بخش هایی از این مصاحبه را در ادامه بخوانید؛
بسياري معتقدند كشور در شرايطي يكسره متفاوت به لحاظ سياسي
وارد سال ٩٦ ميشود. به گمان شما اصلاحطلبان در سال پيشرو براي
روبهروشدن با اين شرايط تازه بايد چه راهبردي براي تحقق اهداف اصلاحات در
پيش بگيرند؟
ابتدا بايد به اين نکته توجه کنيم که ميان
اصلاحطلبي و اصلاحطلبان تمايز قائل شد، اصلاحطلبي يک گرايش، فرايند و
برنامه عام است که ممکن است به هر دليل به دست اصلاحطلبان يا نيرويي ديگر
پيش برود؛ هرچند اصلاحطلبان بيشتر از بقيه و ضمنا آگاهانه تمايل دارند که
اين برنامهها را جلو ببرند. البته گاه ممکن است کارهاي غير اصلاحطلبانه
هم به دست اينها رخ دهد. درهرحال اين دو يکي نيستند که ما بگوييم
اصلاحطلبي و اصلاحطلبان کاملا با هم منطبق هستند. اصلاحطلبان تلاش
ميکنند اين ايده را نمايندگي، عملياتي و به اجرا در بياورند؛ ولي اينها
تنها نيروهاي موجود براي پيشبردن پروژه اصلاحطلبي نيستند. خيلي از
نيروهاي ديگر شايد بتوانند خواسته يا ناخواسته به هر دليل، اين فرايند را
پيش ببرند. ضمن اينکه وقتي گفته ميشود اصلاحطلبان تنها نيروي ممكن براي
پيشبردن پروژه اصلاحطلبي نيستند، به اين معني است که قطعيتي وجود ندارد
كه لزوما همه کارهايي که اصلاحطلبان انجام ميدهند، به اين نتيجه ادعايي
آنان منجر شود؛ چراكه مواردي در عملكرد اصلاحطلبان بوده که اين فرايند را
تضعيف کرده است... .
منظور شما اين است كه ممکن است برخي
مواقع از اصلاحطلبان عملي سر بزند که منطبق بر پارادايم اصلاحطلبي نباشد.
ممکن است اين را بيشتر بشکافيد؟
ابتدا بايد شاخصهاي
اصلاحطلبي را مشخص کنيم. در چنين حالتي بايد ببينيم که تکتک عملكردها و
تاكتيكهاي ما با اين شاخصها انطباق داشته يا نه؟ اصلاحطلب، هيچ سياستي
را اتخاذ نميکند که نتواند از آن برگردد؛ يعني نبايد اسير سياست خودش شود و
اصطلاحا قضايا را ناموسي نميکند. مهمترين ويژگي ناموسيكردن مسائل اين
است كه شرايطي پيش ميآيد كه در آن به طور همزمان منافع احتمالي و البته
هزينه قطعي زياد متصور است. براي مثال يک نفر در يك كار اقتصادي درگير
ميشود كه در صورت موفقيت در آن ممكن است ۲۰۰ درصد سود ببرد؛ در مقابل
احتمال بيشتري دارد که صددرصد هم زيان ببيند. اين كار بسيار پرريسك است و
خطر ازبينرفتن كل سرمايهاش وجود دارد. اين سياست اصلاحطلبانه نيست. شايد
ريسکپذيري در رفتار فردي ايراد نداشته باشد؛ اما يك اصلاحطلب، در مقام
پيشبرد اهداف اجتماعي هيچوقت به صورت ريسكي سياستورزي نميكند. حتي در
اقتصاد و بازار كسبوكار نيز ريسككردن كه در آن هزينه و منافع زياد براي
يك عمل متصور است، کار افراد استثنائي است، نه افراد عادي. اصلاحطلب هميشه
بايد اساس كارش بر اين باشد که مشارکت عمومي را بالا ببرد. مشارکت عمومي
در گامهايی با منافع کوچک و هزينههاي کم شكل ميگيرد؛ اما چون اين منافع
کم، در تعداد بسيار زيادي ضرب ميشود و در زمان طولاني تداوم دارد، برايند
كلي نتيجه كار بالا ميرود؛ بنابراين اصلاحطلبان هيچوقت نبايد خود را در
شرايطي غير از اين درگير كنند. ميتوانيد از همين زاويه ۸۸ را نقد کنيد. ۸۸
يک عمل ريسکي بود که نتيجه آن حداقل از نظر برخي از ابتدا مشخص و قطعي
بود. بله! ممکن بود به نتيجه هم برسند؛ اما ريسك آن بسيار بالا بود.
اصلاحطلب هيچوقت کاري نميکند که فضا امنيتي شود؛ چراكه هميشه يک عده
دنبال ايجاد محدوديت و امنيتيکردن شرايط براي تنگكردن فضاي فعاليت
اصلاحطلبان هستند... .
به گمان شما محدود و امنيتيشدن فضا، به اين طرف بستگي دارد؟