دراین جنایت که بامداد شنبه 23 بهمن رخ داد زن جوانی پس ازخفه کردن دختر و پسر 8 و 4 سالهاش، رگ دستاش را زد تا به زندگی خود نیز پایان دهد. اما خواهرش بموقع رسید و او پس از انتقال به بیمارستان نجات یافت.
نخستین بررسیهای تیم جنایی هم نشان داد زن جوان به دلیل مشکلات روحی و جدایی غیررسمی از همسر67 سالهاش و تحت فشارهای شدید روحی، روانی دست به این جنایت هولناک زده است.ناهید 33 ساله که هنوز در شوک از دست دادن دختر و پسرش است درحالی که باور ندارد جگر گوشههایش را با دستان خودش به قتل رسانده وقتی پیش روی بازپرس جنایی ایستاد با چشمان اشکبار، انگیزه جنایت را ترس از آینده اعلام کرد و گفت:«می خواستم بمیرم اما نمیدانم چطور زنده ماندم. نمیخواستم بچه هایم بیپدر، بزرگ شوند. از وقتی مادرم را از دست دادم زندگیام سیاه شد. در 12 سالگی به اجبار به عقد همسر اولم درآمدم اما زندگی روی خوشی نشانم نداد و پس از مدتی به دلیل اعتیاد شوهرم از او جدا شدم و من ماندم و دختر کوچکم. مدتی تنها زندگی کردیم تا اینکه مرد 63 سالهای به خواستگاریام آمد. در ظاهر مرد خوب و مهربانی بود. فکر می کردم بدبختی هایم تمام میشود. وقتی با مهریه 14 سکه به عقدش درآمدم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم حس می کردم خوشبخت ترین زن دنیا هستم. تولد پسرمان هم باعث حس بهتری در زندگی شد.اما این خوشیها خیلی زود تمام شد. پس از مدتی فرزندان همسر سابق شوهرم وارد زندگیمان شدند و دیگر رنگ خوشبختی را ندیدم. او هربار بهانه میگرفت و دعوا راه میانداخت. نمیخواست دخترم با ما زندگی کند. بچههایش مخالف این ازدواج بودند و سرانجام به خواستهشان رسیدند. آنها باعث جدایی پدرشان از ما شدند و او بار دیگر به همسر سابقش برگشت و من و دو فرزندم را ترک کرد. تنها برای ما خانهای اجاره کرد و مهریهام را داد. ماهی 500 هزار تومان نفقه به حسابم واریز میکرد. خودم هم خیاطی می کردم و با هر سختی زندگی را میگذراندیم .ولی نبود سرپرستی بالای سرمان برایم زجرآور بود. نمیخواستم دختر و پسرم بیپدر بزرگ شوند و سرنوشتشان مثل من شود.کم آورده بودم و به همین خاطر دست به این کار زدم. شب قبل از حادثه تنها به خواهرم پیام دادم تا حلالم کند چرا که خواهر خوبی برایش نبودم. بعد هم طبق نقشه پس از خوراندن قرص خواب به بچهها آنها را خفه کردم و در حمام رگ دستم را زدم و دیگر هیچ چیزی به یاد ندارم تا اینکه چشم باز کردم و دیدم در بیمارستانم.»
شوهراین زن نیز به بازپرس گفت: «از وقتی من و همسردومم ازدواج کردیم بچههای همسر سابقم بشدت به هم ریختند.اخلاق ناهید هم خوب نبود و نمیتوانست با بچهها رابطه صمیمی داشته باشد. حتی تولد پسر کوچک مان هم مشکلات را حل نکرد و ناسازگاریها ادامه داشت من دختر همسرم را دوست داشتم و او حتی فکر می کرد پدر واقعیاش هستم. اما او با فرزندان من نامهربان بود همین اختلافها باعث شد از هم جدا شویم. هنوز هم نمی توانم باور کنم دختر و پسر کوچکمان قربانی اختلاف من و این زن شدهاند و این چنین مظلومانه کشته شدهاند.»