دوست داشتن کارلوس کیروش در شرایط
این روزهای فوتبال ایران کمی سخت است اما برای ما
، او هنوز همان قهرمان همه 5 سال گذشته است. مردی جنگجو که توانسته فوتبال ایران
را این طور پیش براند که در آسیا بی حریف باشد. نسلی بسازد که همه از تماشای شان
با پیراهن ملی لذت ببریم.
کارلوس کی روش دیشب در کنفرانس مطبوعاتی پیش از بازی با قطر در دوحه ، دوباره زمانی که تمرکزش روی کارش بود ، خیلی فرق داشت با مرد عصبانی همه این 6 ماهه . کارلوس خشمگین همه ماه های اخیر ، یکی ست از جنس خیلی از افراد دورمان. همین هایی که منافع شان در تضاد است . در آشوب ، در سر و صدا ، تحریم و جنگ . اصلا ذاتش این طور است. او یک دیکتاتور سختگیر است. کسی که باید فرمانروا باشد. بیشتر مشکلش هم با همه اطرافیانش سر همین مسائل شروع می شود. دعوایش با دستیارانش تنها سر همین حدشه دار شدن امپراطوری اش است. او که همه این 5 سال دستیاران مختلفش رئیس صدایش می کردند نه سرمربی ، حالا شاکی است که چپرا وسط یک دعوا ، در شرایطی که او دیگر آن امپراطور محبوب نبوده و رقیبی داشته که هوادارانش کم نیستند ، سکوت کرده اند. تقریبا تیرماه 95 بود. همان شروع دعواهای بین کارلوس و برانکو. در روابط عمومی فدراسیون فوتبال روبرویش نشسته بودم. قبلا روزهای عصبانی زیادی از این مربی دیده بودم. مثلا روز باخت به ازبکستان به تهران. همان شب یادم هست که بعد از دیدن حالتش به دوستانم گفتم دیگر رحمتی جایی در ترکیب اصلی تیم کی روش نخواهد داشت. دقیقا هم همین اتفاق افتاد.
یا روزی که با اسدی دعوایش شده بود و با هم تلفنی حرف می زدیم. این بار اما با همه دعواهای قبلی اش فرق داشت شرایط. او برای اولین بار با حریفی نبرد می کرد که محبوبیت داشت. مهمتر اینکه جنگ های طولانی قبلی ، کارلوس را تبدیل کرده به چهره ای عصبی که همه می گویند عادت دارد به فریاد زدن. موفقیت های پرسپولیس هم در این جنگ ، او را به گوشه رینگ برده بود. کارلوس در این گارد دفاعی فکر می کرد نیاز است بخشی از حرف هایش را تیم دستیارانش بزنند اما آنها هم شاید همین حس کارلوس را داشتند و ترسیده بودند خود را با محبوبیت رقیب نوظهور سرشاخ کنند و سکوت شان خشم رئیس را رقم زد.
کارلوس از همان ابتدای ورود به دعوا با برانکو می دانست دارد قمار می کند اما قمار کرد چون برانکو آگاهانه داشت سبد محبوبیت برانکو را شخم می زد.
کارلوس در همه این 5 سال تاکتیک ویژه ای برای مدیریت داشته. انتقاد بدون قطع از شرایط و امکانات. همیشه او خواسته هایش را در سقف نگه می داشت و توقعات از تیم را در کف. تاکتیکی که تا قبل از برانکو و موفقیت تیمش داشت جواب می داد. کارلوس شباهت زیادی به این دلواپسانی داشت که همه زیاد اطرافمان دیده ایم. با این تفاوت که او اقلا کارش را خوب بلد بود. منافعش با منافع ملی گره می خورد و بلد بودن فرمول موفقیتش ، تیم ملی مان را هم به یک تیم پیروز تبدیل کرده بود و کرده است. او تاکتیک خاصی دارد. همه فشار و عصبیت را پشت در اردوی تیمش نگه می دارد و درست در 48 ساعت پایانی تا مسابقه ، طوری شیفت می کند که شگفت زده تان کند. حرف های کارلوس آرام را در دوحه ببینید . او انگار یکی دیگر است. یک آدم ریلکس و راضی که برای موفقیت آمده است.
کارلوس عادت دارد به این شل و سفت کن های بی پایان. او بی شک بعد از بازی با چین در تهران ، چالشی جدید به پا می کند اما تا آن زمان شادمان می کند از موفقیتی بزرگ. او یک تکنیسین است که تا آخرین لحظه امیدوار نگه مان خواهد داشت.
با همه دعواهایش ، همه استرسی که همیشه تا قبل از مسابقه با او داریم ، یادتان نرود کارلوس کسی است که می داند چه می کند. اگرچه رفتارش با دستیارانش یا در خیلی از چالش های دیگر نپسندیم ، دلیلی نمی شود که حتی بر لحظه ای در اعتمادمان به او مثل همه این پنج سال ، تردید کنیم.