نگاهی به مواضع چهره هایی که امروز خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری گرم می کنند، نشان می دهد همه آنها می خواهند و می کوشند فارغ از سابقه گذشته کاری خود، یک اقتصاددان متبحر نزد مردم شناخته شوند. هر کدام طوری سخن می گویند که ناجی کشور و ملت هستند و اگر نامزد پیروز لقب نگیرند اوضاع اقتصادی کشور آنقدر بغرنج و بحرانی می شود که نظام را به خطر می افتد.
اما احمد کریمی اصفهانی عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری نظری دیگر دارد و معتقد است: آنها ژستهایی را می گیرند ولی بالاخره مردم اگر به حرف طرف اعتقاد پیدا نکنند، رای نمی دهند.
این چهره سیاسی اصولگرا در طول گفتگو با خبرآنلاین حاضر نشد درباره 14 چهره اصولگرا حتی یک جمله توصیفی بگوید و استدلالش همی این بود که «نمی تواند در مورد برخی بگوید که این آقا پرونده دارد.»
تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد و حلقه اطراف او، تکلیف گرایی پایداری و سیاست ورزی آیت الله مصباح دیگر محورهایی بودند که مفصل با کریمی اصفهانی درباره آنها گفتگو کردیم.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
***
الان وقتی به فضای سیاسی کشور نگاه می کنیم می بینیم جناح منتقد دولت که اکثریت قریب به اتفاق اصولگرا هستند در دو ماه مانده به انتخابات اقتصاددان شدند یعنی چهره های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا فعال در حوزه دیپلماسی نیز ژست اقتصاددان بودن می گیرند، به عنوان پیشکسوتی که در حوزه بازار فعالیت دارید و معادلات عرصه اقتصاد کشور را می شناسید بفرمایید کدامیک از 14 نفری که در جبهه مردمی نیروهای انقلاب معرفی شدند و قرار است نامزد نهایی از میان آنها انتخاب شود می تواند اگر رئیس جمهور شود وضعیت کشور را متحول کند؟
بارها از امام و رهبری شنیدیم که گفتند "مردم ولی نعمت ما هستند" پس ما باید قدردان این نعمت باشیم. بالاخره همه یک ظرفیت ندارند. پس توقع نباید این باشد که مشکلات و سختی ها نمی تواند هیچ یک از مردم ایران را از میدان به در کند. بخشی از این مشکلات به حوزه اقتصاد بر می گردد. اول انقلاب نگاه بر این بود که با یک اقتصاد دولتی متمرکز می شود خوب کشور را اداره کرد که آثار آن تفکر را هنوز شاهد هستیم. سپس جنگ تحمیلی را شاهد بودیم که کمبودها و سختی هایی را موجب شد و بیشتر مسئولان اجرایی دهه شصت را به سمت دولتی و کپنی کردن امور سوق داد و امروز هم می بینیم همچنان این وضعیت به قوت خود باقی است. 80 درصد اقتصاد کشور دولتی است. 8 درصد منابع جهانی در ایران است در حالیکه ایران یک درصد جمعیت جهان را دارد. با این سرمایه غنی نیروی انسانی اگر مسیر درستی را طی می کردیم قطعا باید امروز در یک جایگاه رفیع قرار می گرفتیم.
اینکه در چشم اندازه 1404 آمد که باید کشور نخست منطقه شویم توهم نبود بلکه واقعیتی بود که می شد به آن جامعه عمل پوشاند. وقتی می توانیم بگوییم که اقتصاد کشور مسیر درستی را دارد طی می کند که در کشور بیکار نداشته باشیم. امروز از پرچالش ترین مسائل کشور اشتغال است با چه توجیهی مسئولان ما می گویند این مسئله را حل کردند؟ چرا اینقدر طلاق در کشور ما روز به روز در حال افزایش است؟ چرا اقبال جوانان به ازدواج کم است؟ چرا هرچه می گذرد به تعداد معتادان کشور افزوده می شود؟ چرا با همه برخوردهای نیروی انتظامی، سرقت در جامعه ما افزایش پیدا کرده است؟ زمانی ما می توانیم بگوییم ملت خوبی داریم که شاد باشند نه آنکه همه در یک وضعیت گرفته ای به سر ببرند. اینها همه متأثر از اقتصاد فاسد و فقدان یک قانون جامع و پیشگیرنده در مقابل مفاسد اقتصادی است.
اکثر کسانی که در کشور ما کاندیدا می شوند، زمانی که می آیند مطالبی را صحبت می کنند که اصلا با دودوتا چهارتا نمی خواند. مثلا فرض می کنیم کسی از یارانه هایی صحبت می کند که اگر 45هزار تومان است من 250هزار تومان می دهم!
در چنین شرایط بد بیکاری که جوان ما نمی تواند نیازهای مالی خود را برطرف کند با تعدد فسادهای مالی هنگفت مواجه هستیم. آیا نمی شود جلوی این فسادهای مالی را گرفت؟ بله می شود یکی از عوامل فساد اقتصادی این است که اقتصاد کشور ما دولتی است. سال 84 مقام معظم رهبری سیاست های اصل 44 قانون اساسی را ابلاغ کردند و یک سال بعد 60 نفر از شخصیت های سه قوه را دعوت کردند و گفتند "من فکر می کردم با ابلاغ سیاست های اصل 44 قانون اساسی انقلابی در حوزه اقتصادی کشور به وجود می آید". البته این یک واقعیت بود یعنی اگر درست اجرا می شد و به در مسیر درستی قرار می گرفتیم این مسئله دست یافتنی بود. از سال 84 تاکنون مقام معظم رهبری بیشتر شعارهای سال را اقتصادی اعلام کردند ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. هر سه قوه باید در این زمینه عمل می کردند و امروز فقط نباید این مسئله را از چشم دولت دید. اگر مجلس جدی اجرای قوانین را از دولت پیگیری می کرد آیا الان در این وضعیت بودیم؟ واقعیت این است که ما شاهد نظارت جدی در این زمینه نبودیم.
بالاخره نگفتید کدامیک از 14 نامزد نهایی جمنا می توانند این کارها و دغدغه هایی را که شما برشمردید انجام دهد؟
طبیعتا باید کسی باشد که توانایی انجام این نوع کارها را داشته باشد. ما باید بدانیم که خرابی وضع اقتصاد، نگرانی و بیکاری مردم امنیت کشور را به خطر می اندازد، بالاخره 38 سال است که مردم تحمل کردند در 10-12 سال اخیر هم وضع بدتر شده است. یک زمانی می گفتیم امکانات نیست اما در 10-12 سال اخیر مواقعی بود که امکانات هم وجود داشت. در دولت های نهم و دهم به اندازه کل زمان هایی که پیش از آن نفت فروختیم از فروش نفت درآمد کسب کردیم که این رقم را وقتی به درآمدهای حاصل از فروش فرآورده های نفتی اضافه کنیم واقعا باید گشایشی اتفاق می افتاد. متأسفانه این فرصت های خوب را هم که در مقاطعی داشتیم از دست دادیم. حالا کسی که می خواهد بیاید اول باید خودش را ارزیابی کند. آیا توان برخورد با مشکلات و رفع موانع را دارد یا خیر. امروز متجاوز از 1500 مانع برسر راه تولید کشور وجود دارد آیا کسی که می آید می تواند همه پرده ها را کنار بزند و با مردم رُک و رو راست صحبت کند؟ آیا می تواند خیلی از مسائلی که در درون قوه مجریه است با آنها برخورد کند؟
در بین این 14 نفری که جمنا معرفی کرده چنین کسی وجود دارد؟
همه اینها که به صورتی احمدی نژاد را مرشد خودشان می دانند اما این خودِ این مرشد برای کشور چه کار کرد؟ جز تخریب و اینکه 30 سال مملکت را به عقب راند
این سئوال راحتی نیست که من یک دفعه نفی یک مسئله ای را بکنم.
خوب بگویید چنین کسی در بین آن 14 نفر وجود دارد؟
نه می توانم بگویم هست و نه می توانم بگویم نیست.
چرا؟
عرض می کنم. کسی که می آید اول باید بداند که می خواهد رئیس قوه مجریه شود.
خوب اینها همه افراد اجرایی بودند؟
اکثر کسانی که در کشور ما کاندیدا می شوند، زمانی که می آیند مطالبی را صحبت می کنند که اصلا با دودوتا چهارتا نمی خواند. مثلا فرض می کنیم کسی از یارانه هایی صحبت می کند که اگر 45هزار تومان است من 250هزار تومان می دهم!
آیا چنین چیزی می شود؟
سوالم این است که ملت ما اول باید ارزیابی کنند که مگر قوه مجریه می تواند
قانون وضع کند؟ اصل حرف این آقا پوچ است. کاری به اسم ندارم و ممکن است کسانی دیگر
هم چنین ادعایی داشته باشند. ما در دولتهای نهم و دهم یک مشکل بزرگ داشتیم و آن
اینکه اگر یارانه ای پرداخت شد، 50 درصد بودجه اش در آن روز نبود. همان روز اصلا
نباید چنین چیزی می شد بلکه باید در یک جایگاهی قرار می گرفت که اول بودجه منابعش
پیش بینی شود و بعد هزینه شود. قبل از اینکه منابع را ببینند، هزینه کردند. امروز
برای اینکه فقط مردم را فریب دهند، از 250هزار تومان می گویند.
اصلا چنین کسی نمی
تواند با این نوع شعارها در قوای دیگر ورود کند و بگوید چنین و چنان می کنم یا بگوید
من می گیریم و می بندم! که این بگیر و ببند با قوه قضائیه است. رئیس جمهور فقط
مجری است. اگر مجری، یک مجری خوب باشد موظف است که قوانین را رعایت کند. آقای
احمدی نژاد متجاوز از دوهزار قانون که باید اجرا می شد را اصلا ابلاغ نکرد و این
یک خیانت بزرگ برای مملکت بود که در واقع ورود به حوزه اختیارات قوه مقننه است.
موقعی که آمد از 300 اسم در جیب خود خبر می داد که از مفسدین اقتصادی هستند. این
دخالت در قوه قضائیه است ضمن اینکه خلاف می گفت.
ببینید! از دو حال خارج نبود؛ بر
فرض وجود این 300 اسم، او فقط وظیفه داشت که به قوه قضائیه گزارش کند نه اینکه
اعلام کند که اگر این تعداد وجود داشته و او اعلام نکرده، خائن بوده و اگر هم
نبود، آدمی که دروغ می گوید اصلا نمی تواند رئیس جمهور باشد. اما هیچ برخوردی در
این کشور با چنین فردی نشد. از همین امروز شورای نگهبان باید درمورد این 14 نفر و
چه فرد دیگری که وارد می شود بررسی کند. اگر کسی ورود در گار قوای دیگر کرد، به
عنوان یک متخلف محسوب شود. آدمی که خلافکار است، اصلا نمی تواند به عنوان رئیس قوه
مجریه باشد. چرا بگوییم که آن آقا یک پرونده دارد یا شایستگی ندارد؟ اینها چیزهایی
است که باید در نظر بگیرند و نگذارند که امروز رئیس جمهور شود. کسی که رئیس جمهور
شد، چاره ای نداریم برای اینکه در دنیا نریزیم، حمایتها را داشته باشیم. اینکه
مقام معظم رهبری فرموده اند من حمایت کرده ام، می کنم و خواهم کرد مورد قضاوت
اشتباه برخی واقع شده است. در واقع ایشان رای مردم را مدیریت می کند و در هنگام تنفیذ،
رای مردم را در نظر می گیرند.
*واقعیت این است که امروز برخی چهره های نزدیک به آقای احمدی نژاد مثل آقای بذرپاش و بقایی و زریبافان که عنوان رجایی دوران را برای خودشان انتخاب کردند مواجه هستیم، آنها فکر می کنند فضای امروز مشابه سال 84 است بنابراین می خواهند شبیه احمدی نژاد یکسری صحبتها را مطرح کنند تا رأی بیاورند. آیا می توانند موفق شوند؟ الان می بینیم حلقه نزدیک به آقای احمدی نژاد درخت می کارد و می گوید که من سبز سبزم! آقای مشایی به آقای خاتمی نامه می نویسد و آقای احمدی نژاد درخواست ملاقات می کند. یعنی یکسری روش های پوپولیستی را با همین وعده یارانه ها و رجایی دوران خواندن خود و پوشیدن کاپشن احمدی نژادی دنبال می کنند و یک بحث ارتباط با نخبگان و دانشگاهیان و روشنفکران را با لباس سبز پوشیدن و کنار درخت ایستادن. درواقع اینها هم بدنه پوپولیستی و هم بدنه روشنفکری را می خواهند اینگونه تحریک کنند. فکر می کنید موفق می شوند؟
ببینید! همه اینها که به صورتی احمدی نژاد را مرشد خودشان می دانند اما این خودِ این مرشد برای کشور چه کار کرد؟ جز تخریب و اینکه 30 سال مملکت را به عقب راند، چیز دیگری هم هست؟ حالا اینها می خواهند زیرمجموعه او باشند و او را مرشد خود بدانند و حرفهای او را تکرار کنند! از این تفکر خیلی متاسفم ولی تقریبا دیگر ملت ما به این تفکر رای نخواهند داد.
*یعنی مردم باور کرده اند که تفکر احمدی نژادی، تفکر درستی نیست؟
این صحبت رهبری خیلی ظریف است. دلم می خواهد مردم ما که خیلی هوشیارند، هوشیارتر بشوند و دقت کنند. فتنه را شاید به راحتی بتوان تحلیل کرد که در صدر اسلام هم داشتیم. می توان گفت که ما چشم فتنه را درآوردیم اما انحراف چیزی نیست که براحتی بشود. 1400 سال است انحرافی که در ثقیفه بوجود آمد، امروز هم وجود دارد و دنیا را به آتش می کشد. اصلا انحراف به راحتی قابل جمع و جور کردن نیست. قصد ایجاد اختلاف ندارم و امیدوارم که برادران اهل تسنن ما هم این حرف مرا به خوبی متوجه شوند. من می خواهم بگویم که ما اسلام داریم و با همدیگر مشترکات زیادی داریم. حتما در مقابل دشمن مان می ایستیم ولی این را بدانیم که اگر ثقیفه تشکیل نشده بود و امورات آن چیزی که امر اسلام بود و خدا می خواست، شده بود، امروز جهان غیر از آن چیزی بود که شاهدش هستیم.
احمدی نژاد موقعی که آمد از 300 اسم در جیب خود خبر می داد که از مفسدین اقتصادی هستند. این دخالت در قوه قضائیه است ضمن اینکه خلاف می گفت. ببینید! از دو حال خارج نبود؛ بر فرض وجود این 300 اسم، او فقط وظیفه داشت که به قوه قضائیه گزارش کند نه اینکه اعلام کند که اگر این تعداد وجود داشته و او اعلام نکرده، خائن بوده و اگر هم نبود، آدمی که دروغ می گوید اصلا نمی تواند رئیس جمهور باشد. اما هیچ برخوردی در این کشور با چنین فردی نشد.
انقلاب ما که دنباله رو اسلام است و با پایه گذاری امام شکل گرفت چنانچه توسط احمدی نژاد به انحراف کشیده نمی شد، خیلی از مسائل قابل حل بود. بعید می دانم به سادگی جبران شود. بعضی مواقع هم به صورتی صحبت می کند که ناراحت کننده است. مثلا از این حرف که خیلی هم سعی کرد آن را تکرار کند؛ «مردم ما فکر می کنند مثل دوره ناصرالدین شاه خزانه ای هست و پول می ریزیم» آنقدر مردم و ملت ایران را کوتاه فکر می داند و تحقیر می کند همچون استکبار که تمام هم و کارش این است که ما را تحقیر کند و بتواند بر کرسی پیروزی بنشیند، احمدی نژاد اینطوری صحبت می کند. من دلم می خواست مردم دقت کنند. از یک موضع بالایی صحبت می کند که خود این قابل بحث است و شاید یک چیزهایی را الان که در دل نسبت به این آقا دارم، نتوانم عنوان کنم. ولی واقعیت این است که همان چیزی را دنبال می کند که تحقیر ملت است. اما تو چه کاره هستی که فکر می کنی خزانه زمان ناصرالدین شاه است؟ امروز در کشور ما ولی فقیه هست. آقای احمدی نژاد به چه دلیل به خودش حق می دهد که مردم را تحقیر کند و به دوران ناصرالدین شاه برگرداند؟ ببینید! ایشان با این نوع صحبتها می خواهد که برای خودش محمل درست کند که دوستان خودش هم تقریبا همین حالت را دارند. لذا من نگران نیستم چون ملت ما تا حدود زیادی این موضوع را متوجه شده است و دیگر به این تفکر برنمی گردد و این تا حدودی با دقت به آمار و نظرسنجی ها بدست می آید. بحث دیگر وجود پرونده های سنگین برخی از این آقایان است.
اطرافیان آقای احمدی نژاد؟
پرونده های سنگین دارند و اینکه می خواهند به عنوان کاندید مطرح شوند، برای من مسئله است. آیا خود این یک برنامه برای ایجاد یک فساد و رساندن مردم به یک جای دیگر نیست؟ اینها اتفاقاتی است که دارد می گذرد. ولی من معتقدم که حتما خیلی از این افراد از فیلتر شورای نگهبان گذر نکنند. مردم ما باید دقت کنند که خدای ناکرده اگر این تفکر به هر کسی رسید، حتما بداند که مشی احمدی نژاد را دارد و به هیچ عنوان رای ندهد وگرنه همان طورکه مملکت را به عقب راندند، مجددا هم خواهند راند.
*یعنی اصولگرایان نسبت به انحرافی که این نوع تفکر وارد می کند، هشدار خواهند داد؟
ما معتقدیم که هم مردم این تفکر را پذیرا نیستند و هم بالاخره با سازوکاری که نهادینه شده، ان شاءالله بتواند چنین آگاهی را پیاده کند. این آقایان به نظر من زیاد جایگاهی ندارند و اگر اینها هم دقت نکنند ولی مردم به علت اینکه اینها را خوب می شناسند، شاید به خیلی از اینها رای ندهند. معتقدم حتما کسی که می آید باید قبلا تیمش را معرفی کند. یعنی یک تیم توانمندی که در مسائل اقتصادی حرف برای زدن داشته باشد. در مسائل اجتماعی، اشتغال، درمان، آموزش و پرورش، نظامی و ... باید مطلب داشته باشد و از قبل هم برنامه بدهد.
آقای جلیلی الان به جناح اصولگرا پاسخگو نیست و هرچه هم دعوت شده تا در قالب همین ائتلاف اصولگرایان جلو بیاید، نپذیرفته و رغبتی نداشته و اصلا تحویل نگرفته است. در حوزه دیپلماسی هم دیدیم که بعد از مذاکرات نه به مجلس و نه رسانه ها پاسخگو نبود. در صورتی که بارها و بارها آقای ظریف مقابل قوه مقننه و رسانه ها قرار گرفتند و توضیح دادند. وقتی آقای جلیلی خودش را پاسخگو به اصولگرایان نمی داند، فردا انتظار دارید که اگر رئیس جمهور شد، به مردم و جریان اصولگرا پاسخ بدهد؟
شما با مصداق می فرمایید و من می خواهم روی برنامه متمرکز شوم. اول اینکه کسانی که از طریق پایداری ها پشتیبانی می شوند در قبل هم همینطور بوده که اگر منافع شان تامین نمی شد، بازی را به هم می زدند و این روش پایداری هاست و علتش هم این است که افراد و تشکل هایی در جامعه داریم که خودشان را برتر از دیگران می دانند. یا فرضا به عنوان شهروند ممتاز این کشور هستند.
*می گویند ما خالص ترین اصولگرایان هستیم!
بله، اصلا خود کسانی که اینچنین تفکری دارند، رد هستند. چون ما در اسلام نداریم که کسی خودش را برتر از دیگری بداند بلکه در اسلام باید دیگران را از خودمان بهتر بدانیم. لذا این باعث می شود که جمعی بتوان کار کرد. اما قرار شود که سر و گردن خودمان را بالاتر بدانیم...
*اما می گویند که ما داریم به تکلیفمان عمل می کنیم.
در تکلیف اشتباه می کنند. بعضی از بزرگان ما هم هستند که ممکن است در کنار پایداری باشند و بعضا از این مطالب می گفتند که ما به تکلیف عمل می کنیم اما من معتقدم که در تشخیص تکلیف اشتباه می کنند. چرا نام مالک اشتر به عنوان یک سردار همچنان می درخشد؟ علتش این است که از امامش تبعیت کرد. مالک پشت چادر معاویه بود که اگر شمشیر پایین آمده بود، دیگر اثری از آثار معاویه نمی ماند ولی موقعی که امام علی (ع) می فرماید اگر می خواهید اسلام بماند، شمشیرت پایین نیاید. مالک به تکلیف خودش عمل کرد، نقش رهبری جامعه در جامعه چیست؟ تکلیف را در جای دیگر معین می کنند. تکلیف را پایداری و سایر جبهه ها مشخص نمی کنند. تکلیف باید در جای خودش مشخص شود و این جایگاهی نیست که آقایان اظهار می کنند. اگر کسی ورود به قوای دیگر کرد، کسانی که برتری خودشان را نسبت به دیگران به رخ می کشند، دیگر جایگاهی برای کاندیداتوری ندارند لذا اینها اتوماتیک رد هستند.
تکلیف را پایداری و سایر جبهه ها مشخص نمی کنند. تکلیف باید در جای خودش مشخص شود و این جایگاهی نیست که آقایان اظهار می کنند. اگر کسی ورود به قوای دیگر کرد، کسانی که برتری خودشان را نسبت به دیگران به رخ می کشند، دیگر جایگاهی برای کاندیداتوری ندارند لذا اینها اتوماتیک رد هستند
کسانی که پرونده های سنگین دارند اصلا قابل بررسی کردن نیستند. همان موقع که بررسی کردند این اتفاق افتاد. موقعی که 5 نفر داشتند بررسی می کردند که احمدی نژاد بیاید خلافی مرتکب شدند که اصلا او را جزو اعداد بررسی آوردند. قبل از تعیین تکلیف گفتم که اصلا آوردن آقای احمدی نژاد جزو اعداد کاندیداها و بررسی کردن اشتباه است و این را به بزرگان هم گفتم. زمانی که می خواست به نتیجه برسد به خاکی زد و اصلا در آن جلسه ارتباطات که مجموعه اصولگرایان حضور داشتند، حضور پیدا نکرد. در واقع نشان می داد که می خواست چه کار کند. او بدترین خلاف را در مملکت کرد که در پی آن شخصیتها را شروع به شکاندن کرد.
*واقعیت این است که آقای مصباح در همان انتخابات سال 84 برخلاف اینکه آقای احمدی نژاد بازی اصولگرایان را بهم زد، او را اصلح دانست. سال 92 هم آقای جلیلی را اصلح دانست و...
من به خودم اجازه نمی دهم که در حوزه علماء وارد شوم ولی باید بگویم که قبل از جلیلی، لنکرانی را به عنوان شخصیتی که در زمین و آسمان برترین است، می شمرد. علی رغم اینکه ایشان از نظر خانوادگی مشکلاتی داشتند و پدرش فراری بود. بعد هم به جلیلی رسید. ممکن است علماء در حوزه فقهی محترم و باتقوا و مهارتهایی داشته باشند ولی به نظر می رسد که در سیاست ورزی باید یک مقدار دقت بیشتری بکنند. به نظرم باید نظر اجماع علماء به یک چیزی برسد. هر کدام علما به طور تک تک اظهارنظر کنند و فردی را از نظر خود اصلح بدانند که سنگ روی سنگ بند نمی شود. بالاخره با مشورت ها می توان به آن تکلیف رسید که در آنجا هم تکلیف یک سازوکار خاص خودش را دارد. فرض کنیم 5 عالم بخواهند بدون ملاحظاتی به یک تکلیف برسند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود. ما یک رئیس جمهور می خواهیم، به 5 نفر برسند و هر 5 نفر هم بگویند که ما تکلیف داریم! درحالی که این تکلیف نیست. تکلیف جمعی مهم است.
حتی در مورد مسئله اصلح هم کار راحتی نیست. یک کسی اصلح در اسلام شناسی و کسی اصلح در کاری خاص است و یک موقع هم کسی را برای ریاست جمهوری می خواهیم. رئیس جمهور باید در تمام شئون نظام و مملکت داری صاحب نظر باشد. حالا نه آنکه در همه موارد خودش صاحب نظر باشد اما حداقل قدرت مدیریتش به نحوی باشد تا تیمی که در کنار هم قرار می دهد، بتواند تمام مشکلات مملکت را حل کند. ممکن است یک رئیس جمهور تخصصی هم داشته باشد ولی بالاخره این برای کار ریاست جمهوری کفایت نمی کند. کار ریاست جمهوری یک کار مهمی است و آن اینکه باید تمام شئون با کادر و برنامه قوی و از پیش تعیین شده باشند و از آن مهمتر اینکه معتقدم رئیس جمهوری که می آید باید با گذشت زمان درصدی که در برنامه اش پیش بینی کرده را نشان دهد.
نمی شود که یک رئیس جمهور وعده حل اشتغال را تنها برای دان پاشیدن بدهد اما در چهارمین سال ریاست جمهوری خود بخواهد این کار را انجام دهد چون دوباره فکر انتخابات بعدی است. در ابتدا که در یک جمع 20 نفره خدمت آقای روحانی رسیدیم، گفتم که 4 سال زمان کمی نیست و کسانی مثل امیرکبیر را داشتیم که 37 ماه صدارت کرد و این همه فتوحات از خود باقی گذاشت. حتما باید برنامه ریزی طوری باشد که به تدریج کارها پیش رود. گذشته از آن هم مشکلی در مجلس و ریاست جمهوری ما وجود دارد که هر رئیس جمهوری برای تنظیم کارها و پیاده کردن برنامه اش نیازمند زمان چندماهه است. آخر دوره هم فکر انتخابات بعدی است. اینکه ملاحظاتی برای حفظ رای برای دور آینده داشته باشد یک نقص بزرگ نظام ما هم در مجلس و هم دولت ماست. در صورتی که مجلس دیگر جایی نیست که حوزه انتخابیه مطرح باشد. یک نماینده باید برای کل نظام فکر کند و نه فقط برای یک حوزه انتخابیه و با وزراء معامله گر باشد و تقاضاهایی داشته باشد که دور آینده هم بخواهد حفظ شود. اما نمایندگان و رئیس جمهور از همان اول برای حفظ آراء کار می کنند که نقض بزرگی در کشور ماست.
متاسفانه بعضی مواقع پیش می آید که طرف حتی می خواهد که قانون را هم دور بزند. یعنی در مدت هشت ساله ریاست جمهوری اکتفاء نمی کند و به مانند احمدی نژاد دنبال محللی است که 4 سالی کنار باشد و دوباره هشت سال بر دوش این ملت سوار شود. این متاسفانه نقضی است که حتما باید در قوانین مان آن را پیش بینی کنیم و رفع این مشکل را داشته باشیم.
از سیاست ورزی آقای مصباح به شخصه چه ارزیابی دارید؟ موفق بوده اند یا نه؟
ببینید! من دوباره هم عرض می کنم. ما در اسلام مشورت داریم و مشورت می تواند عمل شود. طبیعی است که به تنهایی هیچکسی نمی تواند بخصوص در سیاست که خیلی ظریف است، حرکت کند. باید تمام مسائل را ببیند و این نمی شود که در یک زاویه ای حرکت کنیم و زوایای دیگر را نبینیم. این نمی شود که من شخصی حرکت کنم. اصلا بدسیاستی و بی سیاستی یعنی اینکه من به تنهایی حرکت کنم.
شما معتقدید که حلقه احمدی نژادی ها موضوعیت پیدا نمی کنند چون شورای نگهبان و مردم حواسشان هست. آیا پایداری می تواند بازی اصولگرایان را بهم بزند؟
بالاخره اگر نگوییم بهم می زند اما می تواند سر راه اصولگرایان مشکل ایجاد کند. علی رغم اینکه خودم فکر می کنم یک اصولگرا هستم، اما سعی نکرده ام یک بعدی صحبت کنم. مسئله تندروهای هر دو جناح، باعث ضرر و زیان و مشکل برای نظام شده است. ضمن اینکه برای جناح خودشان هم دردسر ایجاد می کنند.
کسانی که پرونده های سنگین دارند اصلا قابل بررسی کردن نیستند. همان موقع که بررسی کردند این اتفاق افتاد. موقعی که 5 نفر داشتند بررسی می کردند که احمدی نژاد بیاید خلافی مرتکب شدند که اصلا او را جزو اعداد بررسی آوردند. قبل از تعیین تکلیف گفتم که اصلا آوردن آقای احمدی نژاد جزو اعداد کاندیداها و بررسی کردن اشتباه است و این را به بزرگان هم گفتم. زمانی که می خواست به نتیجه برسد به خاکی زد و اصلا در آن جلسه ارتباطات که مجموعه اصولگرایان حضور داشتند، حضور پیدا نکرد. در واقع نشان می داد که می خواست چه کار کند. او بدترین خلاف را در مملکت کرد که در پی آن شخصیتها را شروع به شکاندن کرد.
*یعنی الان پایداری این نقش را ایفاء می کند؟
پایداری و هر کسی که تندروی می کند. در اصلاح طلبان هم همینطور است. ما شاهد مواردی هستیم که گهگاهی به نوعی حرکت می کنند. این نیست که فقط دشمن یا رقیب مشکل ایجاد می کند بلکه بعضی موقع، بد حمایت کردن دوست هم خودش خیلی ضرر می زند و نقش بعضی تندروها این است که روی هر کاری مشکل بگذارند.
یعنی پایداری را مصداق طیف تندروی جریان اصولگرا می دانید؟
ببینید! اگر خود را تعدیل نکند در مراحل قبل چنین مواردی را شاهد بودیم. این دفعه هم همه تقریبا جمع شده اند. اگر حرف حق دارد او هم می تواند جمع شود و این مطلبی است که باید به آن بپردازیم. در دو جناح ما تندروها باعث ضرر و زیان نظام خواهند شد.
*در مورد جبهه پیروان خط امام و رهبری، موتلفه آقای میرسلیم را به عنوان نامزد حزبی به جبهه مردمی نیروهای انقلاب معرفی کرد. آیا آقای میرسلیم، نامزد جبهه پیروان هم هست؟
هر تشکلی حق دارد که کاندیدایی داشته باشد اما این به این معنا نیست که این کاندیدا، نهایی است. با توجه به اینکه موتلفه احدی از مجموعه جبهه پیروان است، طبیعی است که کاندیدا مورد احترامش باشد. ولی ما مجموعا پذیرفته ایم که جمنا به هرکسی رسید ما به جمع بندی برسیم و نتیجه گیری آنها را مبنای نظر خودمان قرار دهیم. حالا اگر به آقای میرسلیم هم رسید، همینطور است.
*یعنی جبهه پیروان نامزدی را به جمنا معرفی نکرد؟
جمع ما و همه نامزدهایی که آمده اند، چون این سازوکار را پذیرفته اند، فعلا با این سازوکار پیش می رویم.
*موتلفه میرسلیم را معرفی کرد. جبهه پیروان هم نامزد خاصی را معرفی کرده است؟
نه، جبهه سازوکار جمنا را قبول کرده است و در مجموع هرچه جمنا بگوید. نقش موتلفه را از سال 42 باید در نظر بگیریم. نه اینکه بگوییم یک مشت بازاری
سنتی چه کاره اند که بیایند؟! کمی به عقب برگردیم کسی که همراه امام از قبل 42 و
بیشتر حرکات و همپای روحانیت حرکت می کرد، چه قشری بود؟ آیا غیر از بازاریان
بودند؟ آیا تمام کسانی که در سال 42 در ماجرای حسنعلی منصور حضور داشتند غیر از
بازاریان بودند؟ اول انقلاب خیلی از اینها در خیلی از مناصب بودند. من خودم یک
مقدار زیاد در زندان قصر، دادستانی و وزارت کشور بوده ام در صورتی که دلیلی ندارد
و من باید پی کسب و کارم باشم.
اما به دلیل اعتقادم حضور داشتم. بازاریان همه به
همین سبک بودند. خیلی از موتلفه ای ها هم در این رابطه تمام هم شان این بوده که
اسلام باشد و بعدها اینطوری تقسیم بندی شد. اصلا یک روزی مسئله این جناح و آن جناح
و راست و چپ و روحانیت و روحانیون نبود. بعدا با تفرقه ای که ایجاد شد، اینگونه شد
وگرنه ملت ما باید یکپارچه پی اسلام می بود و موتلفه این نقش را داشته و هنوز هم
دارد. بازوی قوی ولایت است و هیچ اجازه نمی دهد. هر نوع حرکتی که ضدانقلاب باشد و
در مقابل اسلام باشد، طبیعی است که اولین سربازانی که قدعلم خواهند کرد، موتلفه
است. به نظرم این تحلیل یک مقدار تحریف است.
*یعنی جبهه پیروان واقعا به آقای میرسلیم باور دارد؟
حتما آقای میرسلیم را باور دارند. آقای میرسلیم در کارنامه خود سمت وزارت دارد و مشاورت های قوی کشور را داشته است. آقای میرسلیم فردی است که در میان تمام کاندیداهایی که امروز مطرح هستند، بی حاشیه ترین و کمترین معونه را برای نظام داشته. یک سر سوزن در تمام زندگی آقای میرسلیم فساد و مسائل و مشکلات نخواهید دید. بالاخره خودش را مطرح کرده. از طرفی هم او نمی گوید که من کاندید هستم که باید به این موضوع حتما توجه کنید. بلکه می گوید که من کاندید یک تشکلی هستم که تشکل مرا معرفی کرده. بدنبال آن حتما با تیم و برنامه می خواهد حرکت کند. اینها موارد مثبت و امتیازات خوبی برای ایشان است.
*پس چرا جبهه پیروان آقای میرسلیم را جدی نگرفت؟
این را از کجا می آورید و چه کسی گفته است؟!
*خودتان گفتید ما هیچ نامزدی را به جمنا معرفی نکردیم.
نه، ما معرفی نکردیم اما موتلفه معرفی کرد دلیلی نداشت که ما دیگر یک دوگانگی در اصل اصولگرایان بوجود بیاوریم. خود جبهه به دنبال این حرکت و سازوکار رفته است.
*اما موتلفه هم در چارچوب جمنا قرار گرفت.
خب، کاندیدش را هم آنجا معرفی کرد.
*جبهه پیروان هم می توانست آقای میرسلیم را معرفی کند.
بالاخره در حرکت کلی حضور داریم و نمی توانیم آن را تکه پاره کنیم. اگر اینطور باشد که جمع بندی آن مجموعه چه می شود؟
*حمایت شما شانس آقای میرسلیم را در انتخاب بالا نمی برد؟
ما پی شانس نیستیم. خیلی ها پی شانس شان می گردند اما ما پی همان تکلیفی هستیم که به شما عرض کردم خیلی مشکل است. فکر تکلیف جمعی هستیم. بله، من ممکن است به یک تکلیفی برسم...
*یعنی اگر آقای میرسلیم را معرفی می کردید، این تکلیف مخدوش می شد؟
حتما تکلیف ما این است که در سازوکار کلی حرکت کنیم و بخشی از آن باشیم. آقای میرسلیم را موتلفه معرفی کرده بود و دلیلی نداشت که ما مجددا معرفی کنیم. به نظرم این نقض غرض خواهد بود.
به عنوان جمع بندی درباره این 14 اسامی نهایی یک جمله توصیفی بفرمایید.
فکر نمی کنم بتوانم. تقریبا نمی توانم بگویم اما نسبت به همه شناخت دارم ولی به نظرم می رسد که این کار صحیح نباشد. مثلا در مورد برخی نمی توانم بگویم که این آقا پرونده دارد! باید بگویم ملت ما پی یک چیزی می گردد که بتواند مشکلاتش را حل کند. این جمع بندی صحبتهای من است. شاید دیگر زیاد اقبالی به اسم جناح نداشته باشد. اصولگرایان بوده اند، اصلاح طلب ها هم بوده اند ولی این 4 سال رونقی در کارشان ندیدند. دولت یازدهم تمام هم خود را برای این برجام گذاشت. ما امروز حاصل چندانی از برجام ندیدیم. ضمن اینکه من برجام را کلی نفی نمی کنم بالاخره محسناتی هم داشته. خلاصه اینکه تاکنون حاصلی برای مملکت و مردم ما نداده. دولت نهم و دهم آن همه مشکلات را ایجاد کرد. اگر بخواهیم ارزیابی کنیم، 20 درصد اصولگرایان و 20 درصد اصلاح طلبان هستند و 60 درصد خاکستری ها هستند. این 60 درصد خاکستریها به رونق زندگی و خیلی از موانعی که سر راهشان هست، می اندیشند و اینکه چه کسی می تواند این مشکلات را حل کند؟
همه کاندیداها ژستهایی را می گیرند ولی بالاخره مردم اگر به حرف طرف اعتقاد پیدا نکنند، رای نمی دهند. باید اعتقادی باشد. باید راهبردی با مردم صحبت کنند. اینکه بیکاری را چطور می تواند حل کند؟ مردم باید بپذیرند، دیگر شعاری حرف زدن گذشته است. به نظرم می رسد که حداقل 60 درصد بهتر از 20 درصد ما و 20 درصد اصلاح طلبان عمل خواهد کرد. اصلا آن چیزی که تعیین می کند همان 60 درصد خاکستری است که به نظرم می رسد آدم های زیرکی باشند. چون نگاه نمی کنند که دنبال ما یا اصلاح طلبان بروند. بلکه دنبال مطلباتشان هستند.
*آیا این 60 درصد خاکستری حاضرند جذب یکی از این 14 تایی که در جمنا مطرح هستند، بشود؟
این 60 درصد در مقام این هستند که چه کسی می تواند مشکلاتشان را حل کند؟ اصلا فکر 14 تا نیستند. وقتی بیش از یکی، دو نفر بیکار در خانواده ها وجود دارد، بزرگترین غم آنها این است که کسی اشتغالزایی کند. اما او کیست؟ نگاه نمی کند که او اصلاح طلب یا اصولگراست. ممکن است 20 درصدی که اصلاح طلب یا 20 درصدی که اصولگرا هستند، فلش شان به سمت کاندیدایی باشد که جناحشان معرفی می کند ولی 60 درصد باقیمانده دیگر این کار را نمی کنند. 60 درصد دنبال منافع و تامین حداقل معیشت زندگی اش است.
*مثلا چهره ای مثل آقایان رئیسی، ضرغامی یا جلیلی که هر کدام سوابقی داشته اند. مثلا آقای رئیسی سابقه قضاوت، آقای جلیلی سابقه دیپلماتیک داشته و آقای ضرغامی سابقه فرهنگی داشته، آیا چهره هایی مثل اینها می توانند چند موضع اقتصادی بگیرند -که آن هم کاملا مشخص است کسان دیگری این متن ها را آماده کردند- و مردم آنها را به عنوان ناجی اقتصادی وضع موجود بپذیرند؟
ببینید! شما این چند نفر را گفتید اما این چند تا باضافه اصلاح طلب ها. همه
اینها ژستهایی را می گیرند ولی بالاخره مردم اگر به حرف طرف اعتقاد پیدا نکنند،
رای نمی دهند. باید اعتقادی باشد. باید راهبردی با مردم صحبت کنند. اینکه بیکاری
را چطور می تواند حل کند؟ مردم باید بپذیرند، دیگر شعاری حرف زدن گذشته است. به
نظرم می رسد که حداقل 60 درصد بهتر از 20 درصد ما و 20 درصد اصلاح طلبان عمل خواهد
کرد. اصلا آن چیزی که تعیین می کند همان 60 درصد خاکستری است که به نظرم می رسد آدم
های زیرکی باشند. چون نگاه نمی کنند که دنبال ما یا اصلاح طلبان بروند. بلکه دنبال
مطلباتشان هستند. اینکه صحبتها چقدر با واقعیت ها همخوانی دارد؟ اینها می تواند
تعیین کننده باشد. حالا باید ببینیم چه کسی می تواند این نقش را بازی کند. هرکسی
به خوبی بتواند این نقش را بازی کند، به نظر من او برنده میدان خواهد بود. البته
نمی توانیم بگوییم باز هم به آن چیزی که اصل است، خواهیم رسید همانطور که تا حالا
از روز اول انقلاب تا امروز متاسفانه از این اشتباهات فراوان کرده ایم. امیدواریم
که انشاءالله خدا کمک کند. ما دائم نقش خود و جناح ها را مطرح می کنیم که شاید یکی
از اشکالاتمان همین باشد. باید بدانیم خدا هم در این کار نقش دارد. چرا ما
نتوانستیم موفق شویم، به نظر می رسد که خدا را از زندگی مان حذف کرده ایم. اگر خدا
را حذف نکنیم، حتما به یک توفیقی خواهیم رسید.