم هم اهداف سناریو دوم را دنبال میکند و در پی این خواهد بود که توپ را در زمین ایران بیندازد و مسئولیت خروج از برجام را بر متوجه ایران سازد. اما اگر ترامپ را با ویژگیهایی که دارد تحلیل کنیم و بر مولفه ارزشمند اقتصاد که در ذهن او اصلی ترین است نظر ویژهای بیندازیم، احتمالا به پیشرو بودن سناریو سوم خواهیم رسید. روندی که نیازمند روشنگری های دولت جمهوری اسلامی در محافل اروپایی و نزد دوستان اروپایی ایران است تا از اثرات مخرب آن جلوگیری شود.
هرچند با وجود تمام آنچه گفته شد، عنصر غیرقابل پیش بینی بودن پدیده ای به نام دونالد ترامپ را هم نباید از یاد برد.