رویداد۲۴- صادق زیباکلام، استاد دانشگاه گفت: «اگر رئیسی در برابر روحانی قرار بگيرد، شکست سنگینی را متحمل میشود یقیناً ایشان بیشتر از جلیلی رأی نمیآورد، بنابراین اگر بعدها به انتخابات مجلس خبرگان یا سالهای خیلی دور برای جایگاه رهبری ورود پیدا كند این شکست یک نقطه سیاهی برای او بهحساب میآيد.»
موقعیت اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده چنگی به دل نمیزند. تا به اینجای کار هرروز نام یکی از چهرههای آشنا، اما نهچندان رأی آورشان با اماواگر شنیده میشود برخی از این چهرهها هم مانند ابراهیم رئیسی یا پرویز فتاح بهمحض انتشار نامشان در رسانهها بهعنوان کاندیدا احتمالی اصولگرایان خود بلافاصله دست به تکذیب میزنند و اعلام میکنند که قصد کاندیداتوری برای انتخابات سال آینده را ندارند؛ البته فعلا و تنها در ظاهر.
گرچه اصولگرایان بر این اعتقادند که درنهایت به اجماع دست خواهند یافت و بر همین اساس جبهه مردمی نیروهای انقلاب با حضور اعضای منتقد کابینه دولت احمدینژاد را تشکیل دادند، اما در ظاهر خود این را باور ندارند. علیرضا زاکانی گفته است: «افراد مختلفی تلاش میکنند اما این را که چه کسی نامزد نهایی شود نمیتوان پیشبینی کرد». امیر محبیان، تحلیلگر اصولگرا، هم چندی قبل با اشاره به اینکه اصولگرایان وضعیتشان در انتخابات آینده نامعلوم است، گفته بود: «کاندیداهایی که دارند افرادی هستند که خیلی از آنها حداقل یک دوره شکست را تجربه کردهاند. آیا این افراد میتوانند دوباره وارد صحنه شوند؟ هنوز در میان اصولگرایان نتوانستهایم چهرهای را پدید بیاوریم که مثل احمدینژاد بتواند با افکار عمومی ارتباط قوی برقرار کند.»
با توجه به موارد فوق این شبهه به وجود میآید اصولگرایان که از حضور احمدینژاد بینصیب ماندهاند، اساساً به دنبال کسب مقام ریاست جمهوری در سال آینده نیستند، فعالان سیاسی در این طیف تنها تلاش میکنند تا از میزان آرا روحانی بکاهند تا با نقدهای خود در چهار سال پیش رو شکی در ورود به پاستور برای سال 1400 باقی نگذارند.
اصلاحطلبان نیز گرچه انتقاداتی به حسن روحانی وارد میدانند اما برای انتخابات سال آینده با اعتدالگرایان به این جمعبندی رسیدهاند که بهجز روحانی کاندیدای دیگری را معرفی نکنند.
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه در گفتوگو با
رویداد۲۴ به تحليل و ارزيابي شرایط حسن روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده و وضعیت اصولگرایان در این انتخابات پرداخت.
آیا روحانی برای انتخابات سال آینده ریاست جمهوری رأی لازم را به دست خواهد آورد؟
یکروال سنتی به وجود آمده که روسای جمهور تماماً هشت سال در مقام رئیس دولت باقی میمانند از ابتدا انقلاب که شامل مقام رهبری هم میشود، چنین بوده است. در خصوص حسن روحانی نیز بر اساس مجموعه شرایط به نظر میرسد که او هم دو دورهای خواهد شد و تنها ابزاری که در دست مخالفانش برای ایجاد مانع در انتخابات اردیبهشتماه سال آینده وجود دارد، این است که او را بهسادگی رد صلاحیت کنند. البته این مسئله بسیار بعید به نظر میرسد ولی زمانی که به عقب برگردیم و به یادآوریم که بر سر مرحوم آیتالله هاشمی چه آمد، خیلی هم محال نیست که تندروها دست به این کار زنند زیرا تنها ابزاری که برای جلوگیری از پیروزی روحانی دارند، همین است.
درصورتیکه صلاحیت آقای روحانی تائید شود، علیرغم تمام کاستیها بهخصوص کاستیهای اقتصادی و توقعاتی که در خصوص مسائل اجتماعی- سیاسی مطرح میشود مانند رفع حصر، آزادیهای سیاسی و تلاش برای آزادی انتخاباتی بهطوریکه شورای نگهبان نتواند بهدلخواه خود رد صلاحیت انجام دهد، انتظار میرود که وی موفق شود تا آرا موردنیاز را کسب کند، با این تفاوت نسبت به دوره قبل که بخشی از 19 میلیون رأی او به همین دلایل کاهش خواهد یافت زیرا متأسفانه روحانی گامی در این جهات برنداشته است.
روحانی میتوانست در خصوص آزادی مطبوعاتی، مسائل اجتماعی، تأمین حقوق اقلیتها، برابری زن و مرد، ایجاد تشکلهای مستقل از حکومت برای کارکنان، کارمندان و سایرین گام بردارد که در این زمینهها هیچ حرکتی انجام نشد. فرض ما بر این است که بهواسطه محدودیتها چنین شد، اما این انتظار میرود که حداقل به اقشار فرهیخته جامعه مانند دانشجویان نشان میداد که این موارد دغدغههای او هم هست.
وقتی رئیسجمهور قدرت محدودی در دست دارد آنچه مایه تأثر خاطر میشود این است که حتی یکبار هم راجع به مسائل سیاسی_ اجتماعی و آزادیهای مدنی صحبت نکند و تمام سخنرانیها و گفتوگوهای تلویزیونی محدود شود به اینکه دولت سعی کرد تورم را مهار کند، نرخ ارز را ثابت نگه دارد و یا اینکه رشد اقتصادی را که منفی بوده سه یا چهار درصد افزایش دهد و مسائلی ازایندست در کل به حوزههای سیاسی _ اجتماعی ترجیح داده شود. علیرغم این نارضایتیها بهعلاوه اینکه در حوزههای اقتصادی همچنان رکود وجود دارد، بیکاری هم هست و فکر میکنم اگر تعداد بیکاران کشور در این مدت نسبت به چهار سال گذشته افزایش پیدا نکرده باشد که معتقدم افزایشیافته زیرا هم جمعیت بالا رفته و هم فارغالتحصیلان اضافه شدند، کم هم نشده است، این عوامل سبب میشود که رأی او پایین آید. روحانی باید ضمن طرح مسائل مورداشاره در بالا این توضیحات را بدهد که اقتصاد کلان کشور تا چه اندازه در دست قوه مجریه و چقدر در دست مراکز دیگر واقعشده است و چه میزان این امکان وجود دارد که برای ایجاد اشتغال و سرمایهگذاری هزینه شود یا اینکه تا چه مقدار برای مصارف خارج از کشور و نظامی هزینه صورت میگیرد.
همانطور که توضیح دادم این موارد در دست آقای روحانی نیست، اما این توقع بود که ایشان اشارهای به این مسائل میکرد و میگفت که به کدام دلیل 6 هزار میلیارد تومان صرف نهادها، سازمانها و تشکیلات فرهنگی کشور میشود که هیچکدام زیر نظر دولت قرار ندارد درحالیکه در همین شرایط برای محیطزیست 175 میلیارد تومان هزینه میشود. (البته این رقمی است که باید به مردم گفته شود) ما هزاران فروند بالگرد نظامی داریم ولی یک فروند بالگرد دستدوم آبپاش در اختیار آتشنشانی قرار ندارد.
بنابراین انتظارات و توقعات سرخوردگیهایی را به وجود آورده، اما یک نکته را نباید غافل شویم و آن شرایطی است که کشور درنتیجه 8 سال مدیریت اصولگرایان پیداکرده بود. منصفانه نیست در وضعیتی که در سالهای 90، 91 و 92 درنتیجه سوء مدیریت اصولگرایان قرار داشتیم را فراموش کنیم.
بههرحال گرچه خیلی انتظارت برآورده نشده ولی واقعیت این است که مسائلی مانند وضعیت تحریمها هم از منظر اقتصادی و هم روابط بینالملل و دیگر جهات کشور با وضعیتی که در سالهای پایانی دوره دوم احمدینژاد پیداکرده بود، قابل قیاس نیست. لذا به نفع نظام و کشور است که روحانی برای دور دوم کاندید انتخابات ریاست جمهوری شود و به او رأی دهیم. البته همانطور که چند بار اشاره کردم تمام 19 میلیون رأی را به دلیل برخی سرخوردگیها نخواهد داشت، اما در کنار آن باید در نظر گرفت که فوت هاشمی به نفع سبد رأی آقای روحانی تمام خواهد شد زیرا آن تشییعجنازه باشکوهی که مردم گرفتند و جوانها آمده بودند، نشان میدهد این احساس وجود دارد که علیرغم ناکامیهای دولت روحانی، ولی بازهم به ایشان رأی داده خواهد شد.
امیدوار هستم روحانی در دور دوم بهخصوص در حوزه سیاسی – اجتماعی عملکرد بهتری داشته باشد در حوزههای کلان اقتصادی مشکلات را با مردم در میان گذارد و درباره اینکه سیاستهای پوپولیستی که در دوران اصولگرایان مانند «یارانه» چه نتیجه فاجعه باری در کشور به بار آورده، توضیح دهد. روحانی باید به مردم بگوید کدام جریان در این راه مقصر بوده و بهطورکلی نیاز است تا برای وضعیت امروز کشور ملاحظهکاریها را به کنار نهد.
برگزاری اولین نشست جبهه نیروهای مردمی انقلاب در شهر آفتاب برگزار شد و محمدباقر قالیباف بهعنوان شهردار تهران این امکان را در اختیار این گروه قرارداد که بتوانند نشست خود را بهخوبی برگزار کنند، آیا این امر نشاندهنده رفتار حزبی و سیاسی شهردار تهران برای انتخابات سال آینده ریاست جمهوری نیست و همواره چنین نبوده که برای انتخابات ریاست جمهوری گروهی از بیتالمال برای منافع حزبی بهره میبردند؟
قدر مسلم اصولگرایان نهایت بهرهبرداری را از تریبونهای انحصاری مانند صداوسیما یا همان شهر آفتاب که اشاره کردید، میبرند؛ یعنی امکاناتی هست که شهردار تهران میتواند در اختیارشان گذارد یا حمایتهایی که از سوی نهادهاي نظامي از نامزدهایشان صورت میگیرد، ولی درنهایت آن چیزی که تکلیف را مشخص خواهد کرد حضور مردم در پای صندوقهای رأی است.
ما باید نهایت تلاش خود را به کار ببندیم ضمن اینکه دفاع بیجهت از آقای روحانی نکنیم، اما واقعیتها را به مردم بگوییم و آنان را بر این امر آگاه سازیم که دست آقای روحانی برای برآورده کردن انتظارات بسته بود، میدانیم که بخش عمدهای از امکاناتی که اصولگرایان در اختیاردارند، به مردم تعلق دارد ولی حق و ناحق خواهند کرد و به نفع یک جریان یا کاندیدای خاص از آن بهرهبرداری میکنند. در تمام انتخابات چنین بوده که جریان محافظهکار امکانات بیتالمال را در اختیار داشته و مورد بهرهبرداری یا سوءاستفاده قرارداده، همین داستانی که در مجتمع آفتاب روی داد نمونه ساده مسئله مورداشاره است. ازاینپس نمونههای اینچنینی بازهم خواهیم دید.
در بین کاندیداهای اصولگرایان اسامی مانند ابراهیم رئیسی بيش از پيش مطرح شده است. آيا او توان رقابت با روحاني را دارد؟
فکر میکنم اگر رئیسی در برابر روحانی قرار بگيرد، شکست سنگینی را متحمل میشود یقیناً ایشان بیشتر از جلیلی رأی نمیآورد، بنابراین اگر بعدها به انتخابات مجلس خبرگان یا سالهای خیلی دور برای جایگاه رهبری ورود پیدا كند این شکست یک نقطه سیاهی برای او بهحساب میآيد. زیرا مردم چنین میاندیشیدند او که برای ریاست جمهوری نتوانسته رأی بیاورد چگونه درصدد برآمده که ولیفقیه و رهبر آینده کشور شود. البته ما قانونی نداریم که بگوید اگر کسی در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری شکست خورد نمیتواند در جایگاه رهبری قرار گیرد ولی ازنظر افکار عمومی اتفاق خوبی نیست؛ بنابراین خود ابراهیم رئیسی و کسانی که در اطراف او قرارگرفتهاند، چندان تمایل به نامزدی او ندارند. قطعاً کسانی تلاش مي كنند که رئیسی را در برابر روحانی قرار دهند ولی مسئله این است فردی که برای نامزدی کاندید میشود باید تمامی جوانب آن را در نظر بگیرد.
آیا یکی از دلایل این عدم اعلام نامزدی قطعي نامزد اصولگرايان اين نيست كه آنها کاندیداهای دستاول خود را برای سال 1400 کنار گذاشتهاند والان کاندیداهایی را مطرح میسازند که بهخوبی میدانند شانسی برای پیروزی در این انتخابات به همراه ندارند؟
اصولگرایان در کل مانند یک اتومبیلی هستند که پنچر شده یا لاستیک آن کمباد است که درنتیجه آن توانایی خوب حرکت کردن را ازدستدادهاند. اصولگرایان فقط یک نامزد داشتند که میتوانست در برابر روحانی عرضاندام کند که آنهم محمود احمدینژاد بود. البته منظورم این نیست که در صورت ورود به انتخابات، احمدینژاد پیروز میدان میشد که بهاحتمالزیاد چنین نمیشد، اما رأی جدی را به دست میآورد.
احمدینژاد در بین اقشار و لایههای کمتر تحصیلکرده جامعه یا کمتر باسواد روستایی حتی شهرهایی در شهرستانهای کوچک کاریزما زیادی دارد. البته در بین تعدادی از جریان نیروهای حزباللهی هم دارای محبوبیت هست و میتواند کاندیداي جدی در برابر روحانی شود، اما اکنونکه بههرحال نامش قلمخورده و کنار گذاشتهشده و در عمل همانطور که اشاره کردم چرخ انتخابات اصولگرایان پنچر شده و بههمریخته است بهطوریکه اصولگرایان دچار بحران هستند و نمیتوانند بر روی یک نامزد به اجماع برسند یک روز درباره بذرپاش حرف میزنند، روز بعد در خصوص میرسلیم، یک روزبه رئیسی میپردازند روز بعد حاجی بابایی را مطرح میسازند این نشاندهنده آشفتگی و بحران در این طیف سیاسی است که بعد از خط خوردن احمدینژاد به آن مبتلا شده، زیرا محبوبیت اصولگرایان بهشدت افت پیداکرده است.
این عدم محبوبیت یا فقدان آن در انتخابات اسفندماه سال گذشته خود را نشان داد، بنابراین هرروز سراغ یک فرد میروند و با او صحبت و مذاکره انجام میدهند. صحبت از اینکه با جامعتین به بحث میپردازند هم خبرهایی است که به درد تیتر روزنامهها میخورد و چارهای برای نداشتن پایگاه اجتماعی محسوب نمیشود. اصولگرایان دو کار میتوانستند انجام دهند، در یک اتاق بسته بین خودشان این مسئله را برای اولین بار مطرح کنند که چرا نسل جدید، قشر تحصیلکرده، صاحبان حرف و مشاغل، کارکنان دولت و بخشهای خصوصی از آنها طرفداری نمیکنند. اصولگراها میتوانستند دراینباره یک ریشهیابی یا آسیبشناسی اجتماعی انجام دهند که این کار را نکردند و به نظر میرسد که اساساً اعتقادی به این امر ندارند.
با این حساب باید گفت که اصولگرایان بهخوبی میدانند که رأی آور نخواهند بود و با توسل به این روش درصدد برآمدند تا روحانی را بارأی ضعیفی به پاستور بفرستند تا برای سال 1400 بهراحتی بتوانند با نقد او پیروز میدان باشند؟
آفرین، همینطور است. به نظر من این کارها شکل واقعی ندارد و مجازی است، ضمن اینکه اختلافات همچنان وجود دارد بهجای کالبدشکافی اینکه ما را چه میشود، حمله به روحانی را شروع کردند. بعد از شکست سنگینی که متوجه اصولگرایان در سال گذشته شد هنوز به این نتیجه نرسیدند که هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات سال آینده ندارند بنابراین از یکسو جریانات افراطیتر سعی میکنند روحانی را با سلاح رد صلاحیت کنار گذارند و از سوی دیگر حملاتشان نسبت به روحانی بیشتر شده است. برجام، اقتصاد، فرهنگ، گردوغبار خوزستان از هر چیزی سعی میکنند برای نقد روحانی بهره ببرند درعینحال میدانند که قشر قابلتوجهی به روحانی رأی میدهند بنابراین سعی میکنند رأی آقای روحانی را افول دهند و با این روش که اگر ما نمیتوانیم پیروز میدان باشیم رقیب هم دارای رأی قابلتوجهی نباشد به حیات سیاسی خود ادامه میدهند.
بقایی تا چه اندازه دارای شانس است؟
بقایی هیچ شانسی ندارد. احمدینژاد 10 – 15 میلیون رأی دارد. سؤال اساسی که از منظر روانشناختی اجتماعی مطرح میشود، این است که برفرض بقایی تا آخرین مرحله آمد، شورای نگهبان هم صلاحیت او را تصویب کرد و احمدینژاد نیز به نفعش به سخنرانی پرداخت و گفت که به بقایی رأی دهید چه تعداد از آن 10-15 میلیون نفر علیرغم درخواست احمدینژاد و حمایت او حاضر به این کار هستند؟ رأی کاریزما رأی حزبی یا تشکیلاتی نیست رأی کاریزما فقط به اسم خود آن فرد ثبتشده و تغییر نمیکند.
البته تا آنجا که میدانم هیچ نظرسنجی در این رابطه در دست نداریم، اما به نظر میرسد که حداکثر 20 درصد آن تعداد بیایند از احمدینژاد حرفشنوی کنند و 70-80 درصد از آنان گوش نخواهند داد دلیل آنهم این است که به احمدینژاد فقط به شخص او رأی میدهند و این رأی همانطور که در بالا مورداشاره قرار گرفت، تشکیلاتی نیست. مرحوم آیتالله هاشمی در انتخابات 24 خرداد 92 رد صلاحیت شد، کسانی که میخواستند به ایشان رأی دهند رأیشان کاریزماتیک نبود بلکه بهواسطه باور سیاسی – اجتماعی مرحوم هاشمی رأی دادند، بنابراین وقتی به طرفداران گفتند که به روحانی رأی دهید، درحالیکه روحانی یک یا دو میلیون بیشتر رأی نداشت میزان آرا او به 19 میلیون رأی بالا رفت زیرا مبنا این کار حمایت از خاتمی یا هاشمی نبود این کار بهواسطه بلوغ یا فهم سیاسی صورت گرفت.
بنابراین وقتی خاتمی و هاشمی گفتند به فرد دیگری رأی دهید، بخشی از مردم این کار را انجام دادند ولی رأی آقای احمدینژاد چنین نیست و کاریزما او صرفاً به خودش تعلق دارد و اینگونه نخواهد بود که تعقل سیاسی به وجود آمده باشد یعنی از طرفداران او بپرسید چرا از احمدینژاد حمایت میکنید جوابی ندارند، فقط ساده مطرح میکنند که از او خوشمان میآید و دوستش داریم.
آیا احمدینژاد برای سال 1400 به میدان انتخابات وارد میشود؟
این مسئله را فقط خدا میداند احمدینژاد عاشق قدرت است و هر طور که بتواند به آن ورود پیدا میکند.