ویلسون شاهد صحنهای بود که بیشک به رویایی میمانست که سالها با رقبای امریکایی و آلمانیاش برای به دست آوردن آن جنگیده بود. تاریخ نفت خاورمیانه از سپیده دم این روز آغاز شد و مسجد سلیمان با نخستین چاه نفت خاورمیانهاش بر سر زبانها افتاد.
دکتر اکبر نعمتاللهی، مجری طرح موزهها و اسناد صنعت نفت: تراوش نفت و
گاز در مسجد سلیمان امری عادی است و ما برای پیشگیری از برخی حوادث
احتمالی، برای مردم در نقطهای دورتر از چشمهها و چاهها، خانه
ساختهایم و از آنها خواستهایم نقل مکان کنند ولی همه حاضر نیستند که جا
به جا شوند؛ برخی میروند و عدهای هم حاضر به رفتن نیستند.
حالا از
شهر اولینها فقط بناهایی به جا مانده که زمانی نخستین باشگاه سوارکاری و
نخستین باشگاه گلف زنان و نخستین تله کابین کشور و نخستین شهر صنعتی و...
بودند. بناهایی که اگر از بین بروند، تاریخ این شهر هم برای همیشه از حافظه
ما پاک خواهد شد. شاید موزه شدن مسجد سلیمان روی دیگری از رونق اقتصادی را
به روی این شهر بگشاید.
راه پر و پیچ خم کوهستان که در آخرین روزهای زمستانی به استقبال بهار
رفته، کسی را خسته نمیکند. زیبایی کوهستان راه را کوتاه میکند. گویی
کوههای کنار جاده را با رنگ سبز، نقاشی کردهاند. نم نم باران هوا را
حسابی بهاری کرده. مقصد مسجد سلیمان است. شهری که به گفته دکتر اکبر
نعمتاللهی، مجری طرح موزهها و اسناد صنعت نفت، قرار است تبدیل به شهر
موزه نفت شود.
داستان کشف نفت از آن حکایتهایی است که شنیدناش لذتی کم
از قصههای هزار و یکشب ندارد. داستان از جایی شروع میشود که انگلیسیها
در ایران به دنبال نفت بودند و «ویلیام ناکس دارسی» معروف که در ایران با
قرارداد دارسی شناخته میشود، کسی را بهتر و لایقتر از «سرگرد آرنولد
ویلسون» برای کشف و حفاری نیافت. دارسی او را از هند به خوزستان فرستاد تا
همراه با تیم حفاری خبرهای که دستمزد زیادی نسبت به حفاران دیگر میگرفتند
به جستوجوی نفت بپردازد. عملیات تجسس نزدیک به 7 سال طول کشید و
هزینههای زیادی صرف شد اما نتیجهاش حتی قطرهای نفت هم نبود. آخرین برگ
برنده سرگرد منطقهای کم وسعت به نام «دره خرسان» در «مسجد سلیمان» بود.
سوم بهمن سال 1286 شمسی کار حفاران شروع شد و پس از 113 روز باز نتیجهای
به دست نیامد. دارسی با اخطارهای پیاپی از سرگرد خواست به عملیات حفاری
پایان دهد ولی او چند روز دیگر فرصت خواست؛ فقط 10 روز!
سرگرد ویلسون
حتی شبها نمیخوابید تا بتواند در 10 روز فرصتی که به دست آورده، لیاقتش
را نشان دهد. بالاخره تلاشهای او برای یافتن نفت به نتیجه رسید و ساعت ٤
صبح پنجم خردادماه 1287 شمسی نفت از عمق 360 متری دل زمین فوران کرد.
ویلسون شاهد صحنهای بود که بیشک به رؤیایی میمانست که سالها با رقبای
امریکایی و آلمانیاش برای بهدست آوردن آن جنگیده بود. تاریخ نفت
خاورمیانه از سپیده دم این روز آغاز شد و مسجد سلیمان با نخستین چاه نفت
خاورمیانهاش بر سر زبانها افتاد.
مسجد سلیمان، شهر نخستینها
درباره مسجد سلیمان
شنیده بودم که شهر نخستینهاست. نخستین بیمارستان، نخستین کارخانه
گوگردسازی در ایران و خاورمیانه، نخستین تصفیه خانه آب کشور، نخستین
کارخانه تولید برق در ایران و خاورمیانه، نخستین فرودگاه در ایران، نخستین و
بلندترین پل فلزی ایران و خاورمیانه، نخستین واحد نوشابه سازی، نخستین و
مجهزترین آزمایشگاه طبی و... ولی حالا از آن همه جز شهری یکسره حاشیه، چیزی
نمانده است. خانههایی که هیچ شباهتی به خانه شهری ندارند و مردمانی که
از دور پیداست که شاد نیستند و بیکاری و نبود امکانات زندگی، آنها را به
فکر کوچ انداخته. آمارها میگوید جمعیت این شهر روی برگردانده از توسعه،
در سال 1375، بیش از 222 هزار نفر بوده و در سال 85 به 171 هزار و در سال
91 به 113 هزار نفر رسیده است!
نفت در برخی از محلههای مسجد سلیمان از
زمین میجوشد و چشمهای عجیب و سیاهرنگ میسازد. چشمههایی که حتی از کف
برخی خانهها نیز بیرون میزنند. اما از نفت که بگذریم، بوی گاز هم کم
دردسر درست نکرده؛ بیماری ریوی و تنفسی و حتی مرگ. چاهها و چشمههای نفتی
وسط شهرند و به همین دلیل خطر آتشسوزی و انفجار هم بسیاری از خانهها را
تهدید میکند. وقتی توی شهر راه میروید بویی تند شبیه به فلفل آدم را به
سرفه میاندازد؛ این، همان بوی گازی است که از چاههای نفت بیرون میآید و
همه جای شهر با ماست. ساکنان این شهر قدیمی میگویند به این بو عادت
کردهاند.
اکبر نعمتاللهی درباره خطراتی که متوجه مردم است میگوید:
«وقتی چاههای نفتی در این منطقه کشف شد بسیاری از کارگران جویای کار به
این ناحیه هجوم آوردند و کم کم مسجد سلیمان شهر شد ولی با تحلیل رفتن ظرفیت
نفت در دهههای گذشته، خیلیها کوچیدند و رفتند.
تراوش نفت و گاز در
مسجد سلیمان امری عادی است و ما برای پیشگیری از برخی حوادث احتمالی، برای
مردم در نقطهای دورتر از چشمهها و چاهها، خانه ساختهایم و از آنها
خواستهایم نقل مکان کنند ولی همه حاضر نیستند که جا به جا شوند؛ برخی
میروند و عدهای هم حاضر به رفتن نیستند.»
همراه با او به سوی نخستین
چاه نفتی میرویم؛ یعنی چاه شماره یک. محوطهای کوچک با نردههای آبی رنگ
که دکل حفاری فلزی در آن جای گرفته است. تجهیزاتی را که برای بیرون کشیدن
نفت مورد استفاده قرار میگرفته توی محوطه چیدهاند: «دانش عباسی شهنی»
اهل و ساکن این شهر بهعنوان معلم و نیز مؤلف چندین کتاب، تاریخ مسجد
سلیمان و داستان کشف نفت را برایمان تعریف میکند و از خانوادهای به نام
سادات قیری که جزو کاشفان نفت در این منطقه بودهاند میگوید: «خانواده
سادات قیری اهل شوشتر و در کار تجارت بودند. آنها هنگام عبور از دره خرسان
به چشمههای جوشانی برمیخورند که مایع سیاهرنگی تراوش میکرده. کنجکاو
میشوند و بعدها میفهمند این ماده همان قیری است که زمان ساسانیان از آن
برای قیراندود کردن و همچنین بهعنوان یک جنگ افزار استفاده شده است.
آنها
برای استفاده از این مایع ارزشمند، ابزار سادهای میسازند و با استفاده
از دیگی به ارتفاع 4 متر و قطر 2 متر، قیر را داخل آن میریزند و پس از
تبخیر و غلیظ شدن، مایع آن را توی آب ریخته و قیرهای سرد شده را لایه لایه
کرده و برای فروش به شهرهای دیگر میبردند.
اما بعدها که شست
انگلیسیها خبردار میشود و برای اکتشاف به اینجا میآیند، با مخالفت سادات
قیریها روبهرو میشوند و در نهایت انگلیسیها که از سوی دولت آن زمان
حمایت میشدند تصمیم میگیرند برای رضایت این خانواده سالانه هزار من نفت و
900 قران احمدشاهی (نقره) بپردازند. اما خانواده قیری که از این معامله
خشنود نبودند دست به اعتراض میزنند و آن منطقه را سرزمین اجدادی خود
میخوانند و این بار نیز با مداخله دولت مقرر میشود که قیریها چاه نفت را
به انگلیسیها اجاره بدهند و در نهایت قرارداد قیری - دارسی منعقد میشود.
حالا
از شهر نخستینها فقط بناهایی به جا مانده که زمانی نخستین باشگاه
سوارکاری و نخستین باشگاه گلف زنان و نخستین تله کابین کشور و نخستین شهر
صنعتی و... بودند. بناهایی که اگر از بین بروند، تاریخ این شهر هم برای
همیشه از حافظه ما پاک خواهد شد.
نعمتاللهی مدتی است با جدیت به دنبال
این است که بناها و تأسیسات نفتی که سالهاست از دور خارج شدهاند بازسازی و
حفظ شوند. او میخواهد تاریخ نفت برای همیشه زنده بماند. اعتقاد دارد
شهرهایی مثل آبادان و عنبر و مسجد سلیمان و چند شهر دیگر، شهر موزه نفت
هستند.
مسجد سلیمان را با بوی تند گاز و خانههای بیشکل و بناهای
قدیمیاش ترک میکنیم. با خودم فکر میکنم شهری که تا این اندازه در گردش
چرخهای توسعه کشور نقش داشته و به گردن تاریخ معاصر ما این همه حق دارد،
حقاش نیست که اینچنین فقیر و بیشکل و رها شده، بماند. شاید موزه شدن مسجد
سلیمان روی دیگری از رونق اقتصادی را به روی این شهر بگشاید و آرام آرام
از مشکلات آن بکاهد. شاید...