روشن شدن بعضی جزئیات در مورد جلسه رد
صلاحیت هاشمی، مصداق روشن همین حق کشیها از سوی مسئولین دولتهای سابق
میباشد تا جایی که فردی از شورای نگهبان، در ارتباط با انتخابات سال 92،
پس از گذشت بیش از سه سال میفرماید: "بهتر بود از وزیر اطلاعات دولت احمدی
نژاد دعوت به شرکت در جلسه شورا نمیشد" زیرا ظاهرا حضور فوری و مصرانه
نامبرده برای ارائه گزارش کارشناسی نبوده است بلکه فقط تشریف بردهاند که
خبر دهند چه نشستهاید که آرای هاشمی ممکن است به نود درصد برسد؟!
خب
برسد به دولت چه ربطی دارد؟ و مگر در پایان 8 سال زمام داری، وظیفه دیگری
به جز برگزاری انتخابات و تحویل مسند خود به فرد منتخب مردم را داشتند؟ به
آنها چه مربوط که چه کسی ممکن است برنده انتخابات باشد و حضور حداکثری و پر
شور مردم برعکس باید موجب خوشحالی و نشاط مسئولین کشور شود و نه نگرانی و
دست پاچه شدن آنها!
همان روزها آن مظلوم تاریخ امروز انقلاب اسلامی از این
دست ماجراهای ناجوانمردانه شکوه میکرد ولی متاسفانه گوش شنوایی نبود تا
حالا که این حرفها از زبانهای دیگری بیان میشود. ولی افسوس که دیگر فرصت
جبران گذشته است و باید در محضر عدل الهی پاسخگو بود.
اگر در حوادث دو
دهه گذشته و ریشهیابی آن چه موجب گردید هاشمی گاه عالیجناب سرخ پوش خطاب
گردد و گاه از اصحاب فتنه باشد و سرانجام حتی صلاحیتش برای رئیسجمهور شدن
هم بدان گونه که شرح آن رفت، محرز نشود! آن گاه میتوان در باب رفتار خصومت
آمیز و کم سابقه یک انقلاب در حق بهترین فرزند خود، کتاب قطوری نوشت،
هرچند که مردم انقلابی و رشید ایران این کوتاهیها و جفای مسئولان و
جناحهای سیاسی چپ و راست! را با رای و نظر و حمایت همه جانبه خود جبران
کردند ولی سال 95 رو به پایان است در حالی که اینگونه ضایعات عظیم،کام مردم
را تلخ کرد.
و چه تلخی بالاتر از اینکه همان تریبونها اقرار میکنند
این ماجراجوییها، عمدی و برنامهریزی شده بوده است و رفتار برخی محافل
آنچنانی از ادامه این برنامه سازیها تخریبی در سال آینده خبر میدهد، مگر
اینکه از بارگاه کبریایی آن مقلب القلوب و محول الاحوال عنایت و رحمتی شامل
گردد.