صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ - 2023 July 19
کد خبر: ۴۶۱۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۰ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۴
نقد رویداد24 بر تازه ترین اثر نرگس آبیار

«نفس»، زاویه دید مناسب برای قصه‎ای تکراری

تمام حسن نفس انتخاب یک زاویه دید مناسب برای روایت قصه‌ای بارها گفته شده است. انقلاب، جنگ، شهادت و تمام مفاهیم بارها شنیده شده در این سال‌ها ماجراهای فرعی زندگی یک کودک رویا باف است که از تمام تلخی و شیرینی‌های زندگی فرصتی برای رویابافی درست می‌کند.
رویداد24، مازیار وکیلی- تمام حسن نفس انتخاب یک زاویه دید مناسب برای روایت قصه‌ای بارها گفته شده است. انقلاب، جنگ، شهادت و تمام مفاهیم بارها شنیده شده در این سال‌ها ماجراهای فرعی زندگی یک کودک رویا باف است که از تمام تلخی و شیرینی‌های زندگی فرصتی برای رویابافی درست می‌کند.

داستان یک خانواده کوچک است با تمام تلاش‌هایشان،خوشی‌هایشان و لذاتشان. ساختن یک اثر بزرگ و حجیم با تک لحظه‌های کوچک و بی‌تاکید.


مثل آنجایی که دختر به دوستش می‌گوید خانوم معلم دیگر به مدرسه نمی‌آید چون نمی‌خواهد کسی موهایش را ببیند؛ همین؛بدون تاکید اضافی. دوربین رقصان و سبک‌بال فیلم مدام دنبال بچه‌ها می‌دود، از لحظه‌هایشان فیلم می‌گیرد و با پیگیری آن‌ها و از چشمان و ذهن آن‌ها تاریخی را روایت می‌کند. 

این نیاز به هوشی بالای متوسط از سوی کارگردان دارد .هوش بالای متوسطی که در شیار 143 دیده نمی‌شد. این شیرینی را بگذارید در کنار آن نریشن طنازانه و باطراوت و تصاویر ملموس و لمس‌کردنی فیلم تا بدانید یک استراتژی درست فرم را هم به وجود می‌آورد. فیلم آزاد و یله و رهاست و بدون هیچ کوتاه آمدنی قصه این قبیله،این خانواده کوچک را روایت می‌کند.این‌که آبیار دوربینش را به حاشیه تاریخ برده جواب داده. 

دستش بازتر شده برای ساختن آن‌ها و لحظه‌ها. مثل آن‌جایی که پدر دارد در مورد مسئله مهم اخراجش با زن‌بابایش حرف می‌زند ولی ما حواسمان به بچه‌هایی است که دارند وسط خانه با سینی بازی می‌کنند.یا جایی که دختر لواشکش را به برادرها و خواهرش نشان می‌دهد و می‌گوید: دلتون بسوزه من هنوز لواشک دارم و جواب برادرش:بدبخت،گدا،نگه داشتی تا الان. گدا،گدا رحمت به خدا.


نکته شگفت‌انگیز این است که این لحظات در اکثر دقایق فیلم لوس نمی‌شود. فیلم اما از جای دیگری ضربه خورده است. از کش آمدن بیش از اندازه‌اش که باعث ملال می‌شود. وقتی دیگر موقعیت‌های جذاب و کوچک کفاف پر کردن صحنه و وقت فیلم را نمی‌دهد و فیلمساز باید تعلیقی،گره‌ای ایجاد کند که تماشاگر نگران سرنوشت آدم‌های فیلم باشد. 


فیلمساز نمی‌دانسته که با استراتژی درستش چه کند. بنابراین از یک جایی به بعد موقعیت‌ها به جای این‌که شیرین و بامزه باشند الصاقی هستند تا فیلم بلندتر شود. مثل بیماری پوستی دختر کوچک فیلم که نه تنها چندش‌آور است که با بافت فیلم همخوانی ندارد.

درست مثل پایان فیلم که هوشمندانه و خوش‌ساخت است ولی بی‌معنی است. چرا باید دختر کوچکی که قهرمان فیلم است به این شکل بمیرد؟چرا باید پایان چنین فیلم ملیح و سرزنده‌ای انقدر تلخ و تراژیک باشد؟جوابش این است که این روایت حالا مطول باید جایی تمام می‌شده. باید پراکندگی یک سوم پایان فیلم جایی نقطه‌گذاری می‌شده و فیلم به آخر می‌رسیده. بنابراین فیلمساز تصمیم گرفته با پایانی تکان‌دهنده و تاثیرگذار این ضعف را بپوشاند.غافل از این‌که این پایان کوچکترین ارتباطی به قبل خودش ندارد. چنین تصمیمی از کسی که می‌تواند با انیمیشن انقدر جذاب کار کند و متن یک کتاب پر سوز و گداز عاشقانه را که توسط یک کودک هشت ساله خوانده و تصور می‌شود انقدر طناز از آب دربیاورد، خیلی بعید است. 


بعید است که فکری برای انتهای این آلبوم عکس جذاب خانوادگی نکند.آبیار توانسته تک‌لحظه‌های شیار 143 را به لحظات منسجم‌تری تبدیل کند.اما این انسجام هنوز کامل نشده است. هنوز ضعف ساختار در فیلم مشهود است. هنوز بلاتکلیفی در آن موج می‌زند.چیزی که فیلم آبیار کم دارد پیوستگی و قاعده‌مندی است.

 آبیار دارد با هویت خودش حرکت می‌کند و این بزرگترین برگ برنده اوست. بدون این‌که نیاز به حمایت کسی خارج از مجموعه فیلم باشد.

نظرات شما