رویداد۲۴- مسکو بیش از هرزمانی به تهران نیاز دارد. با توجه بهتمامی شواهد دولت دونالد ترامپ خود را آماده تلاش برای یک آشتی تاریخی با روسیه میکند. این استراتژی تا حدودی با هدف ایجاد جدایی در روند درازمدت همکاری استراتژیک میان مسکو و تهران صورت میگیرد.
به گزارش
رویداد۲۴ به نقل از فارن افرز، این تفکر وجود دارد که با امتیازات مناسب، ممکن است بتوان به روسیه «تلنگری» زد. یکی از مقامات خارجی آشنا با تفکرات کاخ سفید گفت: «مطمئناً رابطه روشنی میان ایران و روسیه وجود دارد. آنچه روشن نیست این است که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در ازای تضعیف این اتحاد چه درخواستی ممکن است داشته باشد.»
بااینحال، رئیسجمهور جدید آمریکا و مشاورانش بهزودی درمییابند که رفتن به سمت جدایی انداختن میان ایران و روسیه، کار بهشدت دشواری است. اتفاقات یک دهه گذشته بهخوبی اثبات کرد که روابط نظامی، سیاسی و اقتصادی که روسیه و ایران طی ربع قرن اخیر ایجاد کردهاند بهطور قابل ملاحظهای منعطف است. و امروز دلایلی وجود دارد که باور کنیم این همکاری استراتژیک میان دو کشور قویتر از هر زمان دیگری است.
بلندپروازیهای روسیه
در سال 2005 پوتین طی سخنرانی در کنفرانس امنیتی مونیخ تصریح کرد که سقوط اتحاد جماهیر شوروی «بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن بیستم» بود. طی سالهای پسازآن شاهد بودیم که پوتین سیاست خارجی را دنبال کرده که بهطور عمده بر بازآفرینی یک نسخه اصلاح شده از حوزه نفوذ شوروی سابق متمرکز بوده است.
این مسئله در بعد نظامی به معنای ایجاد یا حمایت از بلوکهای امنیتی مانند سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاری شانگهای است که افسارشان به دست کرملین است و در جهت اولویتهای استراتژیک روسیه در عرصه اوراسیا طراحی شدهاند. پوتین در بعد اقتصادی جایگزینی را برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده که بهطور گسترده با نام اتحادیه اقتصادی اوراسیا شناخته میشود. باوجودآنکه این اتحادیه را بهسختی میتوان یک موفقیت قابلتوجه دانست، بااینحال یک پیمان بادوام است. این پیمان علاوه بر روسیه، دارای چهار عضو (ارمنستان، بلاروس، قزاقستان و قرقیزستان) است و در حال حاضر افزودن دو عضو دیگر (مغولستان و تاجیکستان) را نیز در نظر دارد.
درعینحال مسکو از بعد سیاسی در تلاش برای افزایش آزادی عمل سیاسی در محیط پیرامونی خود، سرمایهگذاری هنگفتی در ایجاد روابط نزدیکتر با کشورهایی چون بلاروس و نظامهای مناسب آسیای مرکزی و دولتهای اروپای شرقی داشته است. نتیجه این اقدامات را میتواند در عبارت امپراتوری پستمدرن روسیه به بهترین نحو توصیف کرد- امپراتوری نه با کنترل نظامی واقعی بلکه با وابستگی سیاسی و اقتصادی.
ایران نقش گستردهای در هر سه این ابعاد ایفا میکند. این کشور متحد ارجح اوراسیاگرایان روسیه است - طرفداران ایدئولوژیک یک هویت تمدنی متمایز روسی که تفکراتشان طی سالهای اخیر در کوریدورهای کرملین رواج یافته است. (مشهورترین نمونه معاصر آن الکساندر دوگین است که در اثر 1997 خود، مبانی جغرافیای سیاسی، صراحتاً خواستار اتحاد با ایران میشود.) در تفکرات دوگین و هموطنانش، موقعیت استراتژیک ایران در خاورمیانه در کنار فرهنگ و تاریخ استراتژیک متمایز آن، این کشور را به شریکی جذاب و البته موقت برای روسیه که در حال تقویت خود جهت کسب مجدد یک نقش جهانی است، تبدیل میکند.
ارزش استراتژیک تهران برای مسکو در تلاش دائمی کرملین در بالا بردن ایران از جایگاه یک عضو ناظر در سازمان همکاری شانگهای به یک عضو کامل و همچنین در ترغیب بیسروصدای ایران به گسترش روابط با جمهوریهای آسیای مرکزی مشهود است. در نتیجه، امید ایدئولوژیک سیاست خارجه روسیه بر ایجاد یک پروکسی قابلاعتماد در خاورمیانه است- پروکسی که میتواند به تقویت قدرت روسیه و اهدافش در آنجا کمک کند.
ایران همچنین برای اقتصاد روسیه بسیار حیاتی است. طی چند سال گذشته سلامت مالی روسیه به دلیل قیمت پائین نفت جهانی و تحریمهای پیدرپی غرب به دلیل سیاست تهاجمیاش علیه اوکراین، ویران شده است. صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند اقتصاد روسیه در سال 2015 انقباضی 3.5 درصدی داشت، طی سال 2016 انقباض یکدرصدی دیگری را تجربه کرده باشد و یک فرآیند دنبالهدار از افول ملی را ادامه دهد. و باوجودآنکه در حال حاضر نشانههایی از اینکه شاید روسیه در سال 2017 بهبودی اندکی را تجربه کند وجود دارد، اقتصاددانان معتقدند که در آینده قابل پیشبینی، یک چرخش واقعی در اقتصاد این کشور وجود نخواهد داشت.
در چنین شرایطی ایران اهمیت رو به رشدی برای کرملین یافته است. در نتیجه توافق هستهای سال گذشته، ایران با شکوفایی اقتصادی بیسابقهای روبرو شده است. این مسئله نتیجه لغو تحریمهای مستقیم بیش از 100 میلیارد دلاری و افزایش تجارت پساتحریم با ردیفی از شرکای بینالمللی ازجمله چین و هند است.
کرملین طی چندین ماه اخیر توافقنامه تسلیحاتی جدیدی به ارزش دستکم 10 میلیارد دلار با ایران به امضا رسانده است. تجارت هستهای میان دو کشور نیز افزایش مشابهی داشته است.
یک حامی در سوریه
روسیه به همین ترتیب برای حفظ حضور خود در خاورمیانه به ایران احتیاج دارد. روسیه نیز مانند جمهوری اسلامی به یک بازیگر حیاتی در جنگ داخلی سوریه تبدیل شده است. اما آخر بازی مسکو در سوریه برخلاف تهران بهطور کامل مشخص نیست. تا به امروز، استراتژی کرملین بر گسترش و تقویت حضور نظامی در شرق سوریه و مبارزه با تروریستهایی متمرکز بوده که مقابل رژیم بشار اسد، رئیسجمهور سوریه ایستادهاند.
در مقابل، مقامات عالیرتبه ایران مشخص کردهاند که حفظ ثبات رژیم اسد اولویت اصلیشان است و سرمایهگذاری مالی و نظامی هنگفتی روی این موضوع داشتهاند. این سرمایهگذاریها در کنار عملیاتهای موازی غرب علیه داعش باعث شده درگیریها در سوریه به نفع بشار اسد پیش برود.
بنابراین عاقلانه است که نتیجه بگیریم هر توافقی که نهایتاً در سوریه اتفاق بیفتد، عمیقاً متأثر از ایران و به نفع آن است. در چنین شرایطی مسکو برای حفظ جایگاه استراتژیک خود در سوریه برای درازمدت نیاز خواهد داشت که مورد لطف ایران باقی بماند.
تمامی این مسائل نشان میدهد که علیرغم خواستههای پرشور و شعف کاخ سفید، اتحاد ایران-روسیه بادوام و منعطف است. درواقع تمرکز دولت ترامپ بر این موضوع بیشتر شبیه به تلاش بیوقفه دولت کلینتون در طول دهه 1990 میلادی برای دور کردن سوریه از ایران و کشاندن آن به مدار غرب است. آن تلاشها بینتیجه ماند، مخصوصاً به این خاطر که واشنگتن ارزش استراتژیک اتصال سوریه به همکاری با تهران را دستکم گرفته بود.
امروز واشنگتن در معرض خطر ارتکاب همان اشتباه در قبال مسکو است. درحالیکه رئیسجمهور جدید آمریکا بهوفور و آشکارا نشان داده که خواستار روابط صمیمانهتر با کرملین است، او باید دریابد که این روابط بهواسطه اهمیت اتحاد با تهران برای مقامات روسیه، بهطور اجتنابناپذیری محدود است.