درباره آنكه چرا جوانان ما به سمت جشنهايي همچون ولنتاين يا هالوين كشيده ميشوند نخست بايد درباره ريشههاي جامعهشناختي پديده ولنتاين و هالوين و سپس درباره رابطه آن با فضاي اجتماعياي كه جوانان امروز در آن تنفس ميكنند صحبت كرد.
ولنتاين و هالوين را ميتوان يك سنت ديرپاي اجتماعي در فرهنگ اروپايي- آمريكايي دانست كه تحت تاثير تحولات دوران مدرن اهميت بيشتري يافته است. مسائلي همچون افزايش اوقات فراغت و رشد طبقه متوسط را ميتوان ريشههاي اقتصادي و اجتماعي اهميت يافتن چنين جشنهايي دانست با اين حال، عامل مهمتري كه در رواج سنت ولنتاين به طور ويژه تاثيرگذار است در دگرگوني نحوه روابط جنسهاي متفاوت در دهههاي اخير مرتبط است.
آنتوني گيدنز از جامعه شناسان برجسته بريتانيايي در اينباره معتقد است كه يكي از مشخصههاي دوران مدرن، ظهور پديدهاي است كه او آن را « تغيير شكل صمیمیت» مينامد.
تغيير شكل صميميت اشاره به روابط ميان جنسهاي متفاوت دارد كه در وضعيت مدرن ديگر از قيد و بند و آداب و رسوم سنتي آن رها شده و تنها و محدود به رابطه صميمي و نزديك ميان دو نفر تعريف ميشود.
در يك رابطه ناب، اعتماد، تعهد و تعامل عاطفي و صميمي اهميت بسيار زيادي مييابد و طرفين از ديگران فارغ شده و بيشترين انرژي عاطفي خود را معطوف به يكديگر ميكنند. در چنين روابطي است كه سنتها و آداب و رسوم مشترك خصوصي و دو نفري نظير جشن تولد، سالگرد ازدواج يا آشنايي و يا ولنتاين كه به نحوي هر كدام پاسداشت و يادآوري دوباره تعهد عاطفي به يكديگر است، اهميت بسيار زيادي مييابد.
اين تحولي است كه در سنت فرهنگي اروپايي- آمريكايي در مدرنيته متاخر به آن رسيده است. اما دليل آن كه جوانان امروزي در جامعه ما نيز با اين سنت – بدون لزوما داشتن ريشه فرهنگي مشترك- همراه گشتهاند را بايد در تحولي دانست كه مشابه با غرب در روابط ميان جنسهاي متفاوت رخ داده است.
به نظر ميرسد در اينباره همگام با فرهنگ غربي، ما با نوعي تغيير شكل صميميت نيز در فرهنگ خودمان در دهههاي اخير روبرو بودهايم به نحوي كه هر چه بيشتر سنتها، آداب و رسوم و قواعد فرهنگي گذشته پيرامون نحوه تعامل جنسهاي متفاوت رو به دگرگوني گذاشته است.
ساختارهاي جامعه ما به لحاظ شكلي همچنان مذهبي و سنتي است، اما محتوا و روابط افراد در بستر جامعه رو به مدرن شدن نهاده است، لذا تابع قواعد و آداب و رسوم آن نيز شده است. بدين لحاظ، از آن جا كه ما در سنت اجتماعي خودمان جشنهايي مشابه ولنتاين نداشتهايم- يا حداقل ريشهدار نبوده است- بعضا شاهد افزايش گرايش به سنتهاي اجتماعي غربي در اين باره هستيم.
بايد به اين موضوع اذعان داشت كه درحال حاضر، شادي – و به ويژه شادي جمعي و در فضاي عمومي- گمشده حيات اجتماعي ماست. دلايل آن را ميتوان در برخي اعتقادات ريشهاي در باورهاي سنتي، مذهبي و امنيتيمان و نيز برخي دگرگونيها در بستر اجتماعي و فرهنگيمان جستجو كرد.
در حال حاضر عمدتا شادي در شكل جمعي آن در چارچوب مناسبتهاي مذهبي تعريف ميگردد و فارغ از آن شادي محدود به گروههاي كوچك و در فضاهاي خانوادگي و خصوصي تعريف ميشود.
حال آن كه مطالعه تاريخ فرهنگيمان نشان ميدهد كه شادي جمعي و اجتماعي كه عمدتا خود را در بازيهاي محلي يا مراسمات مرتبط با جشنهاي عروسي نشان ميداده وجود داشته است و مردم از هر قشري به بهانههاي گوناگون به فضاهاي عمومي در روستاها يا شهرها ميآمدهاند و به جشن و پايكوبي ميپرداختهاند.
بدين لحاظ، در اين باره به نظر ميرسد:
١) ما نيازمند تعريف و احياي شادي اجتماعي – در كنار شادي مذهبي – هستيم كه ريشه در سنتهاي اجتماعيمان دارد و مورد توافق عامه مردم و بويژه جوانان باشد.
٢) نيازمند آنيم كه در شهرها و روستاهايمان به تعريف دوباره از فضاهاي عمومي و ايجاد آن به عنوان مكان حضور مردم كه محل برگزاري جشنهاي محلي و مراسمات مختلف است، دست بزنيم. اگر شادي را از درون و دل فرهنگ خودمان بيرون نكشيم طبيعي است كه جامعه شادي را از درون و دل فرهنگهاي ديگر ميپذيرد و دروني ميكند.
به نظر ميرسد اگر جشنها و مراسمات مناسبتي در جامعه ما برگرفته از هويت ايراني و اسلامي خودمان تعريف گردد و متناسب با ريشههاي اجتماعي و فرهنگي خودمان - فارغ از تعلقات ايدئولوژيك - بازنمايي شود، كاركرد اجتماعي بهتري در پذيرش عامه مردم و مشاركت حداكثري در فضاهاي عمومي و شادي جمعي خواهيم داشت.
در اينباره حمايت، همكاري و مساعدت با گروههاي مردم نهادي كه به نحوي در بازشناسي سنتها، الگوها و مراسماتي كه ريشه در سنت اجتماعي و فرهنگي خودمان دارند، تلاش ميكنند ميتواند در آشنايي و تطبيق شاديهاي جمعي با هويت فرهنگيمان كمك کنند.
*جامعه شناس