بخشی از گفتگو با پرویز کاظمی، وزير رفاه، كار و امور اجتماعي در دولت نهم و نخستين وزير مستعفي دولت احمدينژاد را در ادامه میخوانید؛
سخنراني احمدينژاد در ايام نوروز در خوزستان با چه هدفي صورت گرفت؟ به نظر شما مخاطب صحبتهاي احمدينژاد چه كسي بود؟
سخنان احمدينژاد در خوزستان را بايد با در نظر گرفتن جنبههاي مختلف شخصيت احمدينژاد مورد ارزيابي قرار داد. احمدينژاد در طول هشت سال رياستجمهوري خود جنجالهاي زيادي در كشور به راه انداخت. اگر با دقت به هشت سال دوران رياستجمهوري احمدينژاد دقت كنيم متوجه ميشويم كه تقريبا در هر ماه وي يا نزديكانش يك جنجال بزرگ در كشور به راه انداختهاند. تنشهاي احمدينژاد و نزديكانش مختص به داخل كشور هم نبوده و بلكه در عرصه بينالمللي نيز وجود داشته است. به صورت كلي احمدينژاد علاقه دارد همواره در رسانههاي گروهي و افكار عمومي مطرح باشد و مورد توجه قرار بگيرد.
به عنوان مثال ايشان با وجود اينكه هيچ گونه مسئوليت اجرايي در كشور ندارند براي مطرح كردن خود به دونالد ترامپ رئيسجمهور ايالات متحده آمريكا نامه مينويسد. اين در حالي است كه متن و نوع رفتارشناسي احمدينژاد در نوشتن اين نامه، چگونگي تحويل و واكنش طرف مقابل نيز جاي بحث و تامل دارد. از سوي ديگر احمدينژاد سفرهاي انتخاباتي خود را آغاز كرده بود و تلاش ميكرد با سخنراني در مناطق مختلف كشور زمينه حضور خود را در انتخابات رياستجمهوري مهيا كند. با اين وجود مقام معظم رهبري حضور ايشان را به مصلحت كشور تشخيص ندادند و به ايشان توصيه كردند كه در انتخابات حضور پيدا نكنند. احمدينژاد نيز در واكنش به توصيه مقام معظم رهبري با نوشتن بيانيهاي تبعيت خود را از ديدگاه مقام معظم رهبري عنوان كردند و در بيانيه خود متذكر شدند كه در انتخابات آينده از هيچ گزينهاي حمايت نخواهند كرد.
اين درحالي است كه احمدينژاد خيلي زود بيانيه خود را فراموش كرد و به صورت رسمي از كانديداتوري بقايي در انتخابات حمايت كرد.
سخنان احمدينژاد در خوزستان شفاف نيست و وي با تيزهوشي خاصي تلاش ميكند سخنان خود را به شكلي مطرح كند كه فضاي سياسي و تصميمگيران كشور را تحت تاثير قرار بدهد. به نظر من مخاطب سخنان احمدينژاد در خوزستان آقاي روحاني است. با اين وجود احمدينژاد اين سخنان را به شكلي مطرح ميكند كه در افكار عمومي درباره سخنراني وي و مخاطب سخنان وي سوال و ابهام به وجود بيايد. احمدينژاد به صورت تعمدي از برخي اصطلاحات و كلمات در سخنان خود استفاده كرده است كه مورد توجه رسانههاي گروهي قرار بگيرد و رسانههاي گروهي به تحليل و بررسي سخنان وي بپردازند. احمدينژاد داراي كيش شخصيت است. به صورت كلي در دنياي سياست كساني كه داراي كيش شخصيت هستند تلاش ميكنند ناكارايي خود را با اقدامات غيرمنتظره و عجيب، به چالش كشيدن شخصيتهاي بزرگ و مطرح و همچنين رفتارهاي متناقض نشان دهند. افرادي مانند احمدينژاد از انسجام فكري برخوردار نيستند و به همين دليل نميتوان آينده سياسي آنها را پيشبيني كرد.
در نامه مشايي به رئيس دولت اصلاحات كه در آستانه عيد نوروز منتشر شد مشايي و طيف منتسب به احمدينژاد بيش از آنكه تلاش كنند به اصولگرايان نزديك شوند به نظر ميرسيد كه به شكلهاي مختلف تلاش ميكنند قرابت خود را با جريان اصلاحات نشان دهند. چرا احمدينژاد در شرايط فعلي احساس ميكند اگر از اصولگرايان فاصله بگيرد و به اصلاحطلبان نزديكتر شود بهتر ميتواند به نتيجه برسد؟
بنده از برخي منابع خبري مطلع شدم كه احمدينژاد به دنبال ديدار با رئيس دولت اصلاحات بوده است و در اين زمينه چندين پيغام نيز براي رئيس دولت اصلاحات ارسال كرده كه گويا با موافقت ايشان مواجه نشده است. اين در حالي است كه به نظرمي رسد در شرايط كنوني نيز احمدينژاد علاقه دارد با رئيس دولت اصلاحات ديدار كند يا اينكه به شكلهاي مختلفي به اصلاحطلبان نزديك شود.
احمدينژاد به خوبي به اين مساله آگاهي دارد كه رئيس دولت اصلاحات از نفوذ بالايي در بين اقشار مختلف مردم و از تاثيرگذاري زيادي در انتخابات برخوردار است. از سوي ديگر نامه مشايي به رئيس دولت اصلاحات به معناي نامه احمدينژاد به رئيس دولت اصلاحات است و در اين مساله نبايد هيچ شكي داشت. بدون شك اگر احمدينژاد متن نامه مشايي به رئيس دولت اصلاحات را ننوشته است، بلكه آن را اصلاح كرده است، به خوبي به اين نكته پي برده است كه پايگاه راي وي در حال كاهش پيدا كردن است و به همين دليل تلاش ميكند ديدگاههاي خود را به شكلي تبيين كند كه افكار عمومي بين ديدگاههاي وي واصلاحطلبان احساس قرابت كنند. اين در حالي است كه هنوز هيچ منبع خبري از دريافت نامه مشايي به رئيس دولت اصلاحات و مشاهده و حتي امكان پاسخگويي به آن سخني به ميان نياورده است.
به نظر ميرسد اصلاحطلبان نامه مشايي را جدي نگرفتهاند. اين در حالي است كه از محتواي نامه مشايي به رئيس دولت اصلاحات چنين به نظر ميرسد كه طيف احمدينژاد به دنبال اين است كه حمايت تلويحي اصلاحطلبان را نسبت به خود اخذ كند. به نظر ميرسد طيف منتسب به احمدينژاد تلاش ميكند از هر شيوه و حربهاي براي رسيدن به قدرت و مطرح كردن خود استفاده كند.
احمدينژاد به دنبال اين است كه با نزديك شدن به اصلاحطلبان ضعف خود را در كاهش پايگاه اجتماعي پوشش بدهد تا همچنان بتواند در فضاي سياسي كشور مطرح باشد. بدون شك هدف نوشتن نامه به رئيس دولت اصلاحات براي گرفتن پاسخ بوده است تا در راستاي اين نامهنگاريها ارتباط طيف منتسب به احمدينژاد و اصلاحطلبان برقرار شود و اصطكاك بين اين دو جريان فكري كاهش پيدا كند. در نتيجه احمدينژاد به دنبال كم كردن فاصله خود با اصلاحطلبان است و احساس ميكند اگر به اصلاحطلبان نزديكتر شود ميتواند پايگاه اجتماعي خود را تقويت كند.
آيا اين احتمال وجود دارد كه احمدينژاد پس از ردصلاحيت احتمالي بقايي گزينه اصلي خود را وارد انتخابات كند يا اينكه وي خود بيش از آنكه به انتخابات رياستجمهوري۹۶ بينديشد در انديشه انتخابات رياستجمهوري۱۴۰۰ و حضور خود در انتخابات است؟
احمدينژاد به خوبي به اين نكته آگاهي دارد كه احتمال عبور بقايي از كانال شوراي نگهبان بسيار ضعيف است. از سوي ديگر طيف منتسب به احمدينژاد هيچ گزينه جدي نيز براي جايگزيني بقايي ندارد. به همين دليل مجبور است با رفتار و اقدامات غيرمنتظره خود را در عرصه افكار عمومي مطرح كند. در انتخابات رياستجمهوري سال۹۲ نيز احمدينژاد با علم به اينكه مشايي مورد تاييد شوراي نگهبان قرار نميگيرد دست در دست وي وارد وزارت كشور شد و در انتخابات ثبت نام كرد. اين در حالي بود كه مشايي خود نميدانست وارد چه ماجرايي شده و كاملا جوزده و گيج شده بود. به نظر من عمر سياسي احمدينژاد پايان پذيرفته است و بنده به ايشان توصيه ميكنم خود را از چنين بازيهايي كنار بكشد. به هر حال ايشان هشت سال رئيسجمهور كشور بودند و هر برنامه و سياستي كه داشتند در كشور اجرا كردند كه اغلب اين سياستها و برنامهها نيز به منافع ملي و مردم آسيب زده است. در نتيجه آزموده را آزمودن خطاست و آقاي احمدينژاد بهتر است عطاي سياست را به لقاي آن ببخشد و مسير ديگري را براي زندگي خود در پيش بگيرد.