به نظر من دوره ریاست جمهوری اوباما یکی از بهترین فرصتهایی بود که در اختیار ایران قرار گرفت و اوباما و تیم همراهش در کاخ سفید رویکرد به نسبت مثبتی در قبال ایران داشتند و مایل بودند که مسائل و مشکلات به نحوی حل شود که به هر دلیلی نشد. در دوره ریاست جمهوری ترامپ با توجه به مواضع، دیدگاهها و تیمی که چیده شده که همه تقریباً از تندروها هستند طبیعتاً نمیشود انتظار داشت که وضع ایران در آینده نسبت به گذشته بهتر شود. قطعاً فشارها بر ما تشدید خواهد شد، تحریمهای جدیدی علیه ما وضع خواهد شد. هم ترامپ موضع فشار بر ایران را اتخاذ کرده و همتیمهایی که چیده و یاران و مشاوران و وزرایی که معرفی کرده و هم کنگره آمریکا که اکثریت در اختیار جمهوری خواهان است و یک رویکرد کاملاً منفی و تند علیه ایران دارند. نشان به آن نشان که اولین روزی که نمایندگان در کنگره آغاز به کار کردند طرحهایی را در زمینه اعمال تحریم علیه ایران به تصویب رساندند و در ادامه هم مواضع و دیدگاههایشان همه مبین این بوده که ما باید انتظار اعمال فشارهای بیشتر از سوی تیم جدید اعم از کاخ سفید یا کنگره را داشته باشیم.
با توجه به لفاظی های ترامپ در مبارزات انتخاباتیاش مبنی بر پاره کردن برجام و عقبنشینی وی پس از ورود به کاخ سفید از این موضع، چه سرنوشتی را در آینده برای برجام متصور هستید؟
ترامپ قبل از انتخابات و در دوره مبارزات انتخاباتی مسائلی را مطرح کرد که حال بهتدریج از بعضی از آنها بهصورت 180 درجهای عدول میکند و حتی مواضع خود را تغییر میدهد. بههرحال تااندازهای طبیعی به نظر میرسد، همانطور که آقای روحانی هم اشاره کردند ایشان از یک فضای کاری دیگر و از کار برجسازی و بساز بفروشی وارد عالم سیاست شده و در بالاترین رکن اجرایی دولت آمریکا قرار گرفته است. طبیعی است که این طرف میز قرار گرفتن با آن طرف میز بودن متفاوت است و از سوی دیگر ترامپ قادر نیست بهتنهایی تصمیم بگیرد و باید مشاورین و اتاقهای فکر به او مشورت بدهند و این در حالی است که کنگره یکباره نمیپذیرد که هر آنچه او خواست انجام شود.
بههرحال دهها مانع پیش روی او قرار خواهد داشت چنانچه تابهحال وجود داشته؛ در مورد ممنوعیت مهاجرت هفت کشور اسلامی به آمریکا نیز در ابتدای کار شاهد لغو آن از سوی یکی از دادگاههای فدرال بودیم. همه اینها نشان میدهد ترامپ باید مواضع خود در دوره استقرار در کاخ سفید را با دوره انتخابات ریاست جمهوری تغییر دهد و چنانچه در بعضی موارد تغییر داده است. در مورد برجام، این توافق هم یکی از مواردی بود که ترامپ قبل از انتخابات اشاره میکرد بدترین توافقی است که در طول تاریخ حیات آمریکا دیدهام ولی بعد از استقرار در کاخ سفید اعلام کرد برجام را میپذیرد.
بههرحال با فشارهایی که متحدان آمریکا، کشورهای اروپایی 1+5 وارد کردند و توجیهاتی که در مورد لزوم بقای این توافقنامه برای ترامپ و تیم مشاورهای وی مطرح کردند، وی ظاهراً پذیرفت که برجام پابرجا خواهد ماند و لغو نخواهد شد منتهی بحث برجام نیست، بلکه در مورد مسائل دیگر بهویژه در مورد بحث انجام آزمایشهای موشکی آمریکاییها لوایحی را در کنگره علیه ما به تصویب خواهند رساند و فشارهای بیشتری را وارد خواهند کرد. با توجه به حمایت ایران از حماس و حزبالله اتهام تروریستی به ایران خواهند زد و با توجه به قول و قرارهایی که ترامپ و تیمش در مورد تأمین امنیت اسرائیل دادهاند، از این بابت ایران را در تنگنا و فشار قرار خواهند داد و تحریمهایی علیه ایران وضع خواهد شد. اما برجام لغو نخواهد شد چون یک توافقنامه چندجانبه است.
در واقع آمریکاییها نمیتوانند برجام را پاره کنند یا نادیده بگیرند زیرا یکی از طرفها هستند و در این بین اگر دولت آمریکا بخواهد یکجانبه این توافق را نادیده بگیرد، خودش متضرر خواهد شد و دیگر آن اجماعی که در گذشته برای اعمال تحریم علیه ایران بود، شکل نخواهد گرفت. بههرحال این تفاهمنامه در مورد کنترل فعالیتهای هستهای یک دستاورد بزرگ برای کشورهای 1+5 بوده و آنها و جامعه بینالمللی اطمینان یافتند که روند فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیز است و این بهترین ارمغانی بود که در سایه برجام نصیب کشورهای 1+5 شده است.
همانطور که اشاره کردید آمریکا تمرکز خود را بر برنامه موشکی ایران گذاشته و شاهد بودیم که در روزهای پایانی سال گذشته ایران دست به آزمایش موشکی و رزمایش موشکی زد و اظهارنظر مقامات عالیرتبه حوزه دفاعی ایران با واکنش تند مقامات آمریکایی روبرو شد. به نظر شما در این زمینه چطور باید عمل کنیم که باعث شکل گرفتن اجماع علیه ایران در این زمینه نشود و ما دوباره به سمت تحریم شدن در شورای امنیت از سوی کشورهای اروپایی و آمریکا نرویم؟
مسئله این است که هر کشوری مستقلانه و متناسب با موقعیت خود و تهدیدهایی که علیه آن صورت میگیرد، و متناسب با ظرفیتهایی که دارد و سیاستهای دفاعی که دنبال میکند، میتواند به سلاحهای متعارف دست پیدا کند. در دنیا امری مرسوم و جا افتادهای است که هر کشوری با احراز این موضوع که به دنبال تهدید علیه دیگران نیست و این جنگافزارها صرفاً ماهیت دفاعی خواهند داشت، به سمت تولید آنها برود. اینیک بعد مسئله است که مقامات بارها اعلام کردهاند با توجه به تهدیدهایی که از ابتدای انقلاب علیه ایران بوده و تجربه ذیقیمت جریان جنگ که همهچیز را از ما دریغ داشتند و تحریم کرده بودند و حتی سیمخاردار هم به ما نمیدادند و این تهدیدها که همیشه عنوان میشود گزینههای نظامی هم روی میز است و تهدیدهایی که اسرائیل در منطقه علیه ما داشته و خواهد داشت و همچنین طی سالهای اخیر عربستان هم به جمع تهدیدکنندگان اضافه شده و یا ترکیه یا ائتلافی که در منطقه علیه ما شکل گرفته، همه مؤید این نکته است که ما چارهای جز اینکه به سمت تقویت بنیه نظامی و دفاعی خود برویم نداریم.
منتهی به نظر من مسئولین و دستاندرکاران و سخنگویان حوزه دفاعی باید درایت به خرج دهند و بهانه به دست دشمن ندهند. ما میتوانیم کار خود را انجام دهیم و در صورت ضرورت در شرایط خاصی هم به انجام مانورهایی بپردازیم اما شرایط را باید در نظر بگیریم. برهههای زمانی خاصی میتواند این موشکها مورد آزمایش قرار گیرد بدون آنکه حساسیتهای زیادی را برانگیزد. بههرحال این مسائل تدبیر و درایت میخواهد که مسئولین دفاعی ما باید در زمانها مناسب به بازتاب یا معرفی توانمندیهای دفاعی ایران مبادرت کنند.
آیا تداوم روابط مستقیم ایران و آمریکا که در اواخر دولت اوباما در سطح وزرای خارجه شکل گرفت، میتواند راهکاری برای ممانعت از بروز تنشهای احتمالی در آینده باشد؟
ماهیت دیپلماسی اقتضا میکند که حتی کشورهایی که درگیر جنگ هم هستند اگر چانهزنی دیپلماتیک داشته باشند و مشکلات را از طریق گفتگو دنبال کنند در خیلی از زمینهها حتماً مثمرثمر خواهد بود و میتواند عوامل تنشزا را کاهش دهد و از تهدیدها بکاهد. این ماهیت دیپلماسی است ولی در مورد آمریکا با توجه به تیم جدید استقرار یافته در کاخ سفید بعید میدانم که دیگر فرصتی فراهم شود یا آمریکاییها تمایلی نشان دهند که این گفتگوها ادامه پیدا کند و هماهنگیهایی میان دو کشور شکل بگیرد. به نظر من خیلی نمیتوان انتظار شکلگیری چنین توافقی را داشت.
در مورد وعدههایی که ترامپ از آنها عقبنشینی کرده بود، یک مسئله همکاری با روسیه برای مقابله با داعش در سوریه بود. با توجه به حضور نیروهای ایران و آمریکا در سوریه، پیشبینی شما از سیاستهای دولت جدید ایالاتمتحده در این حوزه از منطقه چیست؟
ترامپ بارها گفته که ما یکی از مهمترین سیاستهایمان در خاورمیانه مبارزه جدی با داعش است. شاید اوباما آن جدیت لازم را نداشت. یکی از اهداف اصلی ترامپ تضعیف و نابودی داعش است و به نظر میرسد در این زمینه جدی است. با توجه به سرمایهگذاریهای ایران و تلفاتی که در سوریه داده، آمریکاییها بهتدریج پی خواهند برد که جمهوری اسلامی نیز همین هدف را دارد. با توجه به اینکه در بین مقامات آمریکایی عقلانیت نیز تااندازهای حاکم است، آنها میدانند که ایران در این بازی جدی است و علاقهمند است با تکفیریها و بهویژه داعش بهطور جدی بجنگد و هزینه هم بدهد. لذا آمریکاییها بهتدریج موضع خود در قبال ایران در سوریه و عراق را تغییر خواهند داد البته این بدان معنا نیست که نیروهای ایران در کنار نیروهای آمریکایی در یک سنگر علیه داعش و نیروهای تکفیری وارد مبارزه شوند. اینیک امر بعید است اما در مجموع نگاههای آنها تغییر خواهد کرد منتهی این را هم باید گفت که آنها هر جا بتوانند ضربههایی را به ایران خواهند زد زیرا آمریکاییها نمیتوانند تحمل کنند که ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شود و اهداف خود را سنگر به سنگر پیش ببرد و فتح کند. در موارد لازم آنها ایران را در تنگنا و فشار قرار خواهند داد ولی حداقل تا پیشبرد مراحلی که مبتنی بر تضعیف نیروهای تکفیری و بهویژه داعش است، آمریکاییها خیلی وارد مقابله با ایران نخواهند شد.
ایران تا چه اندازه میتواند از این فضا و همچنین فرصت ناشی از واگرایی آمریکا و اروپا که در پی برخی رفتارهای نامتعارف ترامپ شکل گرفته، بهره ببرد؟
هر دورهای و هر مرحلهای هم میتواند یک عامل تهدید محسوب شود و هم عامل فرصت؛ دوره آقای اوباما میتوانست به یک فرصت بسیار مغتنم برای ایران تبدیل شود که دولتمردان از بخشی از این فرصت به دست آمده استفاده کردند و نه همه فرصت. از یک منظر میشود از رویکردی که آقای ترامپ و تیم همراهش نسبت به ایران، اروپا و مسائل بینالمللی دارند استفاده کنند. ایران میتواند از فرصت چالش میان آمریکا و متحدانش در جهت تقویت روابط با کشورهای اروپایی یا حتی چین استفاده کند. ولی درعینحال باید درایت به خرج دارد. اگر بهدرستی عمل نشود چهبسا این فرصت به یک چالش یا تهدید جدی تبدیل شود. این امر بستکی به آن دارد که دولتمردان شرایط را چگونه ارزیابی کنند و چگونه به موضعگیری بپردازند و تصمیم بگیرند.
در دو بخش از صحبتهای خود به این مطلب اشاره کردید که در دوره ریاست جمهوری آقای اوباما از برخی فرصتها استفاده شد اما از بسیاری از فرصتها استفاده نشد. به اعتقاد شما در چه حوزههایی میتوانستیم از فرصتها استفاده کنیم اما این اتفاق نیفتاد؟
زمانی که آقای اوباما در نیویورک با آقای روحانی تماس گرفت و 15 دقیقه با هم صحبت کردند، خیلی از مسائل حل شد. بحث، گفتگو و مذاکره میتواند زمینهساز تفاهمات بعدی باشد، نمیتوان گفت مذاکرات لزوماً به تفاهم میانجامد اما میتواند زمینهساز باشد. ما میتوانستیم با توجه به این فضای ایجاد شده دولتمردان را ترغیب کنیم به مذاکره نه اینکه امتیاز دهیم؛ صرف ورود به عرصه مذاکره به معنی امتیاز دادن نیست بلکه بهمنظور بهرهبرداری از شیوههای چانهزنی صورت میگیرد.
در جریان مذاکرات هستهای نماینده ایران بیش از دو سال با تیم مذاکرهکننده آمریکا و پنج قدرت جهان مذاکره کردند و به یک تفاهم رسیدند. در دیگر زمینهها نیز میشد دست به چنین اقدامی زد. اما با توجه به پیشینه سابق و 38 ساله انقلاب، کسانی که سیاستی غیرازاین را مطرح کرده بودند نمیتوانستند تاب بیاورند که ما یکباره وارد عرصه مذاکره با آمریکاییها شویم و آمریکاییها به ما کمک کنند که مشکلات حل شود و این زیر سؤال بردن سیاست چند دهه گذشته بود. طبیعی بود که خیلیها علاقهمند به آن نبودند، سنگاندازی کردند و هنوز هم میکنند. چنانچه در بازگشت آقای روحانی هم بهشدت پرخاش کردند ولی نگران این موضوع بودند که شرایط جدید گذشتهها را زیر سؤال ببرد یا به اثبات برساند که این سیاستها میتوانست به گونه دیگری باشد.
بنابراین ما در زمینههایی چون خاورمیانه، سوریه، تروریسم که برخی به ما اتهام میزنند، بحث روند صلح خاورمیانه و موضوعات اختلافی ایران و آمریکا میتوانستیم وارد چانهزنی شویم و زمینههای تفاهم را فراهم کنیم یا حداقل دیدگاهها به هم نزدیک میشود و آنها از نزدیک با مواضع ما آشنا میشوند.