بخشی از گفتگو با حجتیکرمانی را در ادامه میخوانید؛
خيلي دوست داريم چند تا سؤال ورزشي از شما بپرسيم.
اينكه من ورزشي حرف بزنم، عين اين است كه دوست و فاميل خوبم روحاني محترم، آقاي «...» درباره سياست حرف بزند!
سؤال ما بيشتر درباره موارد فقهي و حجاب است و اين نگاه سياسيون، بهخصوص روحانيت به ورزش.
جوانمردي و منش و داشمشديگري ورزش را همه ميدانند. ورزش مخصوصاً ورزش باستاني الگو يا سمبل جوانمردي بود و هست اما سياست به خاطر سوءتدبيري كه ما داريم مخصوصاً در دستگاههاي اجرايي و مسئول، ورزشمان را هم خراب كرده و پرش كرده از بياخلاقيها. تقريباً چيزي شبيه فضاي سياستمان و بخشي از رفتارهاي ما روحانيون. متأسفانه دعواهايي كه داخل وزارت ورزش با فدراسيونها هست، بياخلاقيهاي كلامي و كلي دعواهاي اين شكلي، طوري شده كه اين بدنه ورزش را هم آلوده كرده است.
شما كه خيلي خوب به ريز جزئيات ورزش وارد هستيد! اگر دوست روحانيتان هم همين قدر به سياست وارد باشند، خيلي خوب ميتوانند نقش مهم اداره كنندهشان در تشكيلات سياسي و حزبي را ايفا كنند!
(مي خندد و باز بر گفته اوليهاش اصرار دارد... ) در واقع اين دعواها تركشش به ما ميخورد. ما در متن دعوا نيستيم. لذا من فكر نميكنم از مردم عادي هم كسي باشد كه از دعواهايي كه در سطح بالاي ورزش وجود دارد يا در ميدان ورزش همديگر را كتك ميزنند، فلاني اخراج ميشود، فلاني چند جلسه محروم شده و... خبر نداشته باشد. همه ميفهمند. من خودم علتيابي ميكنم. چرا بايد ورزش ما به اين صورت دربيايد. همين چند روز قبل يك فوتبال مهمي بود. ديديد چطور دعوا شد و برايش حكم هم صادر كردند؟ (دربي استقلال و پرسپوليس و دعواي بين رحمتي و جلال حسيني مورد نظر حاج آقاست.)
ولي خيلي خوب پيگيريد! از قديم همينطوردنبال ورزش بوديد؟
يك خاطره يادم آمد كه به ورزش و حاشيه آن مربوط است. ورزشي نيست اما يك برادر شاه دارد كه او آن وقتها ورزشي بود. خاطرهام هم آخوند دارد هم ورزش و هم برادر شاه!
در زمان شاه، شاپور غلامرضا رئيس كميته المپيك بود. شب عاشورا، يعني شب يازدهم در مجلس تركها، مجلس آشيخ عبدالحسين آقاي راشد منبر ميرفت. در آن جلسه آقاي راشد كه فيلسوف و جامعهشناس سخنران بود. آقاي مطهري شاگرد ايشان بود. به نظرم اگر كسي بخواهد دين ياد بگيرد، بايد از راشد ياد بگيرد. آن عاشورايي كه ميگويم، تابستان بود، خيلي هم گرم بود. اين آمد عبا و عمامهاش را برداشت، سخنراني ميكرد از راديو هم پخش ميشد. الان يك سخنران مثل او و مرحوم فلسفي نداريم. داشت مصيبت ميگفت كه شاپور غلامرضا وارد شد. جمعيت همان دم در بلند شدند تا اين برادر شاه بيايد بالاي مجلس. آقاي راشد تشر زد: اينجا مجلس امام حسين(ع) است. هر كس ميخواهد باشد. اينجا شاه و گدا ندارد. شاپور همان جا نشست و تا آخر مجلس صدايش در نيامد! اينطور روحانيهايي داشتيم.
رابطه روحانيت با ورزش خوب بوده؟ ورزش ميكرديد؟
من زرتشتيزاده هستم. پدرم در سن 12 سالگي مسلمان ميشود و بعد ميرود حوزه و روحاني ميشود. الان پسرعموهاي من زرتشتي هستند. يك كتاب من نوشتم از آتشكده تا مسجد، حتماً بخوانيد. پدر من سه تا ورزش به ما ياد داد كه دو تا را الان ميتوانم انجام بدهم. يكي كوهنوردي، يكي پيادهروي و يكي هم شنا بود. به اندازهاي من در شناي بدون حركت ماهر هستم كه روي آب خوابم ميبرد. فكر ميكنم خيلي از روحانيون هم اين چند رشته ورزشي را انجام ميدهند. الان ديگر كوهنوردي را به خاطر سن و سال نميتوانم انجام بدهم اما پيادهروي و شنا را هيچ وقت كنار نگذاشتم.
يك خاطره هم بگويم برايتان از رهبري. من با ايشان در پيرانشهر تبعيد بوديم در سالهاي قبل از انقلاب. ايشان يك راننده بيمانند هستند. در آن زمان شيعيان بزمان آقاي خامنهاي را دعوت كردند و من با همسرم همراهشان شديم. ايشان رانندگي كرد، من كنارشان نشسته بودم. در راه درباره رانندگي تعريف ميكردند. ايشان ميگفتند رانندههاي خوب، 5 دسته هستند، قهارترين رانندههاي جاده اما آنهايي هستند که حتی اگر خوابشان ببرد، جوری پيچهاي جاده را حفظاند كه وقتي به پيچ ميرسند خود به خود بيدار ميشوند و میپیچند.
براي شنا به استخر كوشك ميرويد؟
خيلي سياسي حرف نزنيم(مي خندد).
خيلي از حضرات آيات عظام روي ورود خانمها به ورزشگاهها حساسيت دارند. اول انقلاب كلا با فوتبال بازي كردن هم به خاطر پوشش بازيكنان، مخالف بودند. اين پوشش از نظر شرعي مشكل دارد؟
چرا بعد از انقلاب را ميگويي. بگذار برايت خاطرهاي بگويم از قبل انقلاب. ما زندان بوديم سال 46 بود. آقاي هاشمي هم ما با بود. بچهها هم در زندان توپي همراهشان بود و بازي ميكرديم. جالب است كه خودش هم گاهي بازي ميكرد اما وقتي روي منبر ميرفت، درباره بازي كردن و توپ بازي، ميگفت اين كار خارجيهايي است كه ميخواهند ما را از دين خارج كنند. منظور اين است كه آن وقتها همه ما اينقدر بسته نگاه ميكرديم. حتي همين آقاي هاشمي كه خيلي باز بودند چنين نظري داشت. پس براي بعد از انقلاب، ايراد گرفتن از پوشش فوتباليستها عجيب نبوده است. بعضي از ما روحانيون، آدمهايي هستيم كه دير با جامعه آشنا ميشويم. يعني جامعه را دير ميشناسيم. الان هم همينطوراست. منتهي يك خدمتي كه آخوند خراساني به جامعه در جريان مشروطيت كرد و امام خميني در جريان انقلاب داشتند، اين بود كه روحانيت را به دل خانههاي مردم آورد. ولي هنوز هم يك عدهاي غريب هستند و همانها هم كه غريب هستند اتفاقاً در عرصه سياسي كارهاي هستند و دخالت ميكنند و گاهي حرفهايي ميزنند كه...
به سؤال ما جواب نداديد، از نظر شرعي حضور بانوان در ورزشگاهها منافي عفت است؟
اگر بخواهم درست بگويم، الان در ورزشگاه مردها چطور ظاهر ميشوند؟ لباس
ورزش با لباس بيرون شما كه يكي نيست؟ اگر بخواهم به صورت رساله بگويم. يعني
مثلاً اگر من مجتهد باشم و بخواهم رساله بنويسم، همانطوري كه مرد جايز
نيست به بدن زن نگاه كند، زن هم جايز نيست كه به بدن لخت مرد نگاه كند.
حرمت دارد؟
حرام است. همانطوري كه من نميتوانم به موي يك خانم نگاه كنم، اگر بخواهم حكم سختش را بگويم زن هم نميتواند به موي مرد نگاه كند.
پس اينطوري كه ميگوييد تماشاي ورزش از تلويزيون هم حرام است.
قطعاً همينطوراست. سنتيها همين را ميگويند. حالا من چه ميخواهم بگويم؟ جامعه ما مردسالار بوده است. مردها ميتوانستند با سر برهنه بيرون بيايند. الان پوشش من و بسياري از مردهاي قديمي مثل پوشش خانمهاي چادري بوده است. يعني فقط صورتم پيداست و دست هايم. قبل از اينكه لباسها كت و شلوار شود، ما يك لباس بلند ميپوشيديم. دقيقاً لباس خانمها و آقايان يكي بوده. بعداً ما امروزي شديم و كت و شلواري شديم. ما وقتي مدرسه میرفتیم نه من، نه آقاي موحدي و نه آقاي شهيد باهنر؛ هيچ كدام كت و شلوار نميپوشيديم. به كت و شلوار، لباس فرنگيها و كافرها گفته ميشد. بنابراين اينكه ميگويند خانمها نبايد به ورزشگاه بيايند از نظر شرعي درست است. ولي مثل خيلي از نظراتي است كه اجرا نميشوند. مثل همين حجاب آقايان يا پخش تلويزيوني مسابقات ورزشي. به نظرم اين كار و حل مشكلش يك احمدينژاد ميخواهد. يك آدم بيكله كه پيدا شود بگويد كار خودم را ميكنم! یعنی سدشكن ميخواهد. اصل قطعي مطلب كه واقعاً حرام است را من برايت گفتم. منتهي يك احمدينژاد بيكله بايد پيدا شود كه اين راه را باز كند!
شما تلفن هوشمند داريد؟
بچهها دارند.
اين گوشيها و محتواي درون اينترنت كه از نظرتان حرام نيست؟
بدترين كار همين است كه اين چيزها را ببندند. مردم حريصتر ميشوند و فايدهاي هم ندارد. شما به جاي اينكهفرد را تربيت كنيد كه از يك ابزاري كه ميتواند ابزار بد باشد يا خوب باشد، استفاده خوب كند، ميآييد ابزار را ميگيريد. شما اينقدر سخت نگير يك جوري ما زندگي ميكنيم و مردم را ميترسانيم كه اصلاً... اين كار غلط است. بگذاريد برايتان مثالي بزنم. بايد وجه رحماني دين را ترويج كنيم. كاري كه امام موسي صدر ميكرد. امام موسي صدر، عموي خانم برادر من هستند. خيلي هم رفيق بودند. امام موسي صدر در لبنان كه بود با مسيحيها، يهوديها و... خيلي رفيق بود. يك بستني فروشي مسيحي در لبنان بود، ايشان ميرفت جلوي مغازه، صندلي ميگذاشت در حياط بيروني با عمامه و عبا مينشست و بستني ميخورد. هر كس ميآمد با آنها گرم ميگرفت و صحبت ميكرد. اين است كه امروز در لبنان، گفتمان شيعي و مقاومت اينقدر در دل مردم رفته است. براي همين است كه امروز ميشل عون مسيحي ميشود رئيسجمهور مورد حمايت حزبا... و در راستاي سياستهاي حزبا... گام بر ميدارد. منتهي بايد حواسمان باشد از زحمات امام موسي صدر سو استفاده نكنيم.