رویداد۲۴- مازیار وکیلی: در روز پایانی جشنواره فیلم فجر به تماشای سه فیلم نشستیم: یک روز بخصوص(همایون اسعدیان)، خفهگی(فریدون جیرانی) و رگ خواب(حمید نعمت الله).
فیلم همایون اسعدیان نمایانگر نزول وحشتناک این کارگردان در فیلمسازی است. بعد از طلا و مس و موفقیت همه جانبه این فیلم اسعدیان در بوسیدن روی ماه نمونه ضعیفتر آن فیلم را ارائه کرد.
در یک روز بخصوص اسعدیان سعی میکند یک چالش اخلاقی برای شخصیت اصلی فیلمش بسازد. اما مسئله این است که چالش اخلاقی پیش پای مصطفی زمانی علیرغم اینکه ظاهر مهمی دارد به هیچوجه جذاب نیست.
علت عدم جذابیت این چالش اخلاقی تعلیق ضعیفی است که فیلم برای القای چالش اخلاقیاش در بیننده ایجاد میکند. کل ماجرای عمل قلب خواهر و تلاش مصطفی زمانی برای عمل او حسی در بیننده ایجاد نمیکند که او بخواهد با مسئله/چالش قهرمان درگیر شود.
علت این عدم باور قهرمان به جز اینکه به عدم وجود موانع تاثیرگذار پیش پای قهرمان بر میگردد با اجرای ضعیف اسعدیان از این داستان هم ارتباط مستقیم دارد. اسعدیان یک روز بخصوص را مثل یک تله فیلم ساخته. انگار کل نماهای این فیلم از سر کمحوصلهگی فیلمبرداری شدهاند. اجرای اسعدیان هیچ تعلیقی ندارد. زیادی تخت است. مصطفی زمانی هم دارد بد بازی میکند. در بازی او هیچ حس اضطراب و استرسی نمیبینیم. انگار نه انگار که این پول را برای عمل قلب خواهرش میخواهد.
در عوض فیلم پر است از صحنههای شبه رمانتیک و سانتیمانتال که نه تنها حسی در بیننده ایجاد نمیکند که داستان فیلم را هم به بیراهه میبرد. کل ماجرای دوستار/خواستگار خواهر اضافی است. ماجرای عاطفی بین پریناز ایزدیار و مصطفی زمانی خیلی ابتر و سربسته است.
شخصیت مصطفی کیایی هم بیشتر برای نمک کار و ایجاد لحظات مفرح در فیلم گمارده شده. تنها شخصیت نسبتاً پرداخت شده بوفهچی است که او هم از یکجایی به بعد کاربردش را از دست میدهد. فیلم روی او هم تمرکز نمیکند و از کنارش به راحتی میگذرد تا عملاً هیچ شخصیت جذابی در فیلم وجود نداشته باشد.
برای همین هست که آن پایان به ظاهر اخلاقی فیلم شعاری جلوه میکند و صرفاً باعث دلزدگی میشود. یک روز بخصوص برای اسعدیان یک عقبگرد اساسی است و به نظر میرسد او برای ساخت آثار بهتر باید حال و هوای فیلمهایش را عوض کند.
خفهگی جیرانی تلاش نافرجامی است برای ساخت یک نوآر یا تریلر وطنی. منتها انقدر شخصیتهای فیلم بیهویت و پادرهوا هستند و هویتشان نامشخص که باقی تلاشهای جیرانی هم ثمری ندارد. فیلمبرداری سیاه و سفید و طراحی صحنه خوفناک فیلم زمانی جواب میدهد که شما بتوانی شخصیتهای با هویتی خلق کنی که جنونشان برای تماشاگر ملموس باشد. نه مثل نوید محمدزاده این فیلم که علت جنونش اصلا معلوم نیست. در فیلم اشاره میشود که او تحت نفوذ برادرش قرار دارد. اما ما عملاً چیزی از این نفوذ نمیبینیم.
نمیبینیم برادر چطور او را تحت سیطره خود قرار داده و نمیبینیم ریشه این بیماری هولناک روانی چیست. به جای آن فیلم پر است از لحظات و سکانسهای زائدی که بود و نبودشان در فیلم هیچ تاثیری ندارد. مثل کل ماجرای خواستگار پیدا شدن برای الناز شاکردوست و یا کل لحظاتی که شاکردوست با پطروسیان میگذراند.
از طرف دیگر ما هیچگاه متوجه نمیشویم محمدزاده چرا بیدلیل مسیر از میان برداشتن زنش را پیچیده میکند. او به راحتی میتوانست شاکردوست را در خانهاش بکشد و کیف را نگه دارد. وقتی چنین اشتباه روایی هولناکی در فیلم اتفاق میافتد باقی ماجراهای عشق و عاشقی شاکردوست/محمدزاده و نحوه قتل همسر محمد زاده در فیلم معنای منطقی خودش را از دست میدهد.
خفهگی دورخیز بلند جیرانی برای ساخت یک فیلم در فضای مورد علاقهاش بوده که به شکست انجامیده. این شکست زمانی پررنگتر جلوه میکند که بدانیم این فیلم حاصل تمام انرژی جیرانی است.
رگِ خواب نعمتالله یکی از دیریابترین و جذابترین فیلمهای جشنواره امسال بود. یک حدیث نفس زنانه که برای تحلیل دقیقش باید منتظر اکران فیلم ماند. مینای رگ خواب زنی تنهاست که تشنه محبت است و همین عدم محبتی که از مردان زندگیاش دیده باعث شده او عملاً بدل به زنی کودکصفت و ترسو شود که برای حل مشکلش تنها خودویرانگری را یادگرفته.
مراحل اضمحلال مینا چنان با دقت در فیلم گنجانده شده و چنان دقیق کارگردانی شده که میتوان آن را یک تجربه بکر در سینمای ایران دانست. تردی و شکنندگی مینا نه تنها لوس نیست که نتیجه مستقیم زندگی مینا است.
اینکه ما کوروش تهامی فیلم را برای تحلیل مدنظر قرار دهیم یک اشتباه محض تاکتیکی است. مسئله فیلم اصلاً تهامی نیست. مینا است. تهامی مینا را شبیه یک زنگ تفریح در زندگیاش میبیند مثل هزاران مردی که این کار را در زندگیشان انجام میدهند، اما چیزی که رگ خواب را از نمونههای دیگرش متمایز میکند برخورد متفاوت مینا با این عمل است. او به خاطر احساس گناهش نه از شخصیت تهامی که از خودش انتقام میگیرد.
چنین برخورد پیچیده و جذابی است که کاراکتر مینا را بدل به وجه ویرانگر زنانگی میکند. رگ خواب شایسته دیدهشدن دقیقتر در زمان اکران است. از آن فیلمهایی است که باید در ذهن و ضمیر ما تهنشین شود و بعد سراغ تحلیلش برویم. رگ خواب متفاوتترین فیلم کارنامه نعمتالله هم هست.
نعمتاللهای که در کارگردانی و صحنهپردازی و میزانسن به یک استاندارد مشخص رسیده و از آن استاندارد هیچگاه پایین نمیآید. روز آخر جشنواره را میتوان روز رگ خواب نامید. رگ خوابی که بیدلیل دیده نشد. نه در تحلیلها منتقدان و نه در آرا هیئت داوران. امید دارم در ایام اکرانش به خوبی دیده شود. چون شایسته نگاهی عمیقتر و دقیقتر از نگاههای شتابزده ایام جشنواره است.