به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آخرین برنامه «سینمادو» در سال 95 با حضور فریدون جیرانی پنجشنبه 26 اسفند روانه آنتن شبکه دو شد؛ برنامه ای که قرار است در سال جدید با تغییرات ساختاری نوینی به بینندگان این برنامه تقدیم شود.
مهمان ویژه این برنامه فریدون جیرانی با سال ها سابقه در حوزه نقد، کارشناسی و حضور در سینمای ایران بود که در کنار محمد خزاعی و جواد طوسی؛ گفتوگویی متفاوت حول تغییرات اخیر سازمان سینمایی همچنین نگاهی تاریخی به قهرمان پردازی در سینمای ایران را رقم زدند.
تغییرات در سازمان سینمایی قابل پیش بینی بود
فریدون جیرانی در ابتدای برنامه در خصوص تغییر مدیریت سازمان سینمایی با اشاره سوابق مثبت حیدریان اظهار داشت: «تحلیل دقیقی درباره ضرورت انجام این تغییرات با این سرعت ندارم، هر چند این مساله به صورت کلی قابل پیش بینی بود. آقای ایوبی انسان محترم و متخصصی بودند و زمانی آمدند که فضای سینما پر از اختلاف بود و تعطیلی خانه سینما مزید بر علت شده بود. بنابراین یک اتحاد و همدلی را با بازگشایی مجدد خانه سینما ایجاد کردند با صراحت می توان گفت ایشان احترام را به سینما بازگرداند و همه اصناف نسبت به هم مهربان باشند.»
او با اشاره به اینکه اما به نظر من آقای ایوبی بدون برنامه آمدند و برنامه مشخص و روشنی نداشتند، ادامه داد: «اتفاقات و فشارهایی هم که در خصوص توقیف فیلمهایی که پروانه داشتند رخ داد و به جایگاه او لطمه زد. ضمن اینکه ایشان از حضور مشاوران و اتاق فکر مناسب بی بهره بودند که این تنهایی لطمه زننده بود هر چند کیفیت فیلم ها و فروش گیشه بالا رفت. مدیریت سینما در جاهایی فضا را باز کرد که فیلم هایی ساخته شود مخصوصا سال گذشته و در زمینه فروش فیلم ها هم تبلیغات ماهوارهای بی تاثیر نبود هر چند عامل صد درصدی به هیچ عنوان شمرده نمی شود، کما اینکه بسیاری فیلم ها که تبلیغ ماهواره ای داشتند هم فروش مناسبی نداشتند.»
جواد طوسی با بیان اینکه شاید این نکته ادامه مسیر را برای آقای حیدریان روشن کند، افزود: «بخش تخصصی سینما به لحاظ داشتن دغدغه های بیشتر فرهنگی آقای ایوبی، تحت تاثیر قرار گرفت. ضمن اینکه سینمایی که صنعت سینما را معنا می کند به بوته فراموشی سپرده شد. از سوی دیگر قائل به فرد بودن در حوزه تصمیم گیری ایشان و تکیه بیشتر از نقطه نظر فرهنگی را هم تایید می کنم.»
جیرانی تصریح کرد: «از زمانی که ظریف وزیر خارجه و جنتی وزیر فرهنگ شد نشان داد که دولت، دولتِ تعامل خارجی است تا دولتِ فرهنگی. بنابراین تمام هم و غم روحانی صرف برجام شد که مردم فکر می کردند قرار است همه مشکلات اقتصادی از این طریق حل شود. فرهنگ در مرحله دوم قرار گرفت و دولت بیشتر دولتِ اقتصادی بود تا فرهنگی از این رو وزیر عرصه فرهنگ نتوانست اتفاقات تازهای راه بیندازد.»
طوسی تاکید کرد: «اکنون فضا با دهه 60 تفاوت دارد و از این رو آقای حیدریان هم باید از محافظه کاری به سمت جسارت بیشتری پیش برود و پای اکران پروانه فیلم هایی که صادر کرده بایستد.»
سینمای قهرمان پرداز
در بخش بعدی، قهرمان پردازی در سینمای ایران که موضوع اصلی این برنامه بود، از سوی جیرانی مورد بررسی قرار گرفت. جیرانی پیرامون خاستگاه قهرمان در سینما گفت: «در گذشته میگفتند قهرمان آدم پاکیزهای است که برای هدف والایی مبارزه می کند. زمانی که جهان، جهان پیچیدهای شد، ضد قهرمان وارد شد. ضد قهرمان محصول جامعهای بود که نارساییها و شرایط اجتماعی آن بحران ایجاد کرده و حالا ضدقهرمان ما ویژگی پاکیزگی ندارد اما عملش در شرایط جامعه، شکل قهرمان پیدا میکند. مثل فیلم «بانی و کلاید» که دزدانی هستند محصول شرایط اقتصادی آن روز آمریکا، فیلمی که تفکر چپ نو آمریکا را معنا میکرد و تحت تاثیر آن داخل ایران قبل از انقلاب قهرمان سازی کردیم. یک نوع مدرنیته عدالتخواه که در آثار برخی سینماگران مثل قیصر مسعود کیمیایی دیده می شود.»
طوسی مطرح کرد: «چرا آن سال ها فقط کیمیایی به سمت قهرمان سازی رفت؟» جیرانی پاسخ داد: «فیلم های «پستچی» و «آرامش در حضور دیگران» و «گاو» مدرنیته ویرانگر دارند و تفکرشان نسبت به جامعه فرق می کند. مثلا بیضایی دغدغه هویت دارد اما کیمیایی به عدالت در جامعه معتقد است. قهرمان معمولا باید یک عمل قهرمانی انجام دهد و این مسئله در گفتمان عدالت اجتماعی خود را بیشتر نشان می دهد. بنابراین کیمیایی می شود سردمدار قهرمان سازی که قهرمانانش ضد قهرمانند. این ها در فیلم های فریدون گله و امیر نادری هم وجود دارد.»
قهرمان پردازی در سینمای بعد از انقلاب
جیرانی با اشاره به حضور قهرمان در آثار سینمایی پس از انقلاب گفت: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایدئولوژی ساده زیستی و کاهش فاصله طبقاتی مد نظر است و شهر از شهرِ مدرن به شهرِ ساده تبدیل می شود. جنگ باعث میشود یک قهرمان و خاستگاه و ارزشهای جدید خلق شود. تا پایان سالهای 66 و 67 بعد از پایان جنگ وارد دوران تازهای می شویم که رفاه بیشتری را مورد نظر است و آزادی نسبی به وجود می آید که تفکرات تازهای را به همراه دارد. این تفکرات جامعه مصرفی را شکل میدهد و باعث می شود جنس دیگری از سینما در سال های 68 و 69 به وجود می آید.»
او ادامه داد: «سال 68 سال عجیبی برای سینماست؛ از طرفی روشنفکر عرفی ما مثل مهرجویی در فیلم «هامون» خودش را بررسی می کند و روشنفکری مسلمان هم در آثار حاتمیکیا به وجود میآید. فضای جدید چالش برانگیز است که اواخر دهه 60 و اوایل 70 مدیریت جدید سعی می کند سینما را برگرداند به سمت ارزش هایی که فکر می کند از بین رفته اما متوجه نیستند وقتی در جامعهای سرمایه داری رشد پیدا می کند فرهنگش را هم با خود می آورد. در اینجا فیلمسازانی مثل درویش، ملاقلی پور و مجیدی سعی می کنند به سمت یک جور هویت ها و اصالت هایی در جامعه برگردند که در حال فراموشی است. از سال 76 به بعد توسعه سیاسی باعث به وجود آمدن مدرنیته معترض می شود که به صورت زنهای قهرمان وارد قصهها می شوند، مثل فیلمهای «دو زن»، «قرمز» و ... در نتیجه برخورد سنت و مدرنیسم در سینما وارد می شود و اعتراضات را به وجود می آورد که در ادامه جلوی رشد این اعتراضات گرفته میشود.»
در ادامه طوسی گفت: «قهرمان تابع شرایط اجتماعی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... جامعه است. برخی معتقدند که دوران قهرمان به سر رسیده یا اینکه میشود قهرمان امروزی را بازسازی و تجویز کرد؟»
جیرانی پاسخ داد: «گفتمان روشنفکری در ایران تغییر کرده است و امروز وارد آزادی های فردی شده و نه عدالت اجتماعی، حتی روشنفکری اسلامی هم نشانه هایی دارد مبنی بر این مساله. حاتمی کیا در «بادیگارد» و کیمیایی در «قاتل اهلی» هر دو قهرمان هایی دارند که عیان شدن یک سری از شرایط نامناسب جامعه قهرمان را متفاوت کرده است. واکنش فیلمسازانی که طرفدار عدالت اجتماعی هستند به فساد اقتصادی، قهرمان های تلخ را می سازد که ایدهآل هایش فرق می کند.»
او سپس اظهار داشت: «از سال 84 تا 88 قضیه فرق می کند. اکنون طیف تحولخواه و سنتی تقابلشان بالا گرفته که باعث می شود قهرمان از بین رود. در این شرایط ما به یک سینمای ناامیدِ سرد برخورد کردهایم و از طرف دیگر سینمایی که قرار است دنبال ارزش هایی برود که به تردید رسیده است. بنابراین نمی توان منتظر بود از دل جامعهای با مشکلات اقتصادی عیان شده، قهرمان امیدوار بیرون بیاید.»
طوسی هم عنوان داشت: «چرا فیلمسازانی که قائل به قهرمان پردازی هستند به مرور مثل قهرمان هایشان کمرنگتر می شوند و نادیده گرفته می شوند؟»
جیرانی پاسخ داد: «شرایط سینمای بینالمللی هم بر سینمای ایران تاثیرگذار است و فیلمهای آمریکایی و اروپایی هم از فضاهای غالب گذشتهشان فاصله گرفتهاند. مهمترین قضیه انفعال برخی فیلمسازان است. نگاه فیلمسازی مثل حاتمی کیا هم تلخ شده است البته واقعیت های جامعه را نمی توان کتمان کرد.»
خزاعی از پرداختن سینماگران به مسئله مدافعان حرم گفت و پرسید که به عنوان قهرمان می تواند از آنها در آثار سینمایی یاد کرد؟ فریدون جیرانی در این زمینه به این مساله اشاره کرد که متاسفانه در جریان سینماگران ارزشی هم به جز یکی دو فیلم به مدافعان حرم پرداخته نشده است.
او افزود: «معتقدم وقتی مدافعان حرم به سینما می آیند که فضای باز اجتماعی اجازه دهد قهرمان های مختلف بیرون بیایند و از دل آن ها قهرمان مدافع حرم هم شکل طبیعی خود را پیدا می کند. ما قهرمان های ملی و مذهبی زیادی داریم اما باید در دل یک درام قرار بگیرند.»
جیرانی با اشاره به اینکه هنوز آمریکا از جنگ جهانی دوم فیلم می سازد و قهرمان بیرون می آورد، در پایان یادآور شد: «ما می ترسیم یک فیلم حماسی راجع به دفاع مقدس بسازیم و از دل آن قهرمان بیرون آوریم. شرایط اجتماعی، نگاه سینمای اروپا و نگاه روشنفکری تاثیر زیادی بر این مساله دارد. نسل جدید قهرمان ندارد و در یک بزنگاه تاریخی تداخل تفکر سنتی و روشنفکری گیر کرده و گیج است، که باید مسیر خود را بیابد.»