توافق واقعی بر روی یک نام نتیجه وحدتی است که پیش از آن باید در ذهنیت و عینیت افراد به وجود بیاید. اگر چنین وحدتی در مبانی و حتی سیاستها نباشد، به طور قطع، وحدت روی یک نفر یا انجام نمیشود یا اگر بشود به سرعت شکننده خواهد شد و بر فرض هم که شکننده نشود، مثل انتخابات سال 1394 مجلس، به نتیجه موردنظر منجر نخواهد شد.
وحدت باید مبتنی بر اشتراک نظر باشد. این مجموعه وسیع که در طول سال نیز ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند چگونه میتوانند منادی یک فکر و اندیشه و برنامه باشند؟ به علاوه چگونه 30 نفر از یک جناح میتوانند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند، در حالی که هرکدام آنان باید برای اداره کشور برنامه و ایده و همکار داشته باشد؟
انتظار این است که این 30 نفر حداقل برای یک ماه به صورت راهبردی و حتی مصداقی در مسایل کشور اظهارنظر کنند. اینکه اعضای جبهه اصولگرایان اعلام کردهاند در زمینه اقتصادی سیاستهای اقتصاد مقاومتی را برنامه خود میدانند کافی نیست. مثل اینکه بگویند سیاستهای اقتصادی قانون اساسی را قبول دارند. اقتصاد مقاومتی یک متن مصوب بالادستی است که دولت فعلی هم آن را قبول دارد و اجرا میکند، اختلاف در این مورد نیست. اگر این دولت این سیاستها را اجرا نمیکند که باید استیضاح شود. اقتصاد مقاومتی یک برنامه عام است که جناحهای سیاسی برنامههای متفاوت خود را در زیر این برنامه باید ارائه کنند.
این نشان میدهد که جبهه مذکور قادر به ارائه هیچ برنامهای نیست. به علاوه چرا این جبهه موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تا کنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند؟ و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟ آیا ممکن است که یک گروه وارد فعالیت انتخاباتی شود بدون آنکه درباره برجام موضعگیری داشته باشند؟ این سکوت به معنای بیصداقتی سیاسی است. هر اقدامی که با این حد از بیصداقتی آغاز شود، از الآن میتوان سرنوشت آن را در میان مردم و در میان خودشان حدس زد.