وی نوشته است: از دزدان و آدملختکنهای ساکن خندقها دستهای هم جماعت کفندزدها بودند که روزها در قبرستانها گردش کرده قبور مردههای تازه را نشان میگذاردند و شبها کفنهایشان را میبردند.
پس از آن کفندزدها از بس مورد طعن و لعن مردم و منبریها واقع شدند، کفنپوشی را بجای کفن دزدی برگزیدند و آن نیز بدین صورت بود که شبها چیز سفیدی مانند کفن به سر تا پا کشیده در گورها و گودالهای معابر و قبرستانها، مانند قبرستان "سر قبر آقا" که محل عبور و مسیر مردم محلات جنوب شهر، امثال گذر حاج غلامعلی و گذر صابونپزخانه و کوچه سیاهها و مثل آن بود مخفی می شدندو تا راهگذری نزدیک میشد برخاسته بیحرکت در برابرش قرار میگرفتند و در همان ترس و هراس وی بود که بر او آویخته جیبش را خالی کرده جامههایش را به غارت میبردند.
این کفنپوشی چنان ولوله و وحشتی در دل مردم شهر افکند که از مغرب به بعد کمتر کسی بیرون از خانه و در کوچه و معبر پدیدار میگردید، در آن حد که حتی مأموران حفاظتی نیز از برخورد و مأموریت مقابله با آنها شانه خالی میکردند.
بعضی از مردم هم طبق عقیده خرافی، ایشان را مردههای جانبه سری تصور میکردند که دچار عذاب الهی گشته گور بگور شدهاند.
سرانجام چند تن از دزدان «شبرو» گردن کلفتتر و خطرناکتر از خودشان به مقابله برخاسته و آنها را برانداختند.