- اگر ما به دنبال توسعه پایدار در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستیم باید به نهاد واسط دموکراسی را که احزاب سیاسی است اجازه رشد و نمو دهیم
- جریان اصولگرا هویت سیاسی خودش را هنوز مشخص نکرده است
- هنوز مشخص نیست هویت سیاسی قالیباف چیست، این یک نوع فرصتطلبی است که هر جا منافعش ایجاب کرد بگوید اصولگرا هستم و هرجا لازم بود بگوید اصولگرای اصلاحطلب هستم
- کارنامه اصولگراها در دولت نهم و دهم و در مجلس هفتم و هشتم و نهم که اکثریت مطلق را داشتند بسیار ناموفق است
- در این 12 سال مدیریت قالیباف و جریان اصولگرایی بلایی که سر تهران آمد، اگر با برنامه اصولی و منطقی بخواهد اصلاح شود باید دو برابر این زمان صرف شود
- تهران به یک شهر سوخته تبدیل شده است. در حال حاضر شاخص های فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و انسانی تهران از بین رفته است
- در زمانی که دنیا تراکم خیابانی و شهر اتوموبیل محور را کنار گذاشته است ما اتوبان دو طبقه صدر را بر روی گسل فعال زلزله ساختیم
- شورای شهر یک موجود ناقصالخلقه است
- بلند پروازیهایی که به خصوص در این 12سال شهرداری تهران داشته و شهرداری تهران به سکوی پرش برای شهردارهایش تبدیل شده است
- شهردارهای تهران هزینههای آنچنانی میکنند که دیده شوند و بروند بشوند رئیس جمهور
- 4 هزار نفر در مترو استخدام کردهاند بالای 50 درصدشان زیر دیپلم هستند، بالای 40 درصدشان بالای 40 سال
- خط قرمزها را اینقدر زیاد کردیم که امروز در جامعه فکر میشود که اگر کسی بگوید بالای چشم آقای قالیباف ابروست با آن برخورد میشود
- طوری نظام مدیریت شهری بهم ریخته است که فاجعه به بزرگی پلاسکو اتفاق میافتد و شهردار نه تنها عذرخواهی نمیکند بلکه طلبکار میشود.
***
نسبت به عملکرد شورای چهارم نقدهای بسیاری مطرح است اما مهمترین آن این است که رویکردها در این دوره عمدتا سیاسی بوده تا کارشناسی این نقد را قبول دارید؟
نهادهایی مثل مجلس و شوراها طبیعتا باید سیاسی باشد و تقابل سیاسی و اختلاف نظرها در زمینه اجرا میتواند زمینه بالندگی و رشد را به وجود بیاورد و قدرت انتخاب مردم را بالا ببرد. وقتی تقابل دیدگاه وجود داشته باشد، و این تقابل دیدگاه کارشناسی باشد و این مبنای کارشناسی حدود و ثغور را تعیین کند، خود به خود بالندگی به وجود میآورد.
پاشنه آشیل ما در قانونگذاری چه در شوراها و چه در مجلس این بوده است که پذیرفتهایم که مجلس باشد، پذیرفتهایم که شورا باشد و مردم و نمایندگان مردم مداخله داشته باشند ولی نهاد واسط دموکراسی یعنی احزاب وجود نداشته باشد. وقتی یک حزب شکل میگیرد، حیثیت خود را در درازمدت جستجو میکند، یک حزب دنبال این است که اگر 100 تا عضو دارد فردا بشود 200 تا و 4 روز دیگر بشود 1000 تا، این فراگیری خودش را در طول زمان در کل جامعه جستجو میکند. وقتی که یک جریان سیاسی میخواهد هویت درازمدت، صداقت و صلاحیت خودش را در جامعه تثبیت کند و به مردم بفهماند نگاه سیاسی، فرهنگی و اجتماعیاش چگونه است، برنامهای که میدهد برنامه فضایی نیست برنامهای را میدهد که مطمئن باشد از ابزار تحقق برخوردار است .
اما درحال حاضر اینطور نیست عموما به سمت برنامههای پوپولیستی میروند، برای نمونه شاهد این بودیم که رئیس مجلس اسبق گفت ایران را به یک ژاپن اسلامی تبدیل میکنیم، ما اگر با توجه به رشد جمعیت در طول 30 سال گذشته رشد اقتصادیمان 30 درصد بود میتوانستیم رفاه را برای مردم در حد شرایط قبل از انقلاب حفظ کنیم. این رشد از یک درصد، 2 درصد، 5 درصد بوده و اوج این رشد را در زمان دولت اصلاحات (آقای خاتمی) داشتهایم.سال آخر دولت ایشان به 27 درصد رسید. رشد در دولت نهم و دهم یک دست شد منفی 7 و منفی 8 درصد، و در دولت اخیر میبینیم اقتصاد دارد بازسازی میشود و رشد منفی 8 درصد به رشد 9 درصد تبدیل شده و دولت امیدوار است بتواند دو رقمیاش کند و به بالای 10 درصد برساند.
مجلس را شما نگاه کنید میبینید که در زمان انتخابات نمایندگان یک سری وعدههای قشنگ و عامهپسند میدهند، فردای انتخابات مردمی که به آن شعارها رای دادند خبر ندارند که آن گروه شعار دهنده کجا هستند.
دور دوم شورا را دیدیم که بعد از دور دوم دولت نهم و دهم شکل گرفت، گروهی با شعارهای پوپولیستی رای آورد امروز معلوم نیست آن شعارها کجاست. بنابراین اگر ما به دنبال توسعه پایدار در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستیم باید به نهاد واسط دموکراسی را که احزاب سیاسی است اجازه رشد و نمو دهیم.
چرا به عقیده شما تا به حال اجازه چنین رشدی داده نشده است؟
عدم رشد احزاب سیاسی در دو بعد قابل آسیبشناسی است. یکی خود مسئولان کشور است، دولتها، مجلسهایی که روی کار آمدند کمتر قضیه را جدی گرفتند و دوم خود مردم . امروز در جامعه خیلی از کسانی که میخواهند در عرصه سیاسی ورود پیدا کنند، غیرسیاسی بودن و غیروابسته بودن را برای خودشان حسن حساب میکنند. در صورتی که برای کسی که میخواهد کنشگری سیاسی داشته باشد، برای کسی که میخواهد کار اجرایی بکند، اصلا بیخطی خودش بزرگترین جرم و آسیب است. بنابراین ما در گام اول اگر قرار است به توسعه پایدار برسیم باید به نهاد واسط دموکراسی یعنی احزاب پایدار اجازه رشد دهیم، دوم رکن چهارم دموکراسی، آزادی مطبوعات است. ما باید به مطبوعات در چارچوب قانون ظرفیت دهیم. اگر قدرت نقد کارشناسی را به رسانه بدهیم و این شمیر کج رسانه روی من مجری باشد، خب اگر خطایی کنم شب در رختخواب خواب آسوده ندارم. این دو رکن را باید به وجود بیاوریم، اگر این دو رکن به وجود آمد، آن وقت است که ما می توانیم بگوییم مجلس خوب داریم و شورای خوب داریم.
این میتواند یک آفت هم باشد، آفتی که ما در این دوره چهارم شورا دیدیم، اینکه یک جریان سیاسی اصولگرا برای حمایت از هم حزبی خودش (آقای شهردار) هر تلاشی را کردند که ایشان پاسخگو نباشند...
این دقیقا ریشه در همان نبود احزاب دارد. اگر جریان اصولگرا با یک مانیفست و برنامه آمده بود، میگفت من میخواهم در این 4 سال این کارها را انجام دهم، این چهارچوب قابل نقد بود. اسم این جریان اصولگرا است ولی چهل تکه است نمونهاش بحث جمنا. بنابراین جریان اصولگرا هویت سیاسی خودش را هنوز مشخص نکرده است، همین گروه در شورای دوم کل شورا و شهرداری در اختیار آنها بوده ودر طول 4 سال بیشترین مزاحمت را برای شهردار فعلی ایجاد کردند. خود آقای قالیباف هنوز مشخص نیست هویت سیاسیاش چیست، این یک نوع فرصتطلبی است که هر جا منافعش ایجاب کرد بگوید اصولگرا هستم و هرجا لازم بود بگوید اصولگرای اصلاحطلب هستم. در حال حاضر چون یک جریان قوی اصلاحطلب با برنامه مقابلشان قرار گرفته اینها به ظاهر منسجم شدهاند ولی در باطن همان اختلافات است و چون برنامه ندارند قطعا به دنبال این هستند که یک سری اشتباهات را پوشش دهند.
یعنی منافع گروهی خود را ارجح میدانند؟
اصلا گروه نیستند، از ترسی واهی که احساس میکنند رقیب منسجمی روبرویشان قرار گرفته به خودزنی رسیدهاند. دفاع نیست چون مردم میفهمند مثلا در اتفاقات اخیر هوشمندی مردم خیلی زیاد بوده است. رشد سیاسی توده مردم خصوصا در شهرهای بزرگ به مراتب از کنشگرهای سیاسی ما بالاتر رفته است. ما در پیشرفتهترین جوامع هم نگاه میکنیم یک سری تابوها را، یکسری توتمها و یک سری رسوم را برای خودشان حفظ میکنند ولی دلیل ندارد که دیگر هر چیزی را خط قرمز قرار دهیم. آقای قالیباف اگر اشتباهی مرتکب شد باید درمقابلش بایستیم، اگر این بودیم مردم ما را میپذیرفتند. اگر اصولگراها میخواهند برخوردی هم بکنند بیایند کارشناسی جواب دهند. اینگونه باشد مردم هم میپذیرند ولی وقتی از یک طرف افراط میشود، از یک طرف تفریط میشود، بازار شایعات گرم میشود و از آن طرف دادههای غیرمنطقی نفوذ پیدا میکند و واقعیتها از بین میرود.
کارنامه اصولگراها در دولت نهم و دهم و در مجلس هفتم و هشتم و نهم که اکثریت مطلق را داشتند بسیار ناموفق است. در این 12 سال مدیریت قالیباف و جریان اصولگرایی بلایی که سر تهران آمد، اگر با برنامه اصولی و منطقی بخواهد اصلاح شود باید دو برابر این زمان صرف شود، ضربهای که تهران و کشور از نظر هویت، اخلاق و اقتصاد خورده است، اصلاحش کار یک روز و دو روز نیست این اتفاق در حال حاضر افتاده است. قطعا این اشتباهات قابل پوشش نیست، امروز توانستند مجلس را ساکت کنند و جلوی تحقیق و تفحص را بگیرند آیا تا قیامت اکثریت این دوستان میمانند، فردا نمایندگان مردم میآیند و این پوششها برداشته میشود و حجم کارهای غیر سالم رو میشود.
این حجم چقدر است؟
خیلی زیاد. تهران به یک شهر سوخته تبدیل شده است. تهران یک شهر زنده بود که هویت داشت و از نظر فرهنگی برای خودش شاخص داشت، در حال حاضر شاخص های فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و انسانی تهران از بین رفته است. در کشورهای توسعه یافته با وجود آنکه اشتباهات کشورها در زمان توسعه در حوزههای مختلف زیاد بوده است ولی برخی از هویتهایشان را حفظ کردهاند. ما 200 سال دیگر هم نمیتوانیم شرایط 30 سال پیش تهران را احیاء کنیم.
این روند صرفا مختص به دوره آقای قالیباف بوده یا از گذشته بوده است؟
از گذشته هم بوده است، این دوره در اوج خودش این خراب کاریها ادامه پیدا کرد، یک تصمیم اشتباهی که دولت دهم با هماهنگی شهرداری تهران گرفت این بود که دو میلیون تراکم به شهر تهران اضافه کرد. یکسری کارهای پوپولیستی نمایشی که فقط برای کسب رای انجام شده است. در زمانی که دنیا تراکم خیابانی و شهر اتوموبیل محور را کنار گذاشته است ما اتوبان دو طبقه صدر را بر روی گسل فعال زلزله ساختیم و امروز حتی هیچکس مسئولیت ترافیک این محور را هم به عهده نمیگیرد. ترافیک اگر امروز به وجود آمده است، به این علت است که ما به جای اینکه بیاییم زیر سطح را گسترش دهیم، رفتیم خیابان زدیم و نتیجه این شده است.
وظیفه شورای شهر در مقابل با این قضایا چیست؟
شورای شهر یک موجود ناقصالخلقه است. محور اصلی قانون اساسی ما مردمسالار است و در زمان خودش مترقیترین قانون بوده است و درحالحاضر ظرفیتهای بالاقوه بسیاری دارد که هنوز بالفعل در نیامده است. یکی از این ظرفیتها خود شورا است، قانون اساسی صراحتا اشاره کرده که تصمیمگیری از محله تا بالاترین سطوح توسط خود مردم و نمایندگان مردم شکل میگیرد، خب این را ما اولا 20 سال است اجرا نکردیم.شورای اول کارهایی برای زیر ساختهای قانونی شورا برداشت اما در شورای دوم و سوم یک قدم در این راستا برداشته نشد. در تهرانی که بالای 25 میلیارد بودجه در آن به صورت جاری و عمرانی هزینه میشود. با کل فعل و انفعالاتش چیزی حدود 60 هزار میلیارد گردش مالی در شهر دارد اتفاق میافتد. تا قبل از شورای چهارم 15 نفر بودند، شورای چهارم بر اساس مصوبه مجلس ششم 31 نفر شدند، هنوز یک دوره تمام نشده بود که 21 نفر شدند، ما 22 تا منطقه در تهران داریم، اصلا یک نفر میتواند هر روز 24 ساعت وقت بگذارد به یکی از این مناطق برسد؟ در شورا دیوان محاسبات وجود ندارد. اصلا نخواستند به وجود بیایند. وقتی که سیستم نظارتی قوی نیست، مدیرها از این فرصت سواستفاده میکنند و خیلی از اتفاقاتی که نباید بیافتد میافتد.
درحالحاضر 98درصد کار شورا این است که شهردار را انتخاب کند، تا 4 سال دیگر باید بدود دنبال شهردار، چون ما اگر بخواهیم شهردار را استیضاح کنیم باید 16 امضا جمع شود و 22 نفر هم رای دهد که عملا شدنی نیست. اگر شورا ناموفق بوده برای این است که این ابزارها را به وجود نیامده است. سال اول شورای چهارم مدیریت شورا در اختیار اصلاحطلبها بود در همین یک سال سه کمیسیون جدید به وجود آوردیم، با دولت تعامل بین بخشی را زیاد کردیم. با دولت یک کمیسیون مشترک به وجود آوردیم که محصول این کمیسیون دو لایحه اساسی بود. یکی مدیریت یک پارچه شهری بود که اگر این لایحه به همان صورتی که تصویب شده اجرا شود یکی از انقلابات اساسی در نظام اجرایی شکل میگیرد. در این صورت مجلس در کار کلان سیاستگذار میشود، دولت به سمت سیاستگذاری توزیع ثروت و رشد و ارتقا کمی و کیفی اجتماعی سیاسی میرود و کار میدانی به عهده شوراها گذاشته میشود. لایحه دوم هم درآمدهای پایدار است، یکی از آفتهایی که در طول30 سال گذشته داشتهایم این بوده است که مجلس و دولت شهرداری را از نظر بودجه مستقل کردند بدون اینکه منابع درآمدی برایش تعریف کنند. طبیعی است شهردارهای شهرهای بزرگ به جای اینکه برنامهریزی کنند که عوارض از کجا بگیرند، شهر را میفروشند و پول در میآورند، پول هم چون مفت در میآورند بیحساب و کتاب هزینه میکنند. در درازمدت ما شهر را به قیمت امروز میفروشیم_ از سازنده که نمیتوانیم به قیمت 50 سال آینده عوارض بگیریم_ ساختمانی که ساخته میشود را تا 60 سال آینده باید به آن خدمات دهیم، پول را به نرخ امروز گرفتیم، خدمات را به قیمت 60 سال آینده باید بدهیم. هر روز که بگذرد شهرداری ما یک سازمان ورشکسته مفلوکی خواهد شد که عمل اصلی خودش که تمیز کردن شهر هست را هم نمیتواند درست انجام دهد.
نکته بعدی بلند پروازیهایی که به خصوص در این 12سال شهرداری تهران داشته و شهرداری تهران به سکوی پرش برای شهردارهایش تبدیل شده است، شهردارهای تهران هزینههای آنچنانی میکنند که دیده شوند و بروند بشوند رئیس جمهور، نتیجه این شده است که جدای از فروش هوا و تراکم که بیحساب و کتاب فروخته شده اموال شهر را هم تاراج کردند در حال حاضر در خوشبینانهترین حالت بالای 80 درصد ساختمانها و زمینها و مستغلات و امکاناتی که سرمایه شهر محسوب میشده است بابت بدهیهای شهرداری واگذار شده است. در دولت وزارت مسکن و شهرسازی رسالتش را خیلی خوب انجام داده است، منطقی و کارشناسی جلوی تخلفات راگرفته و اجازه این حرکتها را دیگر به شهرداری نداده است. منابعی که قبلا بود دیگر نیست و از طرف دیگر هم دو، سه برابر ظرفیت موجود پرسنل استخدام شده، همین 4 هزار نفری که در مترو مطرح شد بالای 50 درصدشان زیر دیپلم هستند، بالای 40 درصدشان بالای 40 سال هستند. اینها هیچ کارآرایی برای شهر ندادند. این انباشت بیرویه نیروی انسانی برای شهر آفت است.
چرا ما شاهد این بودیم که صرفا در چند ماه اخیر تخلفات شهرداری برجسته و پر رنگ شد و از طرف اعضاء اصلاحطلب شورا بیان شد؟
امپراطوری رسانهای شهرداری بسیار گسترده است اما با به وجود آمدن فضای مجازی کمی بار ما را سبکتر شده است و انتقادات را به گوش مردم رسانده ایم. اما انتقادات از روز اول وجود داشته است.شورای چهارم در دو بعد موفق بوده است نخست اینکه هم اعضای اصولگرا و هم اصلاحطلب آن در در حوزه کاری خود تخصص داشتهاند. نکته دوم در حوزه تقابل منطقی بوده است، ما تمام تلاشمان در این 4 سال این بوده است که نقدمان نقد منصفانه باشد و امروز توانستیم این فضا را در جامعه به وجود بیاوریم که مطالبهگری مردم را بالا ببریم. امروز مردم از حقوق خودشان و تخلفات دستگاهها آگاهی پیدا کردهاند، هرچقدر این تخلفات پوشیده شود و ما نخواهیم بگوییم و بالاخره مردم به طریقی نسبت به این تخلفات مطلع خواهند شد.
البته دغدغهمند شدن مردم نسبت به مسائل مدیریت شهری از مواهب پلاسکو هم بود...
بله، این هم ضعف مدیریت بود. ما در بعد نظارتی چه در مجلس و چه در شورای شهر ضعیف هستیم، چون خط قرمزها را اینقدر زیاد کردیم که امروز در جامعه فکر میشود که اگر کسی بگوید بالای چشم آقای قالیباف ابروست با آن برخورد میشود. وقتی نظارت و منتقد نباشد تخلفات هم بیشتر میشود. آیا تاکنون بیشتر از از حجم تخلفاتی که در دولت نهم و دهم داشتیم در کشور وجود داشته است؟ نه وجود نداشته، چون جامعه یک دست بود و این اتفاقات در دستگاه افتاد. اتفاق مثبتی که افتاده این است که امروز مردم در کنشها و مسائل سیاسی جلوتر از نخبگان هستند. مردم سیاسی شدند. امروز در انتخابات کسی بدون اینکه اسمش در لیست جریانهای اصلی باشد موفق نمیشود، وقتی چنین اتفاقی میافتد من کنشگر سیاسی باید بروم دنبال اینکه این احزاب شکل بگیرد و بتوانیم از روی برنامه عمل کنیم. من آینده را مثبت می بینم. بخشی از کارشناسانی که امروز میتوانند حرف مردم را بزنند و متعهد به یک برنامه هستند روی کار میآیند.
در مجلس چنین اتفاقی نیافتاد...نمونهاش مخالفت اعضای لیست امید با طرح تحقیق و تفحص بود...
لیست اصلاحطلبان در مجلس دهم یک لیست سلبی بود، ایجابی نبود،خیلی از کسانی که در لیست امید ما از آنها حمایت کردیم میدانستیم با ما کاملا همراه نیستند ولی این را هم میدانستیم که آدم ماجراجو و بازی بهمزنی هم نیستند. اگر کلیت مجلس دهم را نگاه کنید نسبت به مجلس هشتم و نهم حرکتها منطقیتر است.
نگرانی بابت اینکه لیست شورای شهر مثل لیست امید مجلس بشود دارید؟
امیدواریم. ما دو سال روی برنامهمان کار کردیم و برنامه داریم و اعلام هم خواهیم کرد که برنامه ما برای مدیریت شهری تهران و کلانشهرها، شهرهای کوچک و روستاها چیست؟ شاخصهایی تعریف و تصویب کردیم و به استانها هم ابلاغ شد . راهبردها و میثاقنامه را هم مشخص کردیم.
این میثاقنامه رعایت نشود چه اتفاقی میافتد؟
اتفاقی که در شورای قبلی افتاد. مردم امروز دنبال صداقت و درستی هستند. دروغ را همه منفور میدانند حتی کسانی که خودشان دروغ میگویند. مردم در رای خودشان اینها را در نظر میگیرند. همان اتفاقی که در انتخابات مجلس قبلی افتاد. اصولگراها امکانات مادی، تبلیغاتی و... را در اختیار داشتند، ما هیچ امکاناتی در اختیار نداشتیم. خیلیها میلیاری خرج کردند که مردم به هیچ کدام از اینها توجه نکردند. ما مهمترین ناظر و برخوردکننده را مردم میدانیم. اگر یک گروه سیاسی بر اساس اصالتها و خط مشیها و باورها شکل گرفت ماندگاری و پایداری و پایگاه اجتماعی خواهد داشت. ولی اگر براساس فرصتطلبی پیش برود در درازمدت اعتماد مردم از بین میرود.
در انتخابات شورا نگرانی از بابت تعدد نامزد ندارید؟
نه، ما قطعا از میان گروههای اصلی اصلاحطلب یک لیست بیشتر نخواهیم داد، در یک رقابت میشود کیفیت را به دست آورد و استقبال میکنیم که مخالفان ما حضور داشته باشند. متاسفم که امروز آدمهای شناسنامهدار در جریان اصولگرا فاصله خود را با این جریان زیاد کردهاند و به تعبیری ریزش داشتهاند و خوشبختانه ما رویش داشتهایم. ما به اسم کار نداریم معتقدیم باید سلامت، درستی و اصلالت، پاک دستی و برنامه محوری و چیزهایی که باعث رشد و تعالی مملکت میشود با هر اسمی استقبال کرد.
ممکن است چنین افرادی را حتی اگر در گروه اصلاحطلبها نباشند در لیستتان بگذارید؟
هیچ شکی نیست که فردی مثل آقای حافظی در انتخابات ثبت نام میکردند در لیستمان قرار میگرفتند. ما استقبال میکنیم با اصولگراهای میانهرو و منطقی ائتلاف کنیم همانطور که در مجلس هم استقبال کردیم. ما انحصار را در هر حوزهای چه اقتصاد،چه فرهنگ و چه اجتماع برای ممکت خوب نمیدانیم. معتقدیم باید رقابت وجود داشته باشد. اما باید در مجلس و شورا یک گروه اکثریت وجود داشته باشند تا اهدافشان را دنبال کنند. بهترین برنامهها اگر ارائه شود وقتی رای نیاورد چه فایدهای خواهد داشت، همین پلاسکو، ما میدانستیم این اتفاق میافتد وقتی حادثه خیابان جمهوری اتفاق افتاد ما در شورا 4 بار شهردار را احضار کردیم، تکلیف کردیم تجهیزات آتشنشانی به روز شود، بدنه آتشنشانی تامین شود و... ما میدانستیم تهران یک شهر حادثهخیز است. حادثه پلاسکو میتوانست پیشگیری شود، آتشنشانی باید نظارتهای دورهای انجام دهد، میتوانست برود آنجا فشار بیاورد و یا الزامات را حاکم کند تا این اتفاق نیافتد. اتفاق افتاد و قابل کنترل هم بود. اما وقتی نیروهایی که مختصص نیستند انتخاب میشوند فقط از این جهت که آقای قالیباف در انتخاب افراد به این مساله فکر میکند که این افراد در انتخابات چه کمکی میتوانند به او بکنند مطمئنا یک فاجعه اتفاق خواهد افتاد. درحالحاضر طوری نظام مدیریت شهری بهم ریخته است که فاجعه به بزرگی پلاسکو اتفاق میافتد و شهردار نه تنها عذرخواهی نمیکند بلکه طلبکار است.
به نظر میرسد آقای قالیباف برای انتخابات ریاستجمهوری عزم راسخ دارند، وعدههای شعاری هم در این زمینه میدهند، فردی که 12 سال سابقه مدیریت شهری در تهران دارد آیا با این وعده ها میتواند کشور را اداره کند؟
مردم میتوانند کارنامه ایشان را ارزیابی کنند. ما معتقدیم که افراد میتوانند سیاسی باشند اما مدیریت شهری نباید مورد سواستفاده انتخاباتی قرار گیرد که متاسفانه در این 12 سال قرار گرفت. با آمدن آقای قالیباف این فضا به وجود میآید که کارنامهاش نقد کارشناسی شود، کاری که در 12 سال گذشته انجام داده و اتفاقات نامیمونی که در این 12 سال برای تهران افتاده است. در انتخابات سطح ملی مثل ریاستجمهوری فردی که یک بار، دو بار میآید و انتخاب نمیشود در دنیا هم مرسوم نیست که دوباره بیاید. امیدواریم جریانهای سیاسی بتوانند ظرفیت کادرسازی داشته باشند، این ظرفیت در کشور وجود دارد. امیدواریم این ظرفیت به وجود بیاید که جریانهای سیاسی رقابت بکنند نه تخریب اگر به این مرحله برسیم شاهد بالندگی خواهیم بود.