صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 09
کد خبر: ۴۶۲۷۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۰۸ اسفند ۱۳۹۵

محبعلی: خاورمیانه آبستن نظم جدید منطقه‌ای است

اسم محبعلی دیپلمات بازنشسته و کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت و گو با خبرآنلاین احتمال تحولات جدید و شکل گیری نظم جدید در خاورمیانه را مورد بررسی قرار داد.
رویداد۲۴-اسم محبعلی دیپلمات بازنشسته و کارشناس مسائل خاورمیانه در گفت و گو با خبرآنلاین احتمال تحولات جدید و شکل گیری نظم جدید در خاورمیانه را مورد بررسی قرار داد.

 خاورمیانه با حضور بازیگران منطقه ای و بین المللی آبستن تحولات جدیدی است. سران کشورها به دنبال یارگیری و ائتلافهای جدید هستند. اردوغان در عربستان، قطر و بحرین و ایران در کویت و عمان به دنبال پیگیری مناسبات خود هستند. در جدیدترین این روابط عادل الجبیر با العبادی در عراق دیدار کرد. ملاقاتی که از سال 2003 به این سو بین عربستان و عراق شکل نگرفته بود و تحلیل های جدیدی را در پی داشت. حضور ترامپ در قدرت و تفکرات جدید او و موضوع نظم جدید در خاورمیانه باعث شده است مسائل خاصی در منطقه مخصوصا عراق و سوریه به وجود بیاید. در این باره با قاسم محبعلی دیپلمات بازنشسته و کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.


سفر یک مقام عربستانی برای اولین بار بعد از سال 2003 به عراق و دیدارش با العبادی در این برهه زمانی را چگونه می توان تحلیل کرد؟

 


با توجه به تحولاتی که در منطقه اتفاق می افتد طبیعتا کشوری مانند عراق دنبال تنظیم سیاستهای خود در منطقه است. به همین صورت کشوری مانند عربستان هم می خواهد سیاستهایش را به گونه ای تنظیم کند که بتواند در چارچوبهای جدید منطقه و در تحولات بعد از حضور ترامپ منافع خود را جستجو کند.

در مذاکره تلفنی که ترامپ و العبادی داشتند، نشان می دهد که ترامپ نگاه دیگری در خصوص تحولات منطقه دارد. ترامپ به نخست وزیر عراق گفت که علاقه ندارد وارد منازعات و جنگهای جدیدی شود. اگر چه اصل مطلب روشن نشده ولی کلیت موضوع بر می گردد به دو مسئله که یکی موضوع ایران است و دیگری تحولاتی که در قبال سوریه ممکن است اتخاذ شود. فکر می کنم که سعودی ها و عراقی ها علاقمند هستند که روابطشان را در این شرایط بهبود بخشند و از این رو هم عراق احساس انزوا نکند و هم عربستان بتواند جبهه ای را که در مقابل ایران همراه با همکاری ترکیه دنبال آن است با بهبود رابطه با عراق توسعه بدهد.

نظرتان این است که نزدیکی عربستان به عراق در راستای نزدیکی به ایران نبوده و در تقابل با آن است؟

باید این را ببینیم که صف بندی های جدیدی در خاورمیانه صورت می گیرد که این صف بندی ها به گونه ای است که تلاش می شود نقش و حضور ایران در عراق، سوریه، یمن و لبنان کاهش پیدا کند. روی این موضوع قدرتهای منطقه ترکیه، عربستان و اسرائیل اتفاق نظر دارند و ترامپ و امریکا روی آن اجماع نظر دارند. از این رو عراقی ها چاره ای ندارند که با این سیاستها خود را هماهنگ کنند. عربستان هم دنبال این است که برای تحکیم این فرصت نوعی نرمش در مقابل عراق داشته باشد تا بتواند عراق را جذب جامعه عربی کند.

به نظرتان عراق در این بازی پیش خواهد رفت و اگر عراق را از شاخه های مقاومت محسوب کنیم این شاخه می تواند به راحتی قطع شود؟

باید به عراق با دیدی دیگر هم توجه داشته باشیم. ایران و عراق بر سر نوعی از مسائل قومیتی با هم دیگر اختلافات تاریخی دارند و دولت عراق اگر طی سالها با ایران همکاری کرده است خواسته است در یک فرصت زمانی وضعیت خود را در داخل سامان دهد و مشکلات خود را با جهان عرب حل و فصل کند. اگر عراق بتواند رابطه خوبی با عربستان و مصر پیدا کند طبیعتا باید احتمال داد که سیاستهایش در مقابل ایران تغییر پیدا کند.

باید توجه کنیم که بعد از صدام، عراقی ها نه در دولت مالکی و نه در دولت العبادی حاضر نشدند به قرارداد 1975 اعتراف کنند. هیچ کدام از این دولتها به این قرارداد الزام نشان ندادند. از این رو نشان می دهد که آنها بیشتر علاقمند هستند روابطشان را با جهان عرب باز کند. آنها در حالت فعلی وقتی در جهان عرب در موضوع طایفه گری یا تنشهای شیعه و سنی تحت فشار هستند چاره ای نداشتند که به ایران تکیه کنند، چون از طرف عربستان تهدید می شدند. اما اگر شاهد تعدیل سیاستهای عربستان باشیم باید منتظر تحولاتی هم در سیاست خارجی عراق در قبال ایران باشیم.


ترکیه چه نقشی را دنبال می کند؟ در این شرایط در حالی که با ایران و روسیه مذاکره می کند ولی نقش خود را در جبهه مقابل ایران تعریف می کند و به دنبال تقویت جبهه علیه ایران است؟

ترکیه از سال 2003 که صدام ساقط شده است با روی کار آمدن دولت شیعی در عراق مخالف بود. این در شرایطی بود که فضا تا حدودی تفاوت می کرد و عراق به عنوان همسایه ایران تعریف می شد. اما بعد از مسئله بحران سوریه، ترکها تفاوت هایی را احساس کردند و تهدیداتی را از سوی تحرکات ایران علیه امنیت ملی خود احساس کردند که تنها در عراق نبود و به مرزهای شمالی سوریه و نزدیکی ترکیه کشیده می شد. این وضعیت در یک نکته زمانی آنها را به کشورهایی مانند عربستان و اسرائیل نزدیک کرد و آنها به یک توافق مشترک و تهدید مشترک در مورد ایران رسیدند که ایران منافع ملی آنها را همزمان تهدید می کند. در مذاکرات آستانه ترکها آن پرونده را موقتا جلو می بردند و الان شاید احساس می کنند که نیازی به آن پرونده نداشته باشند و در اجلاس آخر هم سطح شرکت کنندگان را کاهش دادند و تمایل نداشتند اجلاس به نتیجه خاصی برسد و بیانیه مشترکی صادر شود.


در این فضا هم که ترامپ موضوع مناطق امن را پیش کشیده و طرح سایکس پیکوی جدیدی شکل گرفته است، به نظرتان این دسته بندی ها و هماهنگی های جدید در این مسیر پیش می رود که نظم جدیدی در منطقه شکل بگیرد؟

این نکته را باید در نظر بگیریم که نظم گذشته در سوریه و عراق یا در مجموعه گسترده ای از خاورمیانه فروپاشیده و یا در حال فروپاشیدن است. عراق شبیه دوران صدام با ترکیب حکومتی و ساختاری است که حکومت مرکزی قدرتمندی بود که بر همه اراضی آن تسلط داشت. چرا که در شمال آن اقلیم کردستان به شکلی قرار دارد که در صدد است که به یک کشور مستقل تبدیل شود. در غرب عراق هم بعید است که مانند گذشته ساختار یکپارچه خود را در یابد. باید منتظر بود که یک خود مختاری برای بخش سنی عراق دیده شود.

یا باید در حالت توافقی به تفاهم برسند و یا به شکل دیگری احتمال این موضوع وجود دارد به وقوع برسد. همچنین سوریه بعید است که به شکل گذشته بازگردد و یک دولت مرکزی با قدرت و اقتدار گذشته حاکمیت پیدا کند که بتواند گروههای دیگر را جای خود بنشاند و یک حکومت تک حزبی را شکل دهد. سوریه نیازمند تفاهم داخلی است که از این تفاهم داخلی می تواند سناریوهای متفاوتی بیرون بیاید که مانند عراق به عنوان مثال یک منطقه خودمختار کردی داشته باشد یا منطقه سنی نشین و منطقه علوی و هم اینکه می تواند ساختار شبیه لنبان و تقسیم قدرت بوجود بیاید. اینکه کدام حالت باشد قضاوت در مورد آن زود است. سطح منطقه هم این گونه می توان پیش بینی کرد که باید دولتی باشد که منافع ترکیه، اسرائیل، عربستان در سطح منطقه ای در آن لحاظ شود و از طرفی منافع ایران هم باید لحاظ شود که چگونه می تواند حضور منطقه ای خود را به حضور در سطح سیاسی منطقه ای تبدیل کند که ضلح چهارم آن را شکل می دهد.

همچنین در سوریه در سطح بین المللی منافع روسیه و امریکا باید همزمان لحاظ شود. جایگاه اروپا هم باید دیده شود. از این رو آینده سوریه از شکل گذشته به شکل جدیدی تبدیل می شود. از این رو اگر مفهوم خاورمیانه جدید این است که شکل عراق، سوریه، لیبی، یمن و بقیه کشورها ساختار جدیدی پیدا می کنند که متفاوت از گذشته است و ساختار قدرتی و حکومتهای مرکزی قدرتمند به شکل حکومتهای تجزیه ای و توافقی در می آیند طبیعتا می توان گفت بله مفهوم جدیدی در خاورمیانه ایجاد می شود و جغرافیای سیاسی جدیدی در خاورمیانه شکل می گیرد که در گذشته بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفته بود و این تحولات نسبتا متفاوت هستند. قدرتهای جهانی هم به هر روی تغییر پیدا کرده اند. در گذشته اگر انگلیسی ها و فرانسوی می توانستند قدرتهای جهانی و پیشرو باشند اکنون امریکا می تواند این قدرت را اعمال کند و تبعات تغییرات همانطور که در اروپای شرقی و آسیای میانه بعد از فروپاشی شوروی دیده شد در خاورمیانه هم می تواند دیده شود.


سیاست خارجی ایران چگونه خواهد بود؟ به نظرتان تغییرات و نظم جدید تمامیت ارضی ایران را هم می تواند تحت تاثیر قرار دهد؟

ایران در این وضعیت یک شرایط چالشی دارد که شامل فرصت و تهدید می شود. بخشی از آن بر می گردد به مناسبات خارجی و بخشی به مناسبات داخلی آن که هر دو به هم مربوط می شود و سیاست خارجی روی دیگر سیاست داخلی آن است. ایران باید در شرایط جدید چند مسئله را حل و فصل کند. یکی از اینها مفهوم امنیت در جهان امروز است. امنیت یک مفهوم جهانی است و طبیعتا نمی شود یک دولت نه در سطح داخلی و نه منطقه ای و بین المللی تقسیمات امنیتی خود را جدا از همکاری با دیگران اتخاذ کند.

سطح پیمانها و اتحادیه های امنیتی در تمام اطراف ایران گسترده و کشیده شده و ایران وقتی در قبال سوریه، لبنان و عراق صحبت می کند ناخودآگاه موضوع امنیت را پیش می کشد. امنیت ما به این کشورها گره خورده است. از این رو وقتی امنیت ما به دیگر کشورها گره خورده امنیت آنها هم به کشور ما گره خورده است. نمی شود ایران یک سویه گمان کند که فقط امنیت آن به این کشورها وابسته است. از آن سو با اینکه ما اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم اما به هر حال با توجه به ارتباط آن با امریکا، بازیگر قدرتمندی است و با توجه به سر کار آمدن ترامپ به شکل مستقیم یا غیر مستقیم نقش مهمی در سیاستگذاری های منطقه ای خواهد داشت و ترکیه، عربستان، روسیه و اروپا همین شرایط را خواهند داشت. کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگران همه امنیتشان به هم گره خورده است. از این رو ایران باید در این چارچوب حرکت کند. باید بپذیریم که امنیت ایران با امنیت بقیه کشورها امنیت مشترکی است و نوعی امنیت دسته جمعی است و امنیت ایران بدون همکاری دسته جمعی تامین نمی شود. اگر ایران به آن سمت حرکت کند و سیاستهای میدانی با دیپلماسی آن هماهنگ پیش رود، این دو می تواند بر مناسبات ما با کشورهای منطقه وجه جدیدی پیدا کند و هم در مناسبات ما و بخصوص امریکای دوران ترامپ که مسئله امنیت قسمت اعظم دولت او در سالهای آینده خواهد بود، تاثیر بگذارد.

مسئله دوم که ایران باید به آن توجه کند و بر آن تاثیرگذار است مسائل محیط زیستی است، به هرحال زندگی همه کشورهای منطقه در اثر تخریب محیط زیست آسیب دیده است و موضوع ریزگردها، آب و خاک و چیزهای دیگری هست که به هم پیوند خورده است و مسائل مهمی است که این کشورها را به هم پیوند داده است و طبیعتا سرنوشت این کشورها درگیر هم است. مسائلی مانند جابجایی انسان و مهاجرت ها، رفت و آمدها، همه اینها در منطقه به هم گره خورده که مجموعه ای از مسائل امنیتی را شکل می دهد. از این رو همه مسائل باید اصطلاحا روی میز قرار گیرد و دغدغه مناسبات ایران و کشورهای منطقه و همین طور کشورهای جهان باشد.

یعنی یک طرفه نمی تواند مصوب شود و تصمیمی انجام شود. بخصوص که اگر جنبه های امنیتی هم داشته باشد. البته جنبه های اقتصادی، محیط زیستی و انسانی هم به همین شکل است. طبیعتا تاثیرات اساسی روی این مسائل دارد. از این رو تصمیم جدی باید در سیاست خارجی ایران اتخاذ شود. البته این تصمیم بخشی به سیاست داخلی مربوط است که نمی شود از آن تفکیک شود. در داخل مناسبات با اقوام مانند ترک، کرد، بلوچ باید به گونه ای تنظیم شود که در تحولات خاورمیانه دست بالا را داشته باشد. یعنی این اقوام با دولت و حاکمیت تعامل داشته باشند. در تمام چهار مرز ایران اقوام فرامرزی وجود دارند. در شمال غربی آذریها، در غرب کردها، در جنوب اعراب، در شرق بلوچها، در شمال شرقی ترکمن ها هستند که حداقل در بین دو کشور مشترک هستند. کردها در چهار کشور حضور دارند. موقعیت اینها در خاورمیانه جدید برجسته می شود و مناسبات همه کشورها از جمله ایران می تواند به هم پیوند بخورد. البته کشورهای دیگر هم این چالش را دارند که می تواند این چالش برجسته تر هم گردد.

این مناسبات باید به شکلی پیش برود که هم مناسبات اقلیتهای قومی و هم مذهبی تنظیم شود که تحولات پیش رو بجای اینکه مرکز گریز باشد به سمت مرکز سوق داشته باشد. اگر اینچنین باشد تحولات خاورمیانه می تواند برای ایران فرصت باشد، ولی اگر مناسبات داخلی با اقوام مناسبات تنش زایی باشد و آنها احساس کنند که خواسته ها و آمالشان را در دولت مرکزی پیدا نمی کنند ممکن است که نیروهای گریز از مرکز که وجود دارد و قدرتهای خارجی هم علاقمند هستند آنها را جذب کنند. لذا اگر چه ایران تفاوت جدی با کشورهای دیگر دارد و قدیمی ترین و متمدن ترین کشور خاورمیانه است ولی نباید به شکلی ساده به آن نگریست. بیشتر کشورهای منطقه با تحولات منطقه ای شکل گرفتند. عموم کشورهایی که در منطقه هستند یا از ایران جدا شدند یا از ترکیه. طبیعتا ایران حالت مرکزی در منطقه دارد و با عراق و سوریه کاملا متفاوت است. جامعه ایران حتی با ترکیه متفاوت است، اما باید در نظر داشت که در شرایط جدید بین الملی ساختار داخلی به گونه ای شکل بگیرد که با مناسبات خارجی بتواند همسازی داشته باشد و نمی توان این دو را از هم تفکیک کرد.


نظرات شما