رویداد۲۴- امروز با ورود مدلهای جدید پوشاک، لباسهای بومی و فرهنگ غنی مردم آذربایجان بهویژه در خطه اردبیل رنگ فراموشی به خود گرفته و تنها در صندوق مادر بزرگ ها یافت میشود.
پوشاک ملی آذربایجان از دیرباز با طرح و نقشهای دلانگیز و برگرفته از طبیعت زبانزد عام و خاص میباشد لباسهایی که در نتیجه دوران تاریخی دراز و پر بار از فرهنگ مادی و معنوی بوجود آمده است اما متأسفانه امروزه کمتر کسی پیدا میشود که از آنها استفاده کند.
استان اردبیل از جمله مناطقی است که زیباییهای دشت سبلان و طبیعت بکرش در لباس زنان و مردان این خطه نقش بسته است وقتی به لباس مردم مغان، خلخال ، سرعین و عشایر کوچنشین آن نگاه کنیم می توان با خصوصیات و روحیات خاص آنها و نشانههای محکم قومی و نژادیشان آشنا شد.
«محمود هدایتی» محقق مسائل میراث فرهنگی استان اردبیل در بخشی از پژوهش خود آورده است: پوشاک زنان آذربایجان در قرن 19 و اوایل قرن 20 از پوشش زیرین و رویی تشکیل میشد. پوشش رویی در نوع خود عبارت بودند از پوششهایی که به طور مشخص در معرض دید بود و پوششهایی که بر روی شانه میانداختند و یا به دور کمر خود میبستند.
اصلیترین پوشش زنان که از مصرف بالایی برخوردار بودند اوست کؤینک، آرخالیق و چپکن، لباده، کوردو، ائشمک و باهاری نام داشتند که در نوع خود بینظیر هستند چون در گذشته آذربایجان از منابع مهم تولید ابریشم در کشور بود از این جنس لباسهای نقش دار و ظریف و زیبایی تولید میشد.
سایه واردات پوشاک بر روی فرهنگ بومی
در گذشتهای نه چندان دور اطراف شهرهای استان اردبیل، بیشتر زنان و دختران روستایی و عشایری پوشش بومی و محلی داشتند که دیدنش چشم را نوازش میداد. لباس دختران تفاوت بسیاری با زنان داشت معمولاً دختران جوان لباسهای آراسته و رنگارنگ به تن میکردند و هر کدام از پوششها وضعیت خانوادگی، سن و شغل پوشندهی آن را مشخص میکرد. اما متأسفانه امروزه با ورود مدلهای مختلف وارداتی نه تنها لباسها طرحهای نازیبا به خود گرفتهاند بلکه جنس و ساختارشان برای آب و هوای منطقه مناسب نمیباشد.
به عقیده بزرگان نوع پوشش هر فردی، نشاندهنده جهان درونی و معرف اصالت شخصیت او قلمداد میشود و تغییر لباس در نتیجه تغییر فرهنگ یک قوم و ملت است. امروزه اگر سری به لباس فروشها بزنیم با انواع لباس با مدلهای خارجی روبه رو میشویم و اینکه چرا اثری از لباس محلی آن گنجینههای فرهنگی نیست جای سئوال دارد.
تولیدکنندگان رغبتی به تولید لباس محلی ندارند
به عقیده یکی از مغازهداران در اردبیل خود مردم هستند که با لباس محلی وداع کردهاند وی میگوید: بیش از 30 سال است که در راسته بازار اردبیل فروشنده هستم قبلاً این بازار از لباسهای محلی پر بود اما چون دیدیم کسی نمیخرد ما هم نیازی به آوردن آنها ندیدیم.
«علی جهانی» میافزاید: سلیقهها امروزه خیلی با گذشته فرق دارد از طرفی تولیدکنندگان هم رغبتی به تولید این نوع لباسها نشان نمیدهند چون پارچه زیادی میبرد و قیمت تمام شدهاش زیاد است از طرفی با آمدن چادر شب و مانتو که ارزان و دسترسی به آنها زیاد شده زنان و دختران از خرید و پوشیدن لباس محلی ابا میکنند.
با وجود اینکه که امروز مسئولان از کاهش پوشاک خارجی خبر میدهند، اما متأسفانه شاهد عرضه گسترده پوشاک با برندهای خارجی که بیشترشان اصل هم نیستند در سطح بازار هستیم اینکه این نشاندهنده قاچاق پوشاک هست یا نه؟ سئوال بیجوابی است که حتی فروشندگان نیز پاسخ درست و اصولی برای آن ندارند.
نکته دیگر طراحی و رنگبندی این لباسهاست که به بیمهری طراحان لباس برمیگردد آنها نتوانستهاند هنر اصیل بومی و محلی را در لباسهای ما بگنجانند. اگر آنها سلیقه بازار را با پیاده کردن طرحهای سنتی در لباسها بروز میکردند ممکن بود وضعیت بهتر از این بود.
دانشگاهها فکر خلاق را به بازار لباس و پارچه نمیدهند
«محمد زینالی» کارشناس ارشد جامعهشناسی میگوید: تولیدات سنتی ما نشانگر این است که در این جامعه تفکر مبنی بر تولید و امکان خلاقیت، باریک بینی و شکل گرفتن فرهنگ بومی وجود داشته است از این رو نگاه داشتن این تولیدات به عنوان میراث معنوی ما ضروری است.
به عقیده وی اگر چه امروز ما در مورد پارچه واردکننده هستیم اما باید با تکیه بر مکتبهای خلاقانه خود بتوان سیستم صنعتی را از این فرهنگ سرشار کنیم و این هم نیازمند ایجاد جنبش نرم افزاری در حوزه فرهنگ بومی است.
این نویسنده و جامعهشناس میافزاید: امروزه جامعه ما دچار مصرف انبوه برقراری ارتباط یک طرفه با سرمایهداری بازاری شده است طوری که متاسفانه دانشگاهها هم بدون توجه به نکات ریز اسیر سرمایهداری و پرورش پول شدهاند و نتوانستهاند خلاقیت را در فکر و اندیشه بازار و بازاری تزریق کنند.
به گفته او، پارچههای پشمی سفید از قدیمیترین صادرات ایران بود که به جهت وسعت دامداری در این منطقه مصرف بیشتری داشت، اما متأسفانه بهعلت دستپاچه شدن جامعه ما برای تولید شغل، کاموا جای پشم را گرفت در واقع نابودی تولید این نوع پارچه بسیاری از مشاغل وابسته به آن را نیز کمرنگ و بیکاری و مشکلات اجتماعی و اقتصادی را افزایش داد.
زینالی نقش رسانهها را نیز در تبلیغ لباس بومی بیتاثیر نمیداند و میگوید: اگر رسانهها بهویژه صدا و سیما به پوشش بومی و محلی بها بدهند و در فیلم و سریالها و برنامههای فرهنگی اجتماعی خود تبلیغ کنند امکان احیا آنها وجود دارد.
مسئولان فرهنگی به احیا لباسهای محلی بها دهند
بررسیها نشان میدهد اگر چه کمرنگ شدن اصالتهای قومیتی، تغییرات فرهنگی و اجتماعی در رنگ باختن استفاده از پوششهای بومی موثر است اما مسئولان میراث فرهنگی و نهادهای فرهنگی و سازمان های مردم نهاد در ایجاد رغبت خانوادهها در استفاده از پوششهای محلی نقش مهمی دارند.
از آنجا که لباس و پوشش سفیران فرهنگی هر قوم و منطقه است حفظ آن نیاز به برنامهریزی دارد اگر سیستم نساجی، طراحی و تولید ما به صرفه و خلاقانه عمل کند لباسها کاربرد اصلی و گذشته خود را پیدا میکنند.
به عقیده متخصصان علوم پزشکی امروزه برخی از بیماریها از تغییر نوع پوشش روی میدهد در گذشته در هر منطقهای لباسها متناسب با گرمی و سردی هوا توسط خود اهالی تهیه می شد و متناسب با نوع بینش خود زیباکاری میشدند اما روی آوری به پوششهای وارداتی ذائقهها را تغییر داد و متأسفانه بیماریهای پوستی و روحی و روانی را بهدنبال آورد.
اردبیل با وجود اینکه شهر صنعتی محسوب نمیشود، اما کارخانه نساجی با عنوان سبلان پارچه در آن فعالیت میکند که میتواند با تولید پارچههای محلی و روز بازار شرایط بهتری برای تولید پوشاک استان با حفظ سنتها و ارزشهای فرهنگی رقم زند.
باید گفت مردم اردبیل هیچ وقت چارقد گلدار یا همان کلاغی، پیراهن بلند رنگی و جلیقه زنان ایل شاهسون دوخته شده با سکههای طلایی و نقرهای را از ذهنشان پاک نمیکنند. تنها یک همت میخواهد تا فکر و روح مادر بزرگ ها و پدربزرگ هایمان را در دل خانه و خانواده زنده کنیم.