از همیشه مصمم تر است؛ تندتر و شفاف تر و صریح تر سخن می گوید. حتی دیگر مانند گذشته نیست که پاسخ سوال های بارز در مورد نامزدی اش در انتخابات و پیوستن به ائتلاف ها را سر بسته باقی گذارد. دقیقا مانند فردی حرف می زند که بنای کاندیداتوری در انتخابات دارد. صحنه انتخابات 92 احیا شده است. درباره سعید جلیلی حرف می زنیم که بر اساس شواهد موجود از نامزدهای انتخابات اردیبهشت ماه است .سوال این روزها این نیست که آیا او در تصمیم خود جدی است بلکه پرسش این است که ورود او به انتخابات چه شکلی از رقابت را سامان خواهد داد و از آن مهمتر هم شاید این باشد که اساسا او از چه سرمایه اجتماعی برخوردار است؟
شکست در روز بیست و چهارم
یک روایت از سال 92 این
است که سعید جلیلی بنا بوده نامزدی باشد برای زمانی که کاندیداتوری هاشمی
رفسنجانی قطعی شد. میگویند به همین دلیل هم بوده که تا لحظه آخر ثبت نام
نکرده بود . اما اینکه چرا وقتی هاشمی تایید صلاحیت نشد ، او نیز میل به
ماندنش منتفی نشد از آن جمله سوالاتی است که هنوز پاسخی برای آن یافت نشده
است. او در زمانی که ائتلاف سه نفره اصولگرایان درگیر لابی های سنگین برای
کناره گیری یکی از سه نفر بود وارد معادله انتخاباتی شد و اتفاقا در شمار
مولفه های شکست آن ائتلاف نیز به حساب آمد.
می گفتند او از همه مصمم تر است و حتی لابی های سطح بالا از تهران تا قم هم ثمری برای تجدید نظر او نداشته است. روایت دیگری هم هست که می گویند یکی از نامزدهای مهم آن ائتلاف شرط کناره گیری اش را انصراف سعید جلیلی عنوان کرده بود. با همه این تفاسیر سعید جلیلی در آن انتخابات ماند تا به همراه حسن روحانی یک دو قطبی سرنوشت ساز را تشکیل دهد. رقابتی که اصولگرایان را در یک قدمی رسیدن به پاستور با شکست مواجه کرد. فاکتور این شکست البته فقط به حساب سعید جلیلی نوشته نشد اما خیلی ها از جمله چهره های صاحب نام اصولگرا سعید جلیلی را مسبب آن شکست می دانند.
عقبه سیاسی سعید جلیلی ؛ فردی شبیه محمود!
سعید
جلیلی چندان در معادلات سیاسی تا قبل از دهه نود ردپایی ندارد. وقتی به
انتخابات 92 رسید شبیه ترین فرد به محمود احمدینژاد بود.البته نه احمدی
نژاد دهه نود بلکه احمدی نژادی که در سال 1384 رای آرود و رییس جمهور شد .
حرف هایش غالبا شبیه او بود. از عدالت حرف می زد و منطقش بیهوده بودن
مذاکره با غرب و آمریکا بود. او یک شباهت جالب دیگر هم به احمدینژاد داشت.
او گویی می خواست مانند احمدی نژاد لیدر یک جنبش اجتماعی سیاسی باشد. جنشی
شبیه جنبش های بازگشت به عقب. شبیه دورانی که کسانی از توسعه در هراسند و
میل به ماندن در سنت در آن ها موج می زند. خصوصیت این جنبش ها همین است.
در انتخابات سال 92 وقتی سعید جلیلی نامزد انتخابات شد برخی به این باور رسیدند که او فرستاده محمود احمدی نژاد است. میگفتند او از طرف احمدی نژاد حمایت می شود و آمده است تا بدنه اجتماعی او را جذب کرده و با کنار زدن اصولگرایان به ریاست جمهوری برسد. در همان زمان محمدرضا باهنر در مورد مسایل مطرح شده در این خصوص گفته بود« اینکه احمدینژاد و جلیلی در نشستی با یکدیگر توافق کرده باشند که جلیلی نامزد دولت باشد، اینگونه نیست، اما احمدینژاد از بین ۸ نامزد موجود فردی را حمایت میکند که اولا طرفدارش باشد اگر این نشد پشت سر نامزدی قرار می گیرد که برای او خطری نداشته باشد، براساس این تحلیل احمدینژاد، جلیلی را میپسندد اما این بدان معنا نیست که با یکدیگر بر سر سناریویی تفاهم کرده اند اما گروه خونی احمدینژاد و جلیلی به یکدیگر میخورد.»
در آن انتخابات سعید جلیلی در فضای رسانه ای با طیفی از هوادارنش مواجه بود که هم در فضای مجازی و هم در بخش مکتوب برای او فعالیت می کردند. رصد این فعالیت ها نکات جالبی را در بر دارد. نقطه مشترک تمامی فعالیتهای سعید جلیلی و حامیانش در فضای مجازی، تبلیغ او به عنوان بهترین گزینه برای جانشینی محمود احمدی نژاد بود. در یک نمونه از این تبلیغات اولین کلیپ بلوتوثی دعوت از جلیلی با عنوان "از سوم تیر ۸۴ تا ۲۴ خرداد ۹۲" منتشر شده بود. سعید جلیلی و حامیانش اصرار داشتند که او کاندیدایی با همان مشخصات محمود احمدی نژاد اما منهای جریان انحرافی است.
علاوه بر آن مصباح یزدی حضوری پررنگ در وبلاگهای حامیان او داشت که نشانه ای ضمنی از توافق جلیلی و مصباح بود. به یک معنا تمام تلاش بر سر این بود که یاد و خاطره سال 84 و حمایت های آیت الله مصباح از احمدی نژاد احیا شده و بار احساسی و سیاسی آن این بار به سعید جلیلی شیفت شود.
یکی دیگر از ویژگیهایی که جلیلی و حامیانش روی آن مانور زیادی می دادند و شباهت زیادی با تبلیغات انتخاباتی احمدی نژاد داشت تبلیغ روی ساده زیستی جلیلی بود. اگر احمدی نژاد در سال 1384 در قامت یک شهردار ساده زیست به تصویر کشیده می شد و حتی تصویری از او با لباس خدمتکاران شهرداری به رسانه ها می رسید این بار این سعید جلیلی بود که به تنهایی کیف دستی اش را در فرودگاه حمل می کرد و یا تصاویری از رانندگی او با یک خودروی معمولی منتشر می شد . آنچه در انتخابات 92 رخ داد این بود که بر اساس یک تاکتیک طراحی شده تلاش شد تا حسن روحانی نماینده افراد و جریانی تصویر شود که میل و قصد سازش با غرب دارند و در راه رسیدن به توسعه هزینه های زیادی از منافع ملی را خواهد داد در مقابل سعید جلیلی شبیه محمود احمدی نژاد در سال 1384به تصویر کشیده می شد که مخالف هرگونه سازش با غرب است و بنا دارد با عدالت خواهی خاطراتی از گذشته را زنده کند . طرحی جالب که البته ریسک زیادی هم داشت. تکرار یک مدل بود که یک بار جواب داده بود. آن انتخابات اما برای سعید جلیلی و مشاوران سیاسی او نتیجه مطلوبی نداشت .
بارگشت به 92 ؛ تکرار یک طرح قدیمی
اگر فرض را بر
این بگذاریم که نامزدی سعید جلیلی در انتخابات جدی است و آنوقت با رصد
تحرکات و مواضع سعید جلیلی بخواهیم در مورد آینده حرف بزنیم و انتخابات را
تحلیل کنیم قبل از هر چیزی به این نتیجه می رسیم که سعید جلیلی برای
انتخابات اردیبهشت باز همان ایده مرکزی قدیمی خود را دارد. او دوباره
میخواهد شبیه ترین فرد باشد به محمود احمدی نژاد در سال 1384. او دوباره
شعارهایش در مورد نوع مواجهه با غرب را تکرار کرده و درباره داخل ایران هم
همان حرف های شبیه سال 84 و 92 را تکرار می کند. گویی این بار باز می خواهد
برای رقابت با حسن روحانی درب سیاست ورزی اش را از همان پاشنه سابق
بچرخاند .پس حتما مهمترین مساله در اینجا برای ادامه تحلیل می تواند این
باشد که اساسا سازمان رای او کجاست و آیا این بار ایده مرکزی او طرفدارانی
خواهد داشت ؟
با تقسیم بدنه اجتماعی به طبقات مختلف، حتما اولین برداشت این است که طبقه بورژوا و خرده بورژوا دلیلی برای رای دادن به او ندارند. آنها سعید جلیلی را هرگز گزینه سیاسی مناسبی برای اداره امور نمی دانند و لابد برای رای نیاوردن او در انتخابات حتما به گزینه مقابل او رای خواهند داد.
در میان طبقه متوسط هم به نظر گرایش و میلی برای رای دادن به سعید جلیلی دیده نمی شود .اساسا طبیعت این طبقه با حرف هایی که سعید جلیلی مطرح می کند چندان همخوان نیست.
به نظر، سعید جلیلی راهی ندارد جز اینکه تمام تخم مرغ هایش را درسبد طبقه ضعیف و حاشیه نشین جامعه قرار دهد . گویا او همین تصمیم را در ذهنش دارد. این را میتوان از سفرها و دیدارهایش به خوبی فهمید و البته می توان این ایده را در حرف هایی که میزند از بعد مخاطب شناسی اش مشاهده کرد . اما آیا طبقه ضعیف و حاشیه به او به جای حسن روحانی اعتماد خواهد کرد ؟ باید دید خواست این طبقه در شرایط کنونی چیست؟
آیا آنها حرکت شتاب گرفته برای توسعه را نایده گرفته، ناگهان دچار غم غربت شده و مانند نیمه دهه 80 میل بازگشت به گذشته پیدا خواهد کرد ؟ آیا این طبقه صرفا به دلیل شعارهای مبتنی بر عدالتخواهی، سعید جلیلی را آلترناتیو مناسبی برای دولت مستقر می داند یا اینکه نه چندان تمایلی ندارد تا یکبار دیگر عاقبتش را با فردی ناآزموده در دنیای سیاست آن هم در این سطح گره بزند؟ کار بسیار سختی است ؛ این طبقه سخت تر از آنچه تصور می شود اعتماد می کند. با این یک طبقه از اجتماع هم خیلی سخت است که کسی بتواند به پاستور برود .باید منتظر رونمایی از بسته انتخاباتی سعید جلیلی باشیم .