صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - 2023 August 08
کد خبر: ۴۸۸۳۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۰۸ فروردين ۱۳۹۶
الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه در گفت‌وگو با رویداد۲۴:

اتحاد استراتژیک‌ ايران و روسیه با واقعیت سازگاری ندارد

الهه کولایی معتقد است:«این تصور که ایران می‌تواند یک متحد استراتژیک‌ برای روسیه باشد و مورد حمایت آن قرار بگیرد، با واقعیت سازگاری ندارد.»
رویداد۲۴-  حسن روحاني رييس جمهوري ديروز در سفر از پيش برنامه ریزی شده دو روزه به دعوت ولادمير پوتين راهي مسكو شد تا سران دو کشور برای نهمین بار از آغاز به کار دولت یازدهم با هم نشست دو جانبه داشته باشند. آخرین دیدار روحانی و پوتین 18 مرداد ماه سال جاری در حاشیه نشست سه جانبه با رئیس جمهوری آذربایجان در شهر باکو انجام شد که زیربنای توسعه بیشتر روابط را فراهم کرد.
نهمين ديدار دوجانبه روساي جمهور دو كشور در سال هاي اخير اين اميدواري را ايحاد كرده است كه سطح روابط دو كشور مي تواند تا حد متحد استراتژيكي كه از سال ها پيش برخي در ايران انتظار آن را داشته اند برسد. اين در حالي است كه دكتر الهه کولایی كارشناس مسائل اوراسيا معتقد است كه اساسا امر ممكن نيست. استاد مطالعات منطقه ای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‎وگو با رویداد۲۴ تاكيد كرد: «این تصور که ایران می‌تواند یک متحد استراتژیک‌ برای روسیه باشد و مورد حمایت آن قرار بگیرد، با واقعیت سازگاری ندارد.» 

***
اخیراً شاهد هستیم که تحرکات ایران و روسیه حول محور بحران سوریه افزایش یافته، این در حالی است که این نظریه هم قوت گرفته که روسیه بعد از روی کار آمدن ترامپ به سوی سیاست‌های آمریکا چرخش خواهد داشت. ارزیابی شما در مورد مناسبات ایران و روسیه بعد از روی کار آمدن ترامپ چیست؟
برخلاف برخی تصورات در مورد چرخش اساسی در روابط روسیه و آمریکا و آثار آن بر کشور ما، به نظر می‌رسد محدودیت‌های ساختاری و مشکلاتی که رهبران دو کشور به‌سادگی قادر به حل‌وفصل آن نیستند، امکان تحول اساسی در روابط دو کشور را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده باشد. در سال‌های گذشته نیز بارها تلاش دو کشور برای بهبود روابط شکل گرفت، ولی با در نظر گرفتن موانع ساختاری که برآمده از ژئوپلیتیک روسیه و ملاحظات جهانی و اوراسیایی آمریکا است، امکان این تحول اساسی به وجود نیامد. 
در شرایطی که ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا فردی را در پست وزیر خارجه قرار داده که روابط نزدیکی با مافیای حوزه نفت و گاز روسیه دارد، این تصور دوباره قوت گرفته اما به دلایلی که اشاره کردم و دلایل دیگری که خارج از اراده و انتخاب رهبران دو کشور است، از جمله ملاحظات روسیه در مناطق پیرامونی آن در جمهوری‌های پیشین اتحاد شوروی از جمله اوکراین یا جمهوری آذربایجان و گرجستان و یا مسائلی مانند استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در نزدیکی مرزهای روسیه و مانند آن و به‌ویژه سیاست‌های خاورمیانه‌ای روسیه، تحول جدی در این زمینه را با دشواری اساسی روبرو می‎کند. به نظر نمی‌رسد ترامپ نیز بتواند در این روابط تغییر جدی به وجود بیاورد. رهبران دو کشور در این دوره از ریاست ‌جمهوری ایالات‌ متحده آمریکا نیز با تمرکز بر حوزه‌های همکاری، تلاش خواهند کرد منازعه یا رویارویی را به‌گونه‌ای مدیریت کنند که این با مسئله بهبود رابطه و همه‌جانبه بودن این بهبود تفاوت دارد.

با توجه به نگاه مثبتی که ترامپ نسبت به روسیه و شخص پوتین دارد، اگر فرض را بر این بگذاریم که روابط روسیه و آمریکا به سمت گرم شدن برود، این امکان وجود دارد که با نزدیک شدن این دو کشور ایران با کمک روسیه تااندازه‌ای از فشارهای بین‌المللی خارج شود. آیا می‌توان امیدوار بود که روسیه در این زمینه کمک‌رسان ایران باشد؟
بدون شک ایران و روسیه حوزه‌های متنوع و گوناگونی از منافع مشترک را تجربه می‌کنند- که هر دو کشور هم به آن توجه دارند- اما این تصور که روسیه به دفاع از منافع ایران در حوزه بین‌المللی و در تقابل با آمریکا بپردازد، تصویری بسیار ساده شده و غیرواقع گرایانه است. درواقع روس‌ها بارها و بارها تأکید کرده‌اند که در سیاست خارجی خود فقط منافع دائمی دارند و دوستان و متحدان دائمی ندارند. بر همین اساس نه‌تنها روسیه، بلکه همه کشورهای جهان به این ملاحظه توجه دارند و تقریباً این قاعده را رعایت می‌کنند. ولی به نظر می‌رسد با در نظر گرفتن تاجرمآب بودن ترامپ و آمریکای ترامپ، حتی می‌توان انتظار داشت که در خصوص مسائل مختلف منطقه‌ای شرایط برای بده بستان دو کشور بیشتر فراهم شود. همان‌گونه که اشاره کردم آمریکا و روسیه منافع مشترک و حوزه‌هایی از تقابل و رویارویی را همزمان تجربه می‌کنند. بنابراین می‌توان انتظار داشت همانند سال‌های گذشته هر جا که منافع این کشور ایجاب کند، در تعامل یا تقابل با سیاست‌های آمریکا رفتار خود را تنظیم کند. در این میان بی‌تردید ملاحظه منافع کشور ما ملاحظه‌ای بسیار ساده شده و  غیرواقعی است.

با توجه به اینکه در دوره ریاست‌جمهوري مدودف شاهد بودیم روس‌ها یک‌بار نشان دادند با ری‌ست (reset) کردن روابط با آمریکا عملاً ایران را دور زدند، چقدر احتمال می‌دهید این نزدیکی باعث شود که روس‌ها بخواهند ایران را پشت سر بگذارند و دور بزنند؟
همان‌طور که اشاره کردید موضوع ری‌ست یا "باز شروع" روابط آمریکا و روسیه به سیاست پایداری در تنظیم روابط دو کشور تبدیل نشد و بسیار سریع با موانع ساختاری توسعه روابط دو کشور روبرو شد. بنابراین می‌شود همچنان انتظار داشت که هر نوع تلاشی از سوی رهبران دو کشور با این محدودیت‌ها روبرو شود. در نتیجه با تداوم همکاری و ستیزش میان دو کشور همچنان روبرو خواهیم بود. بنابراین می‌توانیم انتظار داشته باشیم که بده بستان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دو کشور تداوم پیدا کند.

با توجه به اینکه در روابط ایران و روسیه دو کشور همیشه به هم اتکا داشتند، و همواره وعده‌هایی وجود داشته و بیشتر از طرف روس‌ها مطرح شده اما عملی نشده، ازجمله پیوستن ایران به پیمان همکاری شانگهای که روس‌ها قبل از این تحریم‌ها را مانع اصلی آن می‌دانستند، اما پس از اجرایی شدن برجام و رفع تحریم‌ها، روس‌ها از موضع خود عقب‌نشینی کردند. چه عاملی باعث شده که روس‌ها آن تمایل اولیه را برای پیوستن ایران به پیمان همکاری شانگهای نداشته باشند؟
روس‌ها در مقاطع مختلف ایده پیوستن ایران به شانگهای را مورد حمایت قرار داده‌اند، ولی در برابر کشورهای دیگر که نسبت به این موضوع تمایلی نشان نداده‌اند. در آخرین نشست در این زمینه می‌توان به سیاست تاجیکستان اشاره کرد و روس‎ها هیچ‌گاه نشان ندادند که در پی اعمال فشار یا اصرار به کشورهای دیگر برای پیوستن ایران به شانگهای سیاست خود را تنظیم می‌کنند. بنابراین به نظر می‌رسد در موضوع پیوستن ایران به شانگهای، پاسخ مثبت روسیه تنها یک ژست دیپلماتیک باشد، به‌ویژه بر اساس برداشتی که روس‌ها از توانمندی‌های جمهوری اسلامی در پاسخ به نیازهای منطقه‌ای و بین‌المللی این کشور دارند. بنابراین اینکه روس‌ها مدافع ایران در پیوستن به شانگهای باشند، برآورد درستی نیست. این تصور که ایران می‌تواند یک متحد استراتژیک‌ برای روسیه باشد و مورد حمایت آن قرار بگیرد، با واقعیت سازگاری ندارد. روس‌ها به‌خوبی می‌دانند که ایران از مزایای گوناگونی در جهت تأمین نیازها و منافع این کشور برخوردار است که مورد غفلت آن قرار نخواهد گرفت. بااین‌حال، روس‌ها بارها و بارها نشان داده‌اند که اولویت آن‌ها در مسائل بین‌المللی، رابطه با آمریکا و نه دفاع از منافع جمهوری اسلامی است که در اتمام نیروگاه اتمی بوشهر و در تحویل موشک‌های اس300 به‌تنهایی می‌توان در این زمینه شواهد کافی را مشاهده کرد.

روس‌ها از ابتدای بحران سوریه اقدام های خود را پیرامون محور منافع ملی متمرکز کرده‌اند، در حالی‌که ایران سعی کرده اقداماتش پیرامون محور فرد باشد، یعنی ایران تا جایی که توانسته حمایت کامل از بشار اسد را دنبال کرده، اما روس‌ها منافع ملی خود را در نظر گرفته اند. آیا می‌توان گفت که این تضاد منافع بین ایران و روسیه وجود دارد یا آن‌ها در کنار هم قرار گرفته اند. در آینده اگر روسیه مخالفت با حمایت از بشار اسد را مخالف منافع خود بداند و از وی حمایت نکند، ایران در میدان سوریه عملاً تنها می‌ماند. آیا ایران از حالا نباید به دنبال یک آلترناتیو برای آن زمان باشد تا دستش خالی نماند.
در مورد گزینه‌های واقعاً موجود به نظر می‌رسد در این زمینه   گزینه زیادی وجود نداشته باشد. به‌هرحال در مسائل منطقه دو کشور ملاحظات نزدیک و همپوشانی قابل‌توجهی در مواضع خود داشته‌اند که هر یک ‌بر پایه منافع خود این ملاحظات را دنبال کرده‌اند که در سطح جهانی با سیاست‌های توسعه‌طلبانه آمریکا در تقابل قرار می‌گیرد. به¬نظر می‌رسد همانند همه تجربیات دیگری که در روابط دو کشور در مورد مسائل مختلف وجود داشته، در این زمینه نیز روسیه شریک قابل اتکایی نیستند. همانند بسیاری از موارد، روس‌ها آنچه را بر اساس منافعشان اقتضا شود، دنبال خواهند کرد. بنابراین به نظر می‌رسد در این زمینه نیز بیشتر شاهد نزدیکی‌های تاکتیکی و نه راهبردی هستیم.

اواخر سال 95 شاهد بودیم که ایران به همراه روسیه و ترکیه سازوکاری را برای برقراری صلح در سوریه طراحی کردند و مذاکراتی نیز در آستانه برگزار شد. اما این مذاکرات کارایی چندانی نداشت و پس‌ازآن نیز نشست دیگری شکل نگرفت اما همزمان مخالفان و موافقان دولت سوریه در ژنو در مورد برقراری صلح مذاکرات جدی داشتند. اگر فرض را بر این بگذاریم که نشست ژنو با موفقیت همراه باشد و با توجه به اینکه مذاکرات آستانه هم در حالی برگزار شد که از قدرت‌های بزرگ جهانی مثل آمریکا نیز دعوت نشد، چه آینده‌ای را برای این سازوکاری که از سوی سه کشور مطرح شد، پیش‌بینی می‌کنید؟
 سیاست‌های ترکیه در سال‌های اخیر به‌خوبی بر اساس نوسان‌های متناسب با بازی‌های قدرت در سطح منطقه و جهان شکل گرفته و این متأسفانه موضوعی است که کمتر به آن توجه می‌شود. ترکیه برای حل مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی خود، نزدیکی با روسیه و ایران را انتخاب کرد، اما همان‌طور که اشاره کردم این رویکردها کاملاً موقت و مقطعی بوده و به‌هیچ‌وجه رویکردی بلندمدت به شمار نمی‌آید. برخلاف روابط اقتصادی پایدار دو کشور، به‌هرحال رهبران ترکیه اولویت خودشان را دنبال کرده و خواهند کرد. در این زمینه روسیه نیز همین سیاست را دنبال کرده است. به نظر نمی‌رسد کشورهای جهان به‌ویژه همسایگان ما در منطقه بخواهند سیاست‌های خود را خلاف قواعد حاکم بر نظام بین‌الملل تنظیم کنند. این طراحی رفتارهای مشخصی را به همه کشورها دیکته می‌کند که تیرگی روابط ترکیه و روسیه در یکی دو سال اخیر و پیامدهای آن و تلاش ترکیه برای بهبود روابط و نتایج آن، نشان‌دهنده ناپایداری این‌گونه ائتلاف‌ها است. این‌گونه ائتلاف‌ها فقط فضا را برای چانه‌زنی و تحرک دیپلماتیک کشورهای دیگر مساعد می‌کند. به نظر نمی‌رسد بتوان برای کشور ما در این موقعیت‌ها نتایج چندان قابل قبولی متصور شد.
به‌هرحال برای ترکیه تنظیم رابطه با غرب، در بهبود رابطه آن با روسیه بسیار تأثیرگذار است و این کشور به‌خوبی سیاست اوراسیایی خود را که از دوران داوود اغلو شکل گرفت، تضمین‌کننده تأمین منافع خود در رابطه با غرب می‌بیند. این نکته‌ای است که روسیه آن را مورد توجه قرار می‌دهد. این در حالی است که در مورد کشور ما کمتر به این ملاحظه برآمده از ژئوپلیتیک ایران و اهمیت موازنه‎بخشی در روابط خارجی آن، توجه لازم به چشم می‌خورد.

نظرات شما